صرافان دل در بیان مولانا
این ابیات در بیان اهمیت سخنان اولیای حق و سخنپذیری از آنان است. مولانا مردان حق را به مرغابی تشبیه میکند که همواره در دریای حقیقت شناورند و آگاهی و آشنا به عوالم غیباند. او میگوید: نزد مردان حق برو تا تو را به
نویسنده: محمدرضا افضلی
سوی آن مرغابیان رو روز چند *** تا تو را در آب حیوانی کشند
مرغ خاکی مرغ آبی هم تناند *** لیک ضداناند آب و روغناند
هر یکی مر اصل خود را بندهاند *** احتیاطی کن به هم مانندهاند
هم چنان که وسوسه و وحی الست *** هر دو معقولاند لیکن فرق هست
هر دو دلالان بازار ضمیر *** رختها را میستایند ای امیر
گر تو صراف دلی فکرت شناس *** فرق کن سر دو فکر چون نخاس
ور ندانی این دو فکرت از گمان *** لاخلابه گوی و مشتاب و مران
آن یکی یاری پیمبر را بگفت *** که منم در بیعها با غبن جفت
مکر هر کس کو فروشد یا خرد *** همچو سحر است و ز راهم میبرد
گفت در بیعی که ترسی از غرار *** شرط کن سه روز خود را اختیار
که تأنی هست از رحمان یقین *** هست تعجیلت ز شیطان لعین
این ابیات در بیان اهمیت سخنان اولیای حق و سخنپذیری از آنان است. مولانا مردان حق را به مرغابی تشبیه میکند که همواره در دریای حقیقت شناورند و آگاهی و آشنا به عوالم غیباند. او میگوید: نزد مردان حق برو تا تو را به سرچشمه زندگی حقیقی و جاودان هدایت کنند. «مرغ خاکی» آدم دنیادار است. مردان حق و دنیاداران در ظاهر مانند یکدیگرند، اما مثل آب و روغن، نمیتوانند با هم بیامیزند. مولانا میگوید: وسوسههای شیطانی و وحی و الهام حق، هر دودر شمار معقولاتاند، اما یکسان نیستند. وسوسه و وحی، هر دو واسطهها ای هستند که ذهنیات ما را فعال میکنند، اما هر یک کالای خود را تبلیغ میکنند و باید مراقب بود که گول وسوسه را نخوریم. «صرّاف دل» مرد آگاهی است که فرق وسوسه و وحی را میداند، همانطور که «نخّاس»- یعنی بردهفروش یا مال فروش- مال خوب را از مال بد تمییز میدهد. اگر نمیدانی که فکر تو وسوسه شیطانی است یا الهام حق، فرصتی برای خود بگذار و زود تصمیم نگیر. «لاخلابه»، یعنی فریب را خریدار نیستم. و این ترکیب از یک حدیث نبوی است: یکی از یاران پیامبر گله میکند که من همیشه در معامله مغبون میشوم. حضرت میفرماید: «إذا بایعت فقل لاخلابة ولی الخیار ثلاثه ایام»؛ بگو به شرط آن که فریب در کار نباشد و من تا سه روز اختیار فسخ داشته باشم. «غرار» به معنای گول خوردن است. مولانا به این حدیث نبوی نیز نظر دارد: «التأنی من الرحمن و التعجیل من الشیطان»؛ درنگ و تأمل از خداوند است و شتابزدگی از شیطان».
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
مرغ خاکی مرغ آبی هم تناند *** لیک ضداناند آب و روغناند
هر یکی مر اصل خود را بندهاند *** احتیاطی کن به هم مانندهاند
هم چنان که وسوسه و وحی الست *** هر دو معقولاند لیکن فرق هست
هر دو دلالان بازار ضمیر *** رختها را میستایند ای امیر
گر تو صراف دلی فکرت شناس *** فرق کن سر دو فکر چون نخاس
ور ندانی این دو فکرت از گمان *** لاخلابه گوی و مشتاب و مران
آن یکی یاری پیمبر را بگفت *** که منم در بیعها با غبن جفت
مکر هر کس کو فروشد یا خرد *** همچو سحر است و ز راهم میبرد
گفت در بیعی که ترسی از غرار *** شرط کن سه روز خود را اختیار
که تأنی هست از رحمان یقین *** هست تعجیلت ز شیطان لعین
این ابیات در بیان اهمیت سخنان اولیای حق و سخنپذیری از آنان است. مولانا مردان حق را به مرغابی تشبیه میکند که همواره در دریای حقیقت شناورند و آگاهی و آشنا به عوالم غیباند. او میگوید: نزد مردان حق برو تا تو را به سرچشمه زندگی حقیقی و جاودان هدایت کنند. «مرغ خاکی» آدم دنیادار است. مردان حق و دنیاداران در ظاهر مانند یکدیگرند، اما مثل آب و روغن، نمیتوانند با هم بیامیزند. مولانا میگوید: وسوسههای شیطانی و وحی و الهام حق، هر دودر شمار معقولاتاند، اما یکسان نیستند. وسوسه و وحی، هر دو واسطهها ای هستند که ذهنیات ما را فعال میکنند، اما هر یک کالای خود را تبلیغ میکنند و باید مراقب بود که گول وسوسه را نخوریم. «صرّاف دل» مرد آگاهی است که فرق وسوسه و وحی را میداند، همانطور که «نخّاس»- یعنی بردهفروش یا مال فروش- مال خوب را از مال بد تمییز میدهد. اگر نمیدانی که فکر تو وسوسه شیطانی است یا الهام حق، فرصتی برای خود بگذار و زود تصمیم نگیر. «لاخلابه»، یعنی فریب را خریدار نیستم. و این ترکیب از یک حدیث نبوی است: یکی از یاران پیامبر گله میکند که من همیشه در معامله مغبون میشوم. حضرت میفرماید: «إذا بایعت فقل لاخلابة ولی الخیار ثلاثه ایام»؛ بگو به شرط آن که فریب در کار نباشد و من تا سه روز اختیار فسخ داشته باشم. «غرار» به معنای گول خوردن است. مولانا به این حدیث نبوی نیز نظر دارد: «التأنی من الرحمن و التعجیل من الشیطان»؛ درنگ و تأمل از خداوند است و شتابزدگی از شیطان».
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}