نویسنده: محمدرضا افضلی




 
ما طبیبانیم شاگردان حق *** بحر قلزم دید ما را فانفلق
آن طبیبان طبیعت دیگرند *** که به دل از راه نبضی بنگرند
ما به دل بی‌واسطه خوش بنگریم *** کز فراست ما به عالی منظریم
آن طبیبان غذایند و ثمار *** جان حیوانی بدیشان استوار
ما طبیبان فعالیم و مقال *** ملهم ما پرتو نور جلال
کین چنین فعلی تو را نافع بود *** و آن چنان فعلی ز ره قاطع بود
اینچنین قولی تو را پیش آورد *** و آن چنان قولی تو را نیش آورد
آن طبیبان را بود بولی دلیل *** وین دلیل ما بود وحی جلیل
دست مزدی می نخواهیم از کسی *** دست مزد ما رسد از حق بسی

مولانا نقش مردان حق را از زبان خودشان باین می کند. «بحر قلزم» به معنای دریای بزرگ است. «انفلق»، یعنی شکافته شد و ظاهراً به آیه ی 63 سوره شعراء اشاره دارد که در آن موسی با عصای خود به رود نیل می‌زند و آب برای او و یارانش راه می‌گشاید. مولانا می‌خواهد بگوید: انبیا و اولیا هر مشکلی را از سر راه بر می‌دارند. «طبیبان طبیعت» پزشک‌هایی هستند که بیماری‌های تن را درمان می‌کنند و می‌پندارند که با گرفتن نبض بیمار، رنج‌های دل و روحی را نیز در می‌یابند. مردان حق از طریق «فراست» این کار را انجام می‌دهند. «فراست» به معنای قیافه‌شناسی است و عارفان آن را به معنای اشراف و تسلط ولی بر درون مریدان به کار برده‌اند. «طبیبان طبیعت» از تأثیر غذاها و میوه‌ها در روح حیوانی سخن می‌گویند. و ما تأثیر اعمال و گفته‌ها را در روح انسانی مطرح می‌کنیم. آن چه ما می‌گوییم الهامی است که به عنایت حق، بر دل ما نازل می‌شود. «طبیبان طبیعت» از روی ملاحظه‌ی ادرار نظر می‌دهند و مردان حق هر چه می‌گویند حاصل وحی و الهام حق است. با نظر به آیه‌ی 21 سوره «یس»، پیامبران در برابر هداست مردم مزدی نمی‌خواهند» (... إِن أَجرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ...). مردان حق می‌گویند: ما بیماری‌های درمان‌ناپذیر و مزمن را به سوی خود می‌خوانیم و درمان می‌کنیم.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول