میرزا مهدی خان استرآبادی متخلص به کوکب و مورخ دوره‏ی نادری (مؤلف کتاب جهانگشای نادری و دره نادره و سنگلاخ و منشئات و...) کتابهای ملکی خود را بر اولاد ذکور خود وقف کرد و در آن باره وقفنام ه‏ای نگاشت که مشحون است به نام کتاب‏ها و متصنع است به بازی لفظی.

نسخه‏ای ازین وقفنامه که در صفحات 94 - 85 مجموعه‏ ی خطی شماره‏ی 3669 کتابخانه‏ی ملی ملک (تهران) مندرج است درینجا به چاپ رسانیده می‏شود.

نام ‏های کتاب‏ها و یا آن چه مناسب با کتاب است با خطی که در زیر آن کشیده شده مشخص شده است.

فراید طریفه‏ ی حمد و سپاس، و طرایف فریده‏ی شکر بیقیاس، که نتیجة الاصداف عزوبها و تحفة الاشراف ملاء اعلی تواند بود، نثار محافل قدس واقف السرایری است که شمسه‏ی آفتاب و قبسات ماه جهانتاب و جذوات سیارات و مواقف ثابتات و مطالع افق و طوالع صبح و اشراقات ضیاء و انوار الملکوت بیضاء و اثنی عشریه‏ی روح و هیاکل الانوار نجوم و کشف الخفاء فجر و غره و دره‏ی هلال و بدر و اسرار خفیه‏ی شب و تلویحات روز و تجرید مجردات عقول و در مکنون مفردات نفوس ملخص از حکمت لایزال اوست

و سبحه‏ی ثریا و سلسلة الذهب کهکشان و حیرة الابرار خمسه‏ی متحیره‏ی هفت اورنگ سبعه‏ی سیاره و منطق الطیر فم الدجاجه و جام جم خورشید و مطلع السعدین زهره و مشتری و کشکول قصعة المساکین و انوار سهیلی شعری و همای همایون فر و عنقای مغرب غراب و نگارستان کف الخصیب و تاج الماثر اکلیل و قسطاس میزان و ممالک و مسالک ربع مسکون و خطط مصری امصار و آثار البلاد هفت اقلیم و طبقات سموات شرذمه‏ای از داستان جلال او قراباذین لیل و شرح آقسرائی نهار و منهاج مجره و حاوی چرخ برین و بحر الجواهر سپهر و غنا و منای ماه و مهر و اقطاب قطبین شمالی و جنوبی و شرح نفیسی نفوس و عقول و ذخیره‏ی جواهر و اعراض و اسباب و علامات عالم اسباب از قانون حکمت کامل الصناعه‏اش تذکره‏ای است مغنی و شافی و کلیات قرون و دهور و تصریف سنین و شهور و موجز دقایق و ساعات و تشریح ثوانی و آنات و شرح فصول اربعه و مقالات سته‏ی جهات و ذهبیه‏ی معادن و دواعی اللذات نفسی نباتی و حیوة الحیوان روح حیوانی و هیکل وجود انسانی از فواید افضلیه‏ی قدرت شاملش تحفه‏ای است جامع و کافی مفتاح ماه نو و لوامع البنیان قمر از فن بدیع ابداع او نکته‏ای است و سطح مستدیر ارض از خطوط تذکره‏ی جلالش نقطه‏ای رشحات سحاب و نفحات صبا از گلشن راز صنعش ورقی است و محاسن برقی رعد و صواعق محرقه برق و صوارم مهرقه‏ی نیاز از شهاب الاخبار قدرتش سیفی از حکمة العین صنعت کامله در مستهل هر ماه بر حاشیه‏ی قدیم چرخ کهن به اشارات ابروی هلال حاشیه‏ی جدید پردازد و به مفاد «انا زینا السماء الدنیا» مصابیح سراچه‏ی سپهر را به سراج المنیر ماه و نبراس الضیاء «کمشکوة فیها مصباح» منور سازد.

لوامع الاشراق چراغ خورشید از انوار جلالیه‏ی شوکتش پرتوی است بر عالم امکان تافته و لوایح بسیط غبرا بر کتاب سر مکتوم قدرتش شرحی مبسوط که به خط غبار تحریر یافته صبح انوار در کتابخانه‏ی آثارش تفسیر بیضاوی است که به آب طلای آفتاب و سرخی شفق رقم گشته و مکاتیب لیالی و ایام در نظر قدرت عالم آرایش نظام التواریخی که کاتب قدر به سیاهی ظلمت و سفیداب ضیا فهرست نوشته کتاب السماء و العالم سپهر از بحار قدرتش بخاری است برخاسته و جسم هیولائی بر جمال جلالش شاهدی که با در و مرجان جواهر فرده صورت آراسته اوراق بسایط در دبستان ایجاد کاغذ مشقی دبیران ابداع اوست و مداد مرکبات در مکتب تکوین دوده‏ی مشعل دودمان اختراع او.

هر صدف از خوض بحر الحقایق حکمتش دیده‏ی نظاره‏ای است آب مروارید آورده و هر حجر در حجره‏ی کان کتاب یاقوتی، که در وصف یکتایی گوهر ذاتش به عبارات رنگین تألیف گشته خاک تیره را به مواهب علیه در چله خانه‏ی «و خمرت طینة آدم بیدی اربعین صباحا» مجمع غرایب و مظهر بدایع صنایع ساخته، به مفاتیح عنایت، ابواب جنان هدایت و تکریم بر چهره گشاده و غبار (؟) فرموده را از عواطف جلیه در کارخانه‏ی «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف» مخزن اسرار و کاشف استار کرده در مدرس تعلیم «و علم آدم الاسماء کلها» کتاب علم الیقین شناسایی حقایق اشیاء بر دامن نهاده به صیقل ارشاد تجلیه‏ی مرآت جنان و تصفیه‏ی سجنجل دل کرده مدارک حواس و مسالک خیال و مرآت العقول قوت عاقله و نهج الحق خرد و نهایة الادراک مدرکه و نهج‏البلاغه‏ی نطق و افصاح فصاحت و امالی تقدیر و خصایص انسانیت کرامت فرموده و به لطف کامل کنز الدقایق دانش و حقایق بینش و عوارف معارف و معارف عوارف و مهذب خصال و تهذیب مکارم الاخلاق به دست قبول داده استبصار بصیرت کافی و عیون بینایی شافی و محجة البیضاء عقل وافی و اصفای ذهن صافی از مبدء فیض افاضه نموده از قاموس قدرت کامله و مجمع البحرین حکمت و صنعت شامله درر لغات نظیفه به ساحل ظهور آورده زبان گویای نفس ناطقه را مفتح المفاتیح ابواب فرهنگ و هوش گردانیده و به دستور مهذب و رسم مغرب اصلاح منطق انسانی نموده به مفاد «و هدیناه النجدین» صحاح از اسقام و صراح از ابهام بازشناسانیده تا به پایمردی این اسباب تسلیک؟ نفس الی حضرت القدس نموده در معارج حق یقین و مدارج معرفت رب العالمین به مقصد واصلین و مقامات عارفین شتابند و به توسط این استعداد تحصیل حق شناسائی و تمهید قواعد بندگی کرده فواید جلیله از عمر ابدی و عیش سرمدی «مالا عین رات و لا اذن سمعت» دریابند و درر غرر نعت و ثنایش و جواهر زواهر مدح و ستایش که دره‏ی بیضای گوش ولدان مخلدان «... و لا لم... حور عین کامثال اللؤلؤ المکنون» تواند بود شایان روضه‏ی بهیه‏ی جناب صاحب کتابی است که جوهر النضید عقل اول فص خاتم رسالت اوست و در النظیم نفس کل آویزه‏ی گوش نبوت او اسرار بلاغت کتاب عزیزش «ان هذا لشی‏ء عجیب» و دلایل اعجاز قرآن حمیدش تبصرة و ذکری لکل عبد منیب با آن که قلم نگرفت قلم نسخ بر صحف ابراهیم و زبور داود و تورات موسی و انجیل عیسی کشید و با آن که ورق ننوشت لوح محفوظ تخته‏ی ابجد خوانان مکتب تعلیم او گردید

اگر ثبت بیت انتخاب وجود مسعودش سبب نگشتی صحاف قدر اجزاء زمان را به دفتین روز و شب بهم نپیوستی، و اگر بیان معانی ذات بدیعش غرض نبودی دست قضا مطول سنین و ملخص شهور و مجمل ساعات را به رشته‏ی طول زمان شیرازه نبستی اگر نور شریفش باعث کشف اسرار نمی‏شد نکته‏ی برجسته‏ی سپهر از کتاب لیس عدم (؟) نقل دفتر وجود نمی‏گشت. و اگر ذات مقدسش موجب حل مضمرات نمی‏آمد مضامین پیچیده‏ی گردون و معانی سربسته‏ی افلاک از صحیفه‏ی نیستی عیان نمی‏گردید. یوم تبلی السرایر که دبیر شفاعتش رقم بخشش زند صحایف اعمال مذنبین را کسی محرر و معتبر نداند و یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب که سر پنجه‏ی عنایتش قلم از ترجمان عملها برگیرد حاشیه‏ی خطایی گناهان صادره و کتاب مبکیات نادره را کسی نخواند. عنوان تعلیقة الکبری نبوتش آیه‏ی «آتیناه الحکمة و فصل الخطاب» و دیباچه‏ی رساله‏ی رسالتش «الحمد الله الذی انزل علی عبده الکتاب» منهل شرع شریفش ینابیع اصول و فروع شمس الافاق نور کرامتش پیش از انفجار فجر تکوین در طلوع ضمیر منیرش جامع حقایق حدوث و قدم.

وجود مسعودش علت غائی تألیف کتاب خلق الانسان و حدوث العالم اعنی دره‏ی یتیمه‏ی دریای ایجاد نتیجه‏ی صغری و کبرای مبدأ و معاد. محبوب حضرت رب العالمین، ثمره‏ی پیشرس صدیقه‏ی «کنت نبیأ و آدم بین الماء و الطین» زبده و خلاصه‏ی عالم، عمده و گزیده‏ی سلسله‏ی بنی آدم، مغیث الخلق و غیاث الامم بیان الاحسان و کتاب الکرم و کشف الغمه و هدایة الامة سید الرسل و ایضاح السبل علیه من الصلوة اذکاها و من التحیات انماها. مادام البحر محیطا و الارض بسیطا و الدهر مطولا و الشهر مفصلا، و نفایس فنون تسلیمات به جناب ولی ولایت «من کنت مولای» سابقه (؟) سالار «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» که حدیث مسایل و خاتم، از جوامع اخبار خلافتش روایتی است و کریمه‏ی «الیوم اکملت لکم دینکم و انعمت علیکم نعمتی» از کمال الدین امامتش... (؟) به کندن در خیبر از حمله‏ی حیدری غزواتش بابی است و معجزات انبیاء و اولیا از مناقب مرتضوی فضایل و فتوحاتش کتابی سیف مسلولش در احقاق حق ملت به هنگام احتجاج برهان قاطع است و نکت بدیعه‏ی کلامش در تنقیح احکام شرایع اسلام نور ساطع. کتاب موالاتش نامه‏ی بیزاری از نار جحیم است و مظهر خلافش مستوجب حرمان از روح و ریحان و جنة النعیم اعنی مآب (؟) مدینه‏ی علم و کامل نصاب مدارج حلم. بلدالامین ایمان را رکن رکین و شهرستان ولایت را حصن حصین.

منبع انوار طیبین و طاهرین و جامع علوم اولین و آخرین، و صحیفه‏ی کامله قدرت لم یزل عارف رموز نهایه‏ی ابد و هدایه‏ی ازل مروج ذهب المذهب بالامر الجلی ذو الوجن (؟) الباهر البهی مشرق الشمسین و مطلع السعدین لعلم عروض الایجاد کتاب العین مولی الثقلین ابی الحسنین علی علیه‏السلام و اولاد امجاد آن حضرت که شموع خاندان خیر البشرند و کتابخانه‏ی ایجاد را نسخه‏ی حادی عشر. جوامع آثار رحمت ذوالجلالند و مکتب رسالت را کتاب آن. مستغرقان بحر گناه را سفینة النجاةاند و گمگشتگان ظلمات ضلالت را عین الحیات. جواهر تفسیرشان به وقت تبیان، جوامع جامع انوار تنزیل است و قول و خبرشان در مجمع بیان کشاف معالم تنزیل و تأویل.

خاتم نبوت خاتم النبیین را فصوص‏اند و دلایل رسالت را نصوص. ارکان دعائم دین‏اند و نخبه‏ی خاندان ابداع و تکوین. اعلام الهدی و مصابیح الدجی و عروة الوثقی و کتاب الحجة علی اهل الدنیا. علیهم من لطایف طرایف المدحات اشرفها و من الصلوة اتحفها. مادامت یواقیت النجوم متلألیة و عدة الشهور متوالیة و شوارق البدر طالعة و لمعات الشمس لامعة.

و بعد غرض از تحریر این ورقه، و تمهید این مقدمه، آن است که چون امری کثیر الفواید که به وسایل آن ذخیره‏ی عقبی و سرمایه‏ی ایمان توان اندوخت، و از انوار مضیئه‏اش چراغ خلاصی در راه اعقاب اعمال توان افروخت. سیه نامگان صحیفه‏ی سوء عمل را باعث تحصیل رستگاری، و درماندگان کتاب مرقوم گنه کاری را سبب رفع شرمساری. و سیاحان طریق نجات را زاد المعاد و سباحان بحر النافع حق طلبی را ذریعه‏ی ادراک گوهر مراد. و عالمان معالم اصول بندگی را منتهی المطلب و مقصد اسنی، و طالبان صراط المستقیم سداد را منتهی المرام و غایة القصوی.

و در مواقف «وقفوهم انهم مسئولون» گرفتاران علل عصیان را باعث شفا. و در محاکمات روز جزا واماندگان تیه حیرت را نجات بخشا بوده، در نشأه اولی موجب حصول مقاصد وافیه و سبب وصول به مطالب عالیه و مآرب کافیه وجوه شافیه باشد، و در عقبات عقبی انیس صالحین و حلیه‏ی متقین و امان اخطار و ربیع اسرار و مفتاح فلاح و مصابیح نجاح و حرز امان و مسکن التهاب نیران الاحزان گردد بجز حسنات اعمال نمی‏تواند بود.


ابن‏محمد نصیر وقف صحیح شرعی نمود تمامی قرآن مجید و فرقان حمید و جمع کتب فقه و تفسیر و حدیث و کلام و غیرها من الفارسیة و العربیة و اللغویة و الادبیة متملکات خود را که نقد محصل و ذخیره‏ی ایام عمل صرف جمع و تحصیل آن‏ها گشته فی الحقیقة هر یک تحفه‏ی عراقین و مایه‏ی سعادت دارین می‏تواند بود به موجب تفصیل علیحده و تفصیل الکتاب لاریب فیه خالصا لمرضات الله بر اولاد ذکور و اولاد اولاد ایشان نسلا بعد نسل و بعد از انقراض ایشان بر اقربا و ذوی الارحام کما فرض الله و بعد هم بر علمای بلد مفوض نمود. تولیت آن را هم مادام الحیوة به نفس خود و بعد از آن به اکبر و ارشد ولد و بعد هم بر افقه و اعلم بلد بحیث لایباع و لا یوهب و لا یرهن و لا ینقل عن البلد کالاینقل تولیته الی عام البلد.

عم ده‏ی شرایط آن که نسخه را زیاده از شش ماه نزد احدی نگذارند و بدون قبض به کسی ندهند و قلم نسخ بر قواعد وقفیت نکشند.

منبع:
میراث جاویدان

نویسنده: ایرج افشار
این مقاله در تاریخ  1403/4/16 بروز رسانی شده است: