سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره)
آثار و نتایج قرب فرایض و نوافل
عبادت در تقسیمی کلی، به دو قسم فرایض و نوافل (واجبات و مستحبات) تقسیم میشود که هر یک آثار و نتایج خاص خود را دارد و با انجام هر یک، قرب ویژهای نصیب انسان خواهد شد.
عبادتهای مستحبی باعث میشود انسان محل تجلّی اسماء و صفات حق شود و در نتیجه، تمام مجاری ادراکی و تحرّکی او حقّانی گردد. انسان با عبادتهای مستحب، میتواند به فنای فی الله نایل آید و به مقامی برسد که با حق ببیند و با حق بشنود و به تعبیر دیگر حق، چشم و گوش و دست او بشود.
اما عبادتهای واجب، انسان را به مرتبهای بالاتر ترقی میدهد و او را «ید الله» و «عین الله» میسازد؛ یعنی بنده در مقام قرب فرایض، دست و چشم خدا میشود.
این مسأله یکی از نکتههای عمیقی است که در عرفان امام خمینی مورد توجه خاصی قرار گرفته است. حضرت امام در این باره بدین مضمون میگوید:
وقتی بر اثر هیمان، یعنی بهت و حیرت ناشی از شهود جلال و جمال حق، هستی سالک متلاشی شد و جَبَل انیّت او فروریخت، اگر توفیق الهی نصیب شود و استعداد آن را داشته باشد، در پی آن شهود عرفانی به بقای بعد از فنا راه پیدا میکند و عقل او عقل کل و روح او روح کل میگردد و همه موجودات عالم ارواح و اشباح، (1) تربیت شدگان و تدبیر شوندگان تحت تدبیر او خواهند بود و هرگونه که بخواهد در آنها تصرف میکند، و این مقام بلند، تنها از طریق «قرب فرایض» حاصل میشود و نتیجه قرب فرایض است؛ همچنان که ثمره و پیامد «قرب نوافل» تخلق به اخلاق الهی و نیل به فنای صفاتی است؛ زیرا در قرب فرایض، بنده در اثر عبادت، چشم بینا و گوش شنوای حق میشود و خداوند با او میبیند و میشنود و کار انجام میدهد. (2)
در جای دیگر با اشاره به روایات اهل بیت (علیهمالسلام) بدین مضمون میفرماید:
وقتی بنده در حق فانی شد، حق سامعه، باصره و دست او میشود و در این صورت بنده گوش و چشم و دست از خود نخواهد داشت و با خدا میبیند و میشنود؛ و این نتیجهی قرب نوافل است که نصیب سالک مجذوب میشود. و هرگاه بنده باقی به بقای خداوند شد و توفیق الهی نصیب او گردید، سمع و بصر خداوند میشود و حق سبحانه با او میبیند و میشنود؛ و این نتیجهی قرب فرایض است. (3)
حقایقی که در این دو فراز مطرح شده در روایات و آموزههای عرفانی نیز مورد توجه میباشد؛ مثلاً آنچه درباره قرب نوافل گفته شد بازتاب این حدیث نورانی است که فرمود:
«و ما تقرّب إلیّ عبدٌ بشیءٍ أحبّ إلیّ مما افترضتُ علیه و انه لیتقرّب إلی بالنافلة، حتی اُحبّه؛ فإذا أحببت کنتُ سمعه الذی یسمع به، و بصره الذی یبصر به، و یده التی یبطش بها، و رجله التی یمشی بها»؛ (4) بندهی من به هیچ چیزی محبوبتر از واجبات به من تقرب پیدا نمیکند، گرچه او با اعمال مستحب باید به من تقرب بجوید تا این که اورا دوست بدارم و هرگاه او دوست من شد، من سمع او که با آن میشنود، و چشم او که با آن میبیند و دست او که با آن کار انجام میدهد و پای او که با آن راه میرود، خواهم بود.
اما آنچه درباره قرب فرایض گفته شد، بازتاب عرفانی روایاتی چون کلام امیرمؤمنان است که فرمود:
«أنا عین الله، و أنا ید الله و أنا جنب الله، و أنا باب الله». (5)
در سخنان سالار شهیدان نیز آمده است:
«رضا الله رضانا أهل البیت». (6)
مولانا با الهام از این معارف بلند، درباره قرب فرایض و نوافل میگوید:
مطلق آن آواز خود از شه بود *** گرچه از حلقوم عبدالله بود
گفته او را من زبان و چشم تو *** من حواس و من رضا و خشم تو
رو که بِی یبصر و بی یسمع تویی *** سرّ تویی، چه جای صاحب سرّ تویی
چون شدی من کان لله ازوَلَه *** من تو را باشم که کان الله له
گه تویی گویم تو را گاهی منم *** هرچه گویم آفتاب روشنم
هر کجا تابم ز مشکاتِ دمی *** حل شد آن جا مشکلات عالمی (7)
بنابراین انسان در اثر عبادتهای واجب و مستحب از صفات بشری پاک میشود و صفات الهی جانشین آنها میگردد و کار او کار خداوند میشود. به همین دلیل است که انسان کامل گاه به زبان خدا سخن میگوید و کار او به خدا نسبت داده میشود؛ گاهی نیز سخن و فعل خدا به او نسبت داده میشود؛ چنان که خداوند خطاب به پیامبر فرمود:
(وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلكِنَّ اللّهَ رَمَى)؛ (8) چون افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند.
در این باره گفته شده است:
چون انسان کامل در مقام بقای به حق قرار دارد، فعل به او نسبت داده میشود؛ لذا در آیه فرمود: (إِذْ رَمَیْتَ). اما این که از او سلب و به خدا نسبت داده شده برای آن است که معنای تفصیل در عین جمع را برساند؛ یعنی انسان کامل بالحق انجام دهندهی آن کار بود و نه بالذات. (9)
مولانا در مقام بیان توحید افعالی میگوید:
تو ز قرآن باز خوان تفسیر بیت ***گفت ایزد «ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ)
گر بپرانیم تیر آن نه زماست *** ما کمان و تیر اندازش خداست
این نه جبر این معنی جبّاری است *** ذکر جبّاری برای زاری است (10)
بنابراین عرفا معتقدند که بر اثر قرب نوافل، صفات بشری زایل و صفات حق در عبد تجلی پیدا میکند؛ چنین مقامی را اصطلاحاً «قرب نوافل» میگویند.
اما در «قرب فرایض» انسان به منزلهی چشم و گوش و دست خداوند میشود؛ این مقام، ظهور حق به صفات عبد است. تعبیر «بی یسمع و بی یبصر» در روایت ناظر به «قرب نوافل» و تعبیر «أنا ید الله» و «أنا عین الله» در روایت، و نیز «گاهی منم» در کلام مولا ناظر به «قرب فرایض» است. (11)
اما چرا آثار و پیامدهای واجبات و مستحبات متفاوت است؟
به نظر میرسد اگر حقیقت اعمال واجب به خوبی شناخته شود پاسخ این پرسش نیز روشن میشود. در عبادتهای واجب ارادهی حضرت حق بر وجود انسان حاکم است و انسان از خود ارادهای ندارد و ارادهی او فانی در ارادهی حق است. به تعبیر دیگر در عبادات واجب، کنار گذاشتن خود و راه فنا در پیش گرفتن مطرح است.
اما در نافلهها انسان به خواست خود عبادت میکند و آثار و نتایج خواست حتمی حق با خواست غیر حتمی او متفاوت است؛ از این رو در روایات آمده است که اعمال واجب، محبوبترین اعمال نزد خداوند است؛ امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«قال الله تعالی: ما تحبّب إلیّ عبدی بأحبّ مما افترضته علیه»؛ (12) بندهی من با چیزی محبوبتر از آنچه بر او واجب نمودهام محبت مرا به خود جلب نمیکند.
به همین جهت در قرب فرایض، انسان چشم و گوش حق میشود؛ اما در قرب نوافل، گوش و چشم انسان حقانی میشود. یکی از بزرگان اهل عرفان در تحلیل عرفانی مسأله میگوید:
"در ادای فریضه تو برای خدایی، و در ادای مستحب برای خود؛ و محبت خدا نسبت به تو از آن جهت که تو برای او هستی بسیار بزرگتر و بیشتر از محبت او است نسبت به تو از آن جهت که تو برای خود هستی. (13)"
از سوی دیگر هر یک از فرایض در موجودیت اخروی و حیات طیبهی انسان نقش و جایگاه خاصی دارد؛ از این رو اگر - مثلاً - نماز واجبی از انسان ترک شود، به عبودیت و حیات باطنی و اخروی انسان لطمه وارد میشود و همین امر، مانع قرب او به حضرت حق و استقرار در جوار قدس میگردد. به عبارت دیگر، گوشهای از موجودیت انسان در آن نظام خاص ناقص میشود. (14)
پینوشتها:
21. موجودات عالم مجردات و عالم مثال، بلکه همه عوالم مادی و غیر مادی.
22. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 109-110.
23. ر.ک: همان، ص 281-282.
24. الکافی، ج 2، ص 352، ح 7.
25. همان، ج 1، ص 145، ح 8.
26. اللهوف، ص 33.
27. مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 85.
28. انفال (8): 17.
29. تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 470.
30. مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 30.
31. شرح مثنوی، شرح اسرار دفتر اول، ص 60؛ شرح مثنوی شریف، ج 3، ص 795-796.
32. الکافی، ج 2، ص 82، ح 5.
33. الوصایا، ص 17.
34. همان، ص 17؛ مقالات، ج 2، ص 115-117.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}