نویسنده: محمد امین صادقی ارزگانی





 
سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره)
ادعیه و مناجات اهل بیت (علیهم‌السلام) از یک‌سو گویای حالات معنوی و عرفانی و نمودار عمق نجوا و خلوت‌های آنان با حضرت حق است، و از سوی دیگر پس از قرآن به عنوان پربهاترین گنجینه‌ی معارف و به تعبیر حضرت امام خمینی «قرآن صاعد» است و به همین دلیل مورد توجه ویژه‌ی عارفان و عاشقان سالک می‌باشد و در عرفان امام خمینی نیز تجلی خاصی دارد که با طرح فرازهایی از سخنان امام در این باره، مطالبی ارائه می‌شود:

الف. مفهوم عرفانی دعا و مناجات

حضرت امام ضمن توجه دادن به اهمیت ادعیه‌ی مأثوره از اهل بیت (علیهم‌السلام)، در تعریف دعا و مناجات می‌فرماید:
کان من أعظم النعم علی العباد و الرحمة الواسعة فی البلاد، الأدعیة المأثورة من خزائن الوحی و الشریعة و حَملَة العلم و الحکمة؛ لأنّها الرابطة المعنویة بین الخالق و المخلوق، و الحَبل المتّصل بین العاشق و المعشوق و الوسیلة للدخول فی حصنه الحصین، و التمسّک بالعروة الوثقی و الحبل المتین؛ (1) دعاهایی که از خزاین وحی و شریعت و از زبان حاملان علم و حکمت رسیده، از جمله‌ی بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند و رحمت واسعه‌ی الهی است؛ زیرا این ادعیه، پیوند معنوی میان خالق و مخلوق، رابط میان عاشق و معشوق، وسیله‌ی داخل شدن در قلعه‌ی محکم خداوند و عامل تمسک به عروة‌الوثقی و حبل متین است.
از نظر امام خمینی دعا و مناجات زیباترین جلوه‌ی عشق و بهترین وسیله برای اظهار محبت به حضرت دوست است که کامل‌ترین نمودار آن را در ادعیه و مناجات انسان کامل می‌توان یافت. آن حضرت در جای دیگر، از دعا به عنوان خلوت اُنس با محبوب مطلق یاد کرده و گفته است:
دعا خلوت با حق و مخاطبه با محبوب مطلق است. (2)
این نگاه مبتنی بر تفسیر عرفانی دعا و مناجات است؛ درباره دعا گفته شده است:
- دعا کلید عطا و بخشش و وسیله‌ی قرب الی الله، مغز عبادت و حیات روح، و روح زندگی است؛
- دعا کوبه و زنگ در، رحمت رحیمیه و سبب فتح درهای برکت و نور سرّ است؛
- دعا موجب رسوخ حبّ و عشق الهی در دل و سبب منزه شدن نفس از شعله‌های غیر حضرت دوست می‌شود؛
- دعا توشه‌ی سالکان حرم کبریای حضرت حق است؛
- دعا سیر شهودی و کشف وجودی اهل کمال و تنها رابط انسان با خداوند است؛
- دعا معراج عروج نفس ناطقه به روح وحدت و صعود به ملکوت عزت است؛
- دعا نردبان ترقی انسان به مقام ولایت و رفرف اعتلا به مرتبه‌ی خُلّت است؛
- دعا یاد دوست در دل راندن و نام او به زبان آوردن و در خلوت با او جشن ساختن و در تنهایی با او نجوا و شیرین زبانی کردن است؛
- دل بی‌دعا بها ندارد، و دل بی‌بها، بها ندارد. (3)
گرچه هرگونه عبادت و پرستشی که در آموزه‌های وحیانی (قرآن و روایات) آمده راه و وسیله‌ی ارتباط انسان با خداوند است، اما دعا و مناجات ارتباطی ویژه و گویا و بهترین راه اظهار محبت به محبوب است.
بسیاری از مناجات‌ها با زبان خاصی که در اصطلاح عرفانی از آن به «دَلال» یاد می‌شود انجام می‌گیرد. در گفت‌وگو و مناجات «دَلال» گونه، عاشق در اثر جلوه‌ی محبوب، از شدت هیمان عشق و ذوق باطن، هرچه در دل دارد یا در قلب او خطور می‌کند، بی‌پرده و با کمال صداقت کامل با محبوبش در میان می‌گذارد.
در مناجات شعبانیه آمده است:
«إلهی إن أخذتنی بجرمی أخذتک بعفوک، و إن أخذتنی بذنوبی أخذتک بمغفرتک، و إن أدخلتنی النار أعلمتُ أهلها أنّی اُحبک»؛ خداوندا اگر مرا به جرمم مؤاخذه کنی، تو را به عفو و گذشتت می‌گیرم؛ اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به آمرزشت می‌گیرم؛ و اگر مرا در آتش داخل کنی همه اهل آتش را آگاه می‌کنم که من دوست و عاشق تو بوده‌ام.
یکی از مشایخ بزرگوار ما می‌فرمود:
این فراز نورانی مناجات شعبانیه در واقع زبان «دَلال» است. (4)
ولی چون سخن معصومانه است، با حفظ و مراعات ظواهر مطرح شده است؛ در حالی که افراد غیر معصوم در نجواهای دَلال‌گونه‌ی خود با این نزاکت سخن نمی‌گویند و ظواهر را حفظ نمی‌کنند. برخی از عارفان، جریان موسی و شبان را نیز گفت‌وگوی دَلال‌گونه دانسته‌اند. (5) مولانا در مثنوی می‌گوید:

 

دید موسی یک شبانی را به راه *** کوهمی گفت ‌ای کریم و ‌ای اله
تو کجایی تا شوم من چاکرت *** چارقت دوزم کنم شانه سرت
جامه‌ات شویم شپشهایت کُشم *** شیر پیشت آورم‌ ای محتشم
دستکت بوسم بمالم پایکت *** وقت خواب آید بروبم جایکت
ای فدای تو همه بزهای من *** وی بیادت هی هی و هی‌های من
گفت موسی،‌های خیره‌سر شدی *** خود مسلمان ناشده کافر شدی
گفت ای موسی دهانم دوختی *** وز پشیمانی تو جانم سوختی
وحی آمد سوی موسی از خدا *** بنده‌ی ما را ز ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی *** نی برای فصل کردن آمدی
ما برون را ننگریم و قال را *** ما درون را بنگریم و حال را
موسیا آداب دانان دیگرند *** سوخته جان و روانان دیگرند
هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام *** هر کسی را اصطلاحی داده ام
چون که موسی این عتاب از حق شنید *** در بیابان جانب چوپان دوید
عاقبت دریافت او را و بدید *** گفت مژده ده که دستوری رسید
هیچ آدابی و ترتیبی مجو *** هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو
گفت ای موسی از آن بگذشته‌ام *** من کنون در خون دل آغوشته‌ام
تازیانه برزدی اسپم گشت *** عزم بالا کرد و از گردون گذشت
حال ما اکنون بُرون از گفتن است *** آنچه می‌گویم نه احوال من است (6)

 

ب. نسبت ادعیه با قرآن کریم

مناجات و ادعیه‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) در حقیقت بازتاب کلام وحی است، حضرت امام از مناجات اهل بیت (علیهم‌السلام) تعبیر به «قرآن صاعد» کرده و گفته است:
"ادعیه ائمه‌ی هدی دعاهای آن‌ها، همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آن‌ها هم دارد، با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می‌کند و همه مطالب را دارد، منتها بسیارش در رمز است که ما نمی‌توانیم بفهمیم، و ادعیه‌ی ائمه - علیهم‌السلام - یک وضع دیگری دارد. به تعبیر شیخ عارف و استاد ما، ادعیه کتاب صاعد است «قرآن نازل»؛ تعبیر می‌فرمود به این که قرآن کتاب نازل است که از آن جا نزول کرده است، و ادعیه ائمه کتاب صاعد است؛ همان قرآن است رو به بالا می‌رود... کسی بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چی است، باید رجوع کند به آثار آن‌ها، آثار آن‌ها... مهمش ادعیه‌ی آن‌هاست... مثل مناجات شعبانیه... دعای یوم العرفه و این‌هایی که انسان نمی‌داند که چه باید بگوید درباره آن‌ها. (7)"
در واقع ادعیه‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) همچون نوری است که بر محل شفاف و صیقلی نظیر شیشه‌های بلورین می‌تابد و پس از تابش دوباره به سوی فضا انعکاس پیدا می‌کند و هم اطراف خود را روشن می‌کند و هم رو به آسمان می‌درخشد.
نکته‌ی دیگر این‌که همان‌گونه که قرآن کریم درباره معارف الهی، مسائل توحیدی، اسماء و صفات، معاد، اخلاق و... به گونه‌ای سخن گفته است که نه تنها در توان بشر نبوده، بلکه در کتاب‌های آسمانی پیشینیان نیز با این زیبایی، عمق، گستردگی و جامعیت نیامده است؛ این حقایق، با همین اوصاف، در مناجات اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز به خوبی منعکس شده است. به تعبیر حضرت امام:
"قرآن شریف... جامع همه معارف و حقایق اسماء و صفات است و هیچ کتابی آسمانی و غیر آن مثل آن، معرفی ذات و صفات حق تعالی را ننموده و همین طور جامع اخلاق و دعوت به مبدأ و معاد و زهد و ترک دنیا... است... هرکس مراجعه‌ی به احادیث شریفه‌ی اهل بیت عصمت و طهارت کند... و ادعیه‌ی مأثوره از آن بزرگواران، خصوصاً صحیفه‌ی سجادیه از روی تدبّر و تفکر، خواهد دانست که مشحون از علوم الهیه و معارف ربانیه و اسماء و صفات و شئون حضرت حق - جل و علا - هستند، بی‌حجاب اصطلاحات و قیود مفهومات که هر یک حجاب روی جانان است. (8)"
نکته‌ی بنیادین و قابل توجهی که در کلام امام به آن اشاره شده آن است که برخلاف علوم و معارف بشری نظیر فلسفه و عرفان - که معارف الهی، در حجاب ضخیم اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی فنی مطرح شده است - در ادعیه و مناجات اهل بیت (علیهم‌السلام) حقایق الهی، در عین عمق و ظرافت و دقت غیرقابل وصف، در قالب بیاناتی روشن، گویا و فصیح به گونه‌ای مطرح گردیده که برای همه افراد بشر قابل استفاده و فهم باشد؛ لذا نه تنها عموم مردم، بلکه خواص و نخبگان - از فیلسوفان ژرف‌اندیش تا عارفان بلندپرواز - مهمان خوان پر نعمت آن‌ها هستند.
به عنوان نمونه در دعای نورانی عرفه‌ی سید شهدا آیه‌ی شریفه‌ی: (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ) (9) به این صورت تجلی کرده است:
«أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک؟ متی غِبتَ حتی تحتاج إلی دلیلٍ یدل علیک، و متی بعُدتَ حتی تکون الآثار التی توصل إلیک؟ عمیت عینٌ لاتراک علیها رقیباً، و خسرت صفقة عبدٍ لم تجعل له من حبّک نصیباً»؛ (10) آیا برای غیر تو نور و ظهوری هست که از آنِ تو و پرتو نور تو نباشد، تا آن ظاهر کننده وجود تو تلقی شود؟ تو هرگز پنهان و از دیده‌ها غایب نیستی تا به کمک دلیل تو را بیابیم و هرگز دور نبوده‌ای تا از طریق آثار به تو برسیم؛ کور است چشمی که تو را در حقایق هستی مشاهده نمی‌کند؛ ضرر کرده است کسی که از عشق و محبت تو نصیبی ندارد.
این معارف بلند، عارفان شیرین سخن را نیز گویا نموده است:

 

کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را *** کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غایب نبوده‌ای که شوم طالب حضور *** پنهان نبوده‌ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را (11)

در رباعی نغز باباطاهر نیز همین حقیقت به صورت زیبایی مطرح شده است:

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم *** به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت *** نشانِ روی زیبای ته وینم (12)

این معارف، همچنین مایه‌های اندیشه‌ی فیلسوفان را تأمین کرده است:

یا مَن اختفی لفرط نوره *** الظاهر الباطن فی ظهوره
بنور وجهه استنار کل شیء *** و عند نور وجهه سواء فیء (13)

ای کسی که از شدت نورش نهفته، و در عین حال ظاهر، و در عین ظهور، در باطن غیب نهفته هستی؛ و ‌ای کسی که با نور وجه او همه چیز نورانی است و همه چیز پرتو نور وجه او است.

ج. ادعیه و معارف اهل بیت، خاستگاه الهیات فلسفه اسلامی

در کلمات امام خمینی مطالب مهمی درباره ارتباط الهیات فلسفه اسلامی با ادعیه و معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) مطرح شده است. این بحث از دیرزمان مطرح بوده که آیا مسائل فلسفه‌ی اسلامی خاستگاه بیرون دینی دارد و محصول اندیشه و فکر فلاسفه یونان باستان و مانند آن است، یا داده‌های اسلامی در پیدایش و پرورش بسیاری از آن مسائل، به خصوص مباحث الهیات، نظیر مسائل مختلف توحید، معاد عوالم مجردات، مسائل نفس و... نقش داشته است؟
یکی از بزرگان معاصر با اشاره به خدمت‌های متقابل تفکر عقلی و داده‌های وحیانی و نقش بنیادینی که معارف اسلامی در طرح مسائل جدید و شکوفایی مسائل عقلی و فلسفی داشته است، درباره علت رشد افکار فلسفی در میان شیعه، نکته‌ای بسیار عمیق و در خور توجه مطرح کرده است:
"همچنان که شیعه در آغاز، برای پیدایش تفکر فلسفی، عاملی مؤثر بوده است، در پیشرفت این گونه تفکر و ترویج علوم عقلی نیز نقش داشته است؛ همه علوم و به ویژه فلسفه الهی در اثر کوشش خستگی‌ناپذیر شیعیان پیشرفت عمیقی کرده است؛ چنان که عامل مؤثری در پیدایش تفکر فلسفی و عقلی در میان شیعیان و به وسیله آن‌ها در میان دیگران، ذخایر علمی بوده که از پیشوایان شیعه به یادگار مانده است. عامل مؤثر در بقای این طرز تفکر در میان شیعه نیز همان ذخایر علمی است که پیوسته شیعه به سوی آن‌ها با نظر تقدیس و احترام نگاه می‌کند و برای روشن شدن این مطلب کافی است که ذخایر علمی اهل بیت (علیهم‌السلام) را با کتاب‌های فلسفی که در مرور زمان نوشته شده مقایسه و سنجیده شود، آن‌گاه معلوم خواهد شد که روزبه‌روز فلسفه به ذخایر علمی نامبرده نزدیک‌تر شده، تا این که در قرن یازدهم هجری (14) تقریباً به همدیگر منطبق گردید و فاصله‌ای جز اختلاف در تعبیر و نحوه‌ی بیان مسائل میان آن‌ها وجود ندارد. (15)"
بسیاری از بزرگان معارف عقلی و فلسفی را معاضد حقایق دانسته و آموزه‌های وحیانی را مؤید معارف عقلانی شمرده‌اند. (16) حضرت امام خمینی به عنوان فیلسوف و اسلام‌شناس جامع و صاحب‌نظر در معارف وحیانی، عقلانی و عرفانی، بر این باور است که اساساً معارف اهل بیت، به خصوص ادعیه و مناجات آن‌ها، خاستگاه بسیاری از مسائل فلسفه اسلامی محسوب می‌شود؛ ایشان ضمن تحلیل مبسوطی می‌فرماید:
"بنابراین سخنی که زبان‌زد بعضی است که این فلسفه از یونان اخذ شده، غلط است؛ کی فلاسفه‌ی یونان از این حرف‌ها سر درآورده و چه کسی سراغی از این حرف‌ها در کتب آن‌ها دارد؟ این حرف‌ها در کتب آن‌ها نبوده و نخواهد بود. بهترین کتاب فلسفی آن‌ها اثولوجیا است که دارای مختصری از معارف بوده و بقیه‌اش طبیعیات است... و باز گمان نشود که حاجی (17) و یا حکمای اسلامی این حرف‌ها را از خود درآورده باشند، بلکه این حرف‌ها در ادعیه بیشتر از منظومه است و صحیفه‌ی سجادیه و نهج‌البلاغه و قرآن، منبع و سرچشمه و مادر این حرف‌هاست. بیایید منظومه را با این ادعیه مقایسه نموده، ببینیم در کدام یک، مطالب و معارف حقّه بیشتر است؛ منظومه در یک رشته و اشاره به یک غرض است، ولی ادعیه در رشته‌های مختلف و دارای اغراض متعدده است. (18)"
بنابراین گرچه ممکن است قبل از ظهور حکمت متعالیه، جلوه‌های معارف اهل بیت و آنچه در نهج‌البلاغه و ادعیه‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) اشاره شده است، به طور روشن مشاهده نشود، ولی پس از ظهور اندیشه‌ی فلسفی حکمت متعالیه، بسیاری از معارف فلسفی (الهیات بمعنی الاخص) با رویکردی خاص و به گونه‌ای طرح و تبیین شده که گویا خاستگاه آن مسائل، یا دست کم نحوه و روش تحلیل عقلانی آن‌ها، برگرفته از معارف وحیانی بوده است. به دیگر سخن، قرآن و معارف اهل بیت، سرچشمه‌ی بسیاری از مسائل الهیات فلسفه‌ی اسلامی است و حکمای بزرگ با الهام از آن حقایق وحیانی، مسائل فلسفی را طرح کرده، یا تحت تأثیر معارف وحیانی، تبیین دقیق‌تر و کامل‌تری از آن مسائل ارائه داده‌اند.

د. مناجات اهل بیت کامل‌ترین تجلیگاه معارف الهی

آنچه در قالب دعا و مناجات مطرح شده، گنجینه‌ی اسرار و کامل‌ترین تجلی معارف الهی است. که به گفته حضرت امام:
"ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) بسیاری از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند. لسان ادعیه با لسان‌های دیگری که آن بزرگواران داشتند و احکام را بیان می‌فرمودند خیلی فرق دارد؛ اکثراً مسائل روحانی، مسائل ماورای طبیعت، مسائل دقیق الهی و آنچه را مربوط به معرفة الله است، با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند. (19)"
این مسأله شاید اسرار نهفته‌ی فراوانی داشته باشد؛ از جمله این که:
"ادعیه‌ی مأثور از اهل بیت (علیهم‌السلام) هر یک، مقامی از مقامات انشائی و علمی ائمه دین است. لطایف عرفانی و مقامات ذوقی و شهودی که در ادعیه نهفته است و از آن‌ها استفاده می‌شود، در روایات وجود ندارد و دیده نمی‌شود. جهتش آن است که در روایات، مخاطب مردم‌اند و ائمه با آن‌ها محاوره داشته‌اند و به فراخور عقل و فهم و ادراک و معرفت آنان سخنی گفته اند؛ و نه به اندازه‌ی حقیقت عقلی خویش. اما در ادعیه و مناجات چون با جمال، جلال و حُسن مطلق و محبوب و معشوق حقیقی به راز و نیاز پرداخته‌اند، لذا آنچه در نهان‌خانه‌ی سرّ و نگارخانه‌ی عشق و بیت المعمور دل داشته‌اند، به زبان آورده و با حقیقت عقل خود مناجات کرده و سخن گفته‌اند. (20)"
حضرت امام در این باره می‌فرماید:
"... در معارف، بهترین و مؤثرترین آثار حضرات، همان ادعیه‌شان است؛ چون وقتی که حضرات جواب سؤال مردم را می‌دادند، ناچار بودند که طبق متفاهم عرفی و افق عقل مردم تکلم نمایند؛ زیرا آنچه از معارف که به حضرت صادق (علیه‌السلام) رسیده است، با چندین درجه تنزّل هم، حضرت نمی‌تواند آن را به مردم عادی منتقل کند. ولی چون توجه ادعیه به خداست؛ آنچه که حق مطلب است ادا فرموده‌اند و آداب ذلّ عبودیت و عِزّ ربوبیت را مراعات فرموده‌اند، و می‌توان گفت ادعیه همان قرآن صاعد است. (21)"
حقیقت کامل معارف الهی آن‌گونه که بر قلب مبارک انسان کامل تجلّی کرده است، قابل انتقال انسان‌های عادی نیست و آن‌ها ظرفیت دریافت کامل آن حقایق را ندارند؛ از این رو پیامبر و اهل بیت (علیهم‌السلام) براساس: «اُمرنا أن نُکلّم الناس علی قدر عقولهم» (22) مأمور بوده‌اند که با مردم به اندازه‌ی درک و فهمشان سخن بگویند:

 

چون که با کودک سر و کارت فتاد *** پس زبان کودکی باید گشاد (23)

اما در مناجات چنین محدودیتی وجود ندارد؛ به همین دلیل حقایقی را مطرح کرده‌اند که در جای دیگر قابل طرح نبوده است. حضرت امام در تبیین این مسأله می‌فرماید:
"... چنان که افهام کودکان به مطالبی که استادِ عالمِ بصیر به دقت عقلی به آن‌ها رسیده نمی‌رسد، فهماندن معارف به این بی‌خبران نیز دشوار است؛ ‌ای بسا اگر بخواهد زبان به حقیقت گشوده و شمّه‌ای از معارف را به اَفهام مسدود الحواس برساند، مجنون و دیوانه‌اش خوانند؛ این است که آن‌ها به چنین امری حاضر نمی‌شوند... به همین جهت است که کلیم الله فرمود: (وَأَخِی هَارُونَ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی)؛ (24) خدایا زبان مرا لکنت گرفته، چون اگر بخواهم از معارف برای این‌ها نقل کنم، اشراقات حق از زبانم ریزش نموده و خواهد ریخت، و این علیل الذایقه‌ها آن را به تلخی تلقی می‌نمایند. بنابراین چون هارون حد وسط است او بهتر می‌تواند با این‌ها تکلم و به فراخور محیط افهام ایشان معرفت دارد. این است که می‌بینید آن وقتی که ائمه خواسته‌اند با خداوند متعال اظهار ضمیر نمایند، در ادعیه فرموده‌اند... پس از این جا معلوم می‌شود... رموزی در کار است. (25)"
بنابراین ادعیه و مناجات اهل بیت (علیهم‌السلام) تجلیگاه کامل‌ترین معارف الهی است.

ه‍. دلیل استغفار معصومین

این پرسش برای برخی مطرح است که با توجه به مقام عصمت اهل بیت (علیهم‌السلام)، سرّ اعتراف به گناه و توبه‌ها و استغفارهای فراوان اهل بیت (علیهم‌السلام) چیست؟
با قاطعیت می‌توان گفت جامعیتی که در نظرات عرفانی امام خمینی در این باره وجود دارد در آثار دیگران نیست و این، دلیل دیگری بر ژرفای عرفان ایشان است. دیدگاه‌ها و سخنان ایشان را در چند محور مطرح می‌کنیم:

1. نشانه‌ی خوف و خشیت:

نخست باید یادآور شد که توبه و استغفار همیشه به معنای طلب آمرزش از گناه نیست، بلکه استغفار گاهی نشانه‌ی مقام معنوی است؛ چنان که در کلامی از امیرمؤمنان آمده است:
«الاستغفار درجة العلیّین»؛ (26) استغفار درجه‌ی بلندپایگان است.
استغفار چه بسا نمودار میزان خشیت فرد استغفار کننده از مقام ربوبی و بیانگر دغدغه‌ی خاطر او نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه مولی و خوف او از طول مسافت سیر الی الله باشد. این نکته در عرفان امام خمینی به عنوان یکی از اسرار استغفارهای اهل بیت (علیهم‌السلام) مطرح شده است:
"شما خیال می‌کنیم گریه‌های ائمه‌ی طاهرین و ناله‌های حضرت سجاد (علیه‌السلام) برای تعلیم بوده و می‌خواسته‌اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا می‌گریستند و می‌دانستند راهی که در پیش دارند پیمودنش چقدر مشکل و خطرناک است؛ از مشکلات سختی‌ها... خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند؛ از این روی هیچ‌گاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می‌بردند. (27)"
این فراز از کلام امام خمینی بازتاب حقیقتی است که امیرمؤمنان در دعای کمیل عرض می‌کند:
«... فکیف احتمالی لبلاء الآخرة؛ و هو بلاءٌ تطول مدته و تدوم مقامه. مولای لأیّ الاُمور إلیک أشکو و لِما منها أضجّ و أبکی؟ لألیم العذاب و شدّته، أم لطول البلاء و مدته؟». (28)
بنابراین یکی از دلایل استغفار اهل بیت (علیهم‌السلام)، خشیت آنان از مقام ربوبی و خوفشان از طول مسافت راه است و چون آن‌ها از جزئیات مسائل سفر آخرت آگاه بوده‌اند، هرگز آرام و قرار نداشته‌اند.

2. نشانه‌ی ژرفای معرفت:

گریه‌ها و استغفارهای اهل بیت (علیهم‌السلام) نشانه‌ی عمق و ژرفای معرفت آن‌ها نسبت به حق تعالی است؛ زیرا آن‌ها عظمت خداوند را به خوبی درک کرده‌اند؛ لذا در خلوت خانه‌ی انس و در نجواهای دوستانه، با اشک و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن می‌گویند. امام خمینی در این باره می‌گوید:
"آری، آن‌ها عارفند به عظمت حق تعالی و نسبت ممکن به واجب را می‌دانند؛ آن‌ها می‌دانند که اگر تمام عمر دنیا را به عبادت و اطاعت و تحمید و تسبیح بگذرانند، شکر نعمت حق نکرده‌اند، تا چه رسد به آن‌که حق ثنای ذات و صفات را به جا آورده باشند؛ آن‌ها می‌دانند که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد، حیات و قدرت، علم و قوّت [و] سایر کمالات، ظلّ کمال اوست، و ممکن، فقیر، بلکه فقر محض و مستظِلّ است، نه مستقل؛ ممکن از خود چه کمالی دارد تا کمال‌فروشی کند؟ چه قدرتی دارد تا عمل‌فروشی نماید؟ آن‌ها عرفای بالله هستند و عرفای به جمال و جلال حقند؛ آن‌ها از روی شهود و عیان، نقص و عجز خود و کمال واجب را مشاهده کردند. (29)"
بنابراین یکی از دلایل توبه و استغفار آن‌ها ژرفای معرفت آنان به صفات متعالی و کمالات نامتناهی حق و شناخت کاملشان نسبت به فقر وجودی و نقایص امکانی عالم در پیشگاه غنی مطلق و کمال نامتناهی حضرت حق است، و این در واقع همان حقیقتی است که در دعای عرفه‌ی سالار شهیدان چنین بازگو می‌شود:
«إلهی مَن کانت محاسِنه مساوِی فکیف لاتکون مساویه مساوی؟ و مَن کان حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی؟»؛ (30) خدایا، موجودی که زیبایی‌ها و خوبی‌هایشان نسبت به کمالات حق تعالی کاستی و نقص و بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدی‌های او کاستی نباشد؟ و موجودی که حقایق وجودی و کمالات او مجازی و استعاری و امانت است پس هستی و کمالات ادعایی او چگونه مجاز و ادعا و خیال نباشد؟
در فراز دیگری از این دعا درباره این که نمی‌توان با موجوداتی که فقر و نیازمندی محض هستند بر وجود حق تعالی استدلال کرد، آمده است:
«کیف یُستدّل علیک بما هو فی وجوده مفتقر إلیک». (31)
امام خمینی در مقام تبیین این‌گونه معارف می‌فرماید:
"آن‌ها در مقابل عظمت خدا وقتی که خودشان را حساب می‌کنند، و می‌بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند؛ واقع مطلب همین است، جز او کسی نیست و چیزی نیست. (32)"
بنابراین استغفارها و ناله‌های انسان کامل دلیل بلندای معرفت و عمق شناخت او از اسرار هستی و حضرت حق سبحانه است. آن‌ها با چنین معرفتی، وقتی در پیشگاه آن جمال و کمال مطلق و نامتناهی قرار می‌گیرند، می‌کوشند تا از طریق اظهار عجز و ناله و... هستی خود را در معرض تابش نور کمالات الهی قرار دهند و قرب الهی را بیشتر به دست آورند.

3. نشانه‌ی تجلی هیبت و عظمت الهی بر قلب انسان کامل:

گزینه‌ی دیگر در پاسخ به سؤال یاد شده این است که انسان کامل چنان تحت تأثیر کبریا و عظمت حق تعالی قرار می‌گیرد که همچون گناه‌کاران، خاشعانه با خداوند سخن می‌گوید. امام خمینی در این باره می‌فرماید:
"قدری تفکر کن در حالات علی بن الحسین و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق و دعاهای لطف آن سرور... خوف و خشیت آن‌ها از همه کس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آن‌ها از هر کس بیشتر تجلی نموده؛ لکن می‌گویم باید بندگان خدا از آن‌ها کیفیت عبودیت و سلوک الی الله را تعلّم کنند. (33)"
این کلام امام، بازتاب عرفانی فرازی از دعای عرفه‌ی سالار شهیدان است که عرض می‌کند:
«یا مَن ألبس أولیاءه ملابس هیبته، فقاموا بین یَدَیه مستغفرین»؛ (34)‌ای کسی که اولیا بر اثر تجلی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان می‌ایستد.

4. نشانه‌ی اظهار عجز و قصور:

استغفار اهل بیت (علیهم‌السلام) نشانه‌ی اظهار عجز و اعلام قصور آنان در پیشگاه حق تعالی است. در روابط عرفی نیز وقتی انسان نتواند آن‌گونه که سزاوار است حق بزرگی را ادا کند، از او عذرخواهی می‌کند. امام خمینی می‌فرماید:
مناجات خاصان درگاه حق و ائمه معصومین صلوات الله عیهم مشحون به اعتراف به تقصیر و عجز از قیام به عبودیت است. (35)
امام سجاد (علیه‌السلام) در «مناجات العارفین» عرض می‌کند:
«إلهی قَصُرَت الألسُن عن بلوغ ثنائک کما یلیق بجلالک، و عجزت العقول عن إدراک کُنه جمالک، و لم تجعل للخلق طریقاً إلی معرفتک إلا بالعجز عن معرفتک»؛ (36) پروردگارا، زبان‌ها از ادای حق ستایش، آن‌گونه که شایسته‌ی تو است قاصر و عقل‌ها از درک حقیقت ذات تو عاجزند؛ زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد.
پس استغفار اهل بیت (علیهم‌السلام) در مناجات، نوعی عذرخواهی از خداوند است؛ چرا که نتوانسته‌اند آن‌گونه که شایسته‌ی ساحت قدس او است، حق او را ادا کنند.

5. نشانه‌ی ترس از معصیت:

انسان کامل به دلیل برخورداری از نور عصمت، نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمی‌شود، بلکه از هرگونه لغزش ناشی از سهو و نسیان نیز مصون است. (37) با این وجود در مناجات با حضرت حق، همواره عذر خواه گناه و نافرمانی خود است، و این نشان دهنده آن است که معصیت پدیده‌ای است که حتی افراد معصوم نیز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار می‌کنند. امام خمینی در مقام تبیین این مسأله می‌گوید:
"انسان وقتی ادعیه ائمه - علیهم‌السلام - را می‌بیند... اگر نبود این که نهی شده‌ایم از مأیوس شدن از رحمت خدا، ما باید وقتی آن‌ها را می‌بینیم به کلی مأیوس بشویم؛ این امام سجاد است که مناجات‌هایش را شما می‌بینید و می‌بینید چطور از معاصی می‌ترسد! مسأله، مسأله بزرگ‌تر از این مسایلی است که ما فکر می‌کنیم؛ مسأله غیر از این مسائلی است که در فکر ما یا در عقل عقلا، یا در عرفان عرفا بیاید؛ مسأله‌ای است که اولیا می‌دانند چی است قضیه، آن‌ها فهمیده‌اند، تا آن اندازه‌ای که بشر باید بفهمد که قضیه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتی ما هستیم و سر [و] کار ما با کیست. (38)"
گناه و معصیت ویروس خطرناکی است که روح و جان انسان را از هستی ساقط می‌کند. انسان کامل چون باطن گناه را کاملاً می‌شناسد، لذا توبه و استغفار او در حقیقت برای «دفع» آن ویروس است نه «رفع» آن؛ به تعبیر دیگر این استغفار جنبه‌ی پیش‌گیری دارد نه درمان. انسان کامل با استغفار، در واقع اسم شریف «الغفار» فیض عصمت را به دست می‌آورد.
از نظر آموزه‌های عرفان اسلامی، عطایا و «مِنَح» الهی که نصیب موجودات عالم می‌شود، گاهی ذاتی و گاهی اسمائی است؛ عطایای ذاتی از سوی ذات حق و بدون اعتبار صفتی از صفات عطا می‌شود، اما عطایای اسمائی از طریق اسماء الهی افاضه می‌شود. مثلاً اسم «الرحمن»، «الوهاب»، «الرزاق» و... واسطه‌های فیض می‌باشند و در این میان یکی از اسماء الهی اسم شریف «الغفار» است. و ثمره‌ی این اسم شریف، عطیه‌ی اسم «الغفار» برای کسی که سزاوار عقاب و کیفر است، عفو و آمرزش، و برای کسی که نافرمانی و معصیتی مرتکب نشده است دور نگه داشتن او است از هرگونه لغزشی که پیامد کیفر و عقاب داشته باشد، و این همان چیزی است که اصطلاحاً «عصمت» نامیده می‌شود. (39) با توجه به کلام امام و این مبنای عرفانی، استغفار اهل بیت (علیهم‌السلام) به این معنا است که آن‌ها توسط استغفار و از طریق اسم شریف «الغفّار» فیض عصمت را دریافت می‌کنند.

6. نشانه‌ی توبه‌ی مقربان:

یکی از پاسخ‌های عمیق سؤال یاد شده که در عرفان امام خمینی مطرح شده این است که براساس «حسنات الأبرار، سیئات المقربین» چه بسا چیزهایی که برای سایر مردم «حسنه» محسوب می‌شود، یا دست کم «سیئه» تلقی نمی‌گردد، برای انسان کامل نوعی گناه به حساب آید. مثلاً از آن جا که انسان کامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشای جمال حضرت دوست است اگر لحظه‌ای از آن وحدت خالص به کثرت توجه کند، یا به غیر یاد حق مشغول شود، یا آسایش و لذتی از طریق خوردن، نوشیدن، خوابیدن و... برای او حاصل شود، این گونه امور را سزاوار خود نمی‌داند و در پیشگاه حق استغفار می‌کند. حضرت امام در مقام تبیین این مسأله می‌فرماید:
"این‌ها به ما تعلیم می‌دهند و این طور نیست که دعا برای تعلیم ما باشد، دعا برای خودشان بوده است؛ خودشان می‌ترسیدند؛ از گناهان خودشان گریه می‌کردند تا صبح. از پیغمبر گرفته تا امام عصر - سلام الله علیه - همه از گناه می‌ترسیدند. گناه آن‌ها غیر اینی است که من و شما داریم؛ آن‌ها یک عظمتی را ادراک می‌کردند که توجه به کثرت از گناهان کبیره است پیش آن‌ها... وقتی که توجه بکنند به عالم کثرت ولو به امر خدا... توجه به مظاهر الهی، از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهی ولو همه‌اش الهی است، برای آن‌ها همه الهی است، لکن مع ذلک از آن جایی که از آن غیبی که آن‌ها می‌خواهند که «کمال انقطاع إلیک» (40) است، وقتی که توجه می‌کنند به مظاهر، این گناه بزرگ است، این گناه نابخشودنی است، این دار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت، دار غرور است، توجه به مافوق ملکوت هم دار غرور است، توجه به حق تعالی طوری که دیگر ضیافتی در کار نباشد که مخصوص کمّل اولیا است آن جا دیگر ضیافت الله نیست در کار. (41)"
در این کلام امام به نکته‌های عمیقی درباره اسرار توبه و استغفار اهل بیت (علیهم‌السلام) اشاره گردیده است:
نخست آن‌که گرچه استغفارهای اهل بیت (علیهم‌السلام) برای تعلیم ما نبوده است، ولی ما باید سرمشق بگیریم و حساب کنیم که وقتی آن‌ها با وجود عصمت از گناه و لغزش، آن‌گونه عذرخواه و آمرزش طلب بوده‌اند، تکلیف ما چیست!؟
نکته‌ی دیگر این‌که گناهانی که برای اهل بیت مطرح است، با آنچه ما از گناه می‌فهمیم و مأمور به ترک آن هستیم متفاوت است؛ آن حضرات چیزهایی را گناه می‌دانستند و از آن استغفار می‌کردند که یا برای ما کمال است، مانند توجه به ملکوت و مظاهر الهی و لذت بردن از آن‌ها؛ یا دست کم برای ما مباح است، همچون لذت بردن از مواهب گوناگون زندگی.
انسان کامل می‌کوشد تا اعمالش یا از مقوله‌ی واجب باشد و یا مستحب؛ از این رو پرداختن به امور مباح را برای خود سزاوار نمی‌داند و اگر به لحاظ جنبه‌ی بشری، از امور مباح بهره‌ای بجوید، از طریق توبه و استغفار آن را جبران می‌کند؛ زیرا اعمال مباح گرچه کیفر ندارد، اما کمالی هم نصیب انسان نمی‌کند؛ در حالی که انسان کامل در هر کاری که انجام می‌دهد در پی تقرب الهی است.
در مناجات اهل بیت (علیهم‌السلام) شواهد فراوانی بر این بیان وجود دارد؛ امام سجاد در یکی از فرازهای نورانی مناجات «خمس عشر» عرض می‌کند:
«إلهی أستغفرک من کل لذةٍ بغیر ذکرک، و مِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک، و من کلّ سرورٍ بغیر قربک، و من کل شغلٍ بغیر طاعتک»؛ (42) معبودا، از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از انس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که به غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو، آمرزش می‌خواهم و استغفار می‌کنم.
بازتاب عرفانی این‌گونه حقایق در عرفان امام خمینی این‌گونه تجلّی کرده است:
"پس آن را که خبر شد و از کثرات گذشت، دیگر از همه چیز غافل است الا هو و به غیر محبوب توجه ندارد و اگر به غیر توجه کند ولو آن غیر، آیت محبوب باشد گناه است. این است که تا آدم (علیه‌السلام) به اسماء نگاه کرد - در صورتی که حق این بود که فقط جمال محبوب را ببیند، لاغیر - به صِرف قطع توجه از ذی الآیه و توجه به آیه و عالم اسماء، ندای محبوب بلند شده و در عالم اعلان نمود که عاشق خطا کرد (وَعَصَى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى‏)؛ (43) عاشق را رسوا نمود که چرا توجه خود را از محبوب منصرف کردی و این خطیئه آدم شد. این است که چون از محبوب هجران کرد، به هجران تمام مبتلا گردید و به عالم طبیعت که منتهای مرتبه‌ی جلوه‌ی محبوب است، افکنده شد. ولو این قطع توجه از حبیب به واسطه‌ی علاقه به محبوب باشد که اسم؛ چون اسم محبوب است به او توجه کرده، ولکن باز خطیئه است. چنان که با این که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در عالم به فرمان محبوب آمد تا کودکان بی‌تربیت را تربیت نماید و با این که این نزول برای اطاعت محبوب بود، در عین حال حضرت، روزی هفتاد مرتبه «استغفرالله» (44) می‌فرمود. (45)"
امام صادق (علیه‌السلام) درباره مفهوم توبه انبیا و اولیا، حقایقی مطرح کرده‌اند که ژرفای تحلیل عرفانی امام خمینی را روشن‌تر خواهد کرد. آن حضرت فرمود:
«و کلّ فرقةٍ من العباد لهم توبة: فتوبة الأنبیاء من اضطراب السرّ، و توبة الأولیاء من تلوین الخاطرات، و توبة الأصفیاء من التنفیس، و توبة الخاصّ من الاشتغال بغیر الله تعالی، و توبة العامّ من الذنوب». (46)
طبق این حدیث نورانی، توبه‌ی افراد عادی مربوط به گناهانی است که در شرع به صراحت از آن‌ها نهی شده است. اما خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکه‌ی عدالت مرتکب معاصی مردم عادی نمی‌شوند، اما اگر احیاناً به جهت جنبه‌ی بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی غافلانه پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه می‌دانند و توبه می‌کنند.
در مرتبه‌ی بالاتر، کسانی که به مرحله‌ی معرفت کامل رسیده‌اند و در اسماء و صفات الهی سیر می‌کنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمی‌شوند، اما این مرحله آزمون‌هایی در پیش دارد که گذر از آن‌ها دشوار است. کسی که در این جایگاه قرار می‌گیرد دچار تنگناهای گوناگونی می‌شود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، این نارضایتی برای او نوعی گناه است؛ لذا باید از حالتی که اصطلاحاً آن را «تنفیس کرب» می‌گویند، توبه نماید.
اما کسی که از عهده‌ی آزمون‌های گوناگون به خوبی برآمده و به مقام «ولیّ الله» رسیده است، از گناهان مراحل قبل مصون است و همواره در حضور و محضر حق به سر می‌برد و ذهنی و قلب او متوجه او است و در آینه‌ی دل او جز جمال زیبای حضرت دوست خطور نمی‌کند؛ چنین شخصی ممکن است به لحاظ جنبه‌ی بشری، گاهی در صفحه‌ی تفکر و تذکر او خاطره‌ای خطور کند و او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید؛ چنین حالتی را «ولیّ الله» برای خود گناه می‌داند و می‌کوشد آن را با توبه و استغفار جبران کند.
بالاخره کسی که به مقام بلند نبوت و رسالت بار یافته است باید چون اقیانوس بی‌کران، در برابر حوادث و سختی‌ها و پیش‌آمدهای گوناگون، آرام و بی‌اضطراب و چون کوه استوار باشد؛ اما اگر به دلیل جنبه‌ی بشری حادثه‌ای در دریای دل او موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شد، چنین حالتی را گناه تلقی می‌کند و توبه و استغفار می‌نماید.
مولانا در مقام تبیین این مسأله در کلامی نغز می‌گوید:

 

واصلان چون غرق ذات‌اند ای پسر *** کی کنند اندر صفات او نظر
چون که اندر قعرِ جو باشد سرت *** کی به رنگِ آب افتد مَنظرت
طاعت عامه گناه خاصگان *** وُصلت عامه حجاب خاص دان (47)

یکی از بزرگان، توبه‌ی حضرت آدم و سایر انبیا را توبه از ترک اولی دانسته، اما توبه‌ی خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از التفات به غیر حق تعالی دانسته و گفته است: التفات به غیر حق و توقف در مرتبه‌ای که باید از آن ترقّی کند، برای او نوعی گناه بوده؛ لذا توبه‌های آن حضرت ناظر به این نوع گناه است. (48)
نتیجه آن‌که استغفارهای اهل بیت (علیهم‌السلام) اسرار نهفته‌ی فراوانی دارد که امام خمینی به برخی از آن‌ها اشاره کرده‌اند. دیدگاه حضرت امام از ژرفا، جامعیت و دقت خاصی برخوردار است و نظیر آن را کمتر می‌توان یافت.

پی‌نوشت‌ها:

1. شرح دعاء السحر، ص 5.
2. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 363.
3. رساله‌ی نور علی نور، ص 9-10.
4. آیت الله جوادی آملی در درس شرح مناجات شعبانیه.
5. مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 561-564.
6. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 241.
7. صحیفه امام، ج 20، ص 409-410.
8. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 62-64.
9. حدید (57): 3.
10. مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام حسین.
11. دیوان اشعار، فروغی بسطامی، ص 1.
12. دوبیتی‌های باباطاهر، ص 31.
13. شرح المنظومه، ص 6.
14. مراد، عصر ظهور حکمت متعالیه است.
15. شیعه در اسلام، ص 60.
16. الحکمة المتعالیه، ج 8، ص 303؛ گوهر مراد، ص 350 و 41 و 49؛ علی و فلسفه الهی، ص 12؛ قرآن، عرفان و برهان از هم جدایی ندارند، هم 16؛ مکتب تشیع، ص 119.
17. ملاهادی سبزواری.
18. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 87-88.
19. جهاد اکبر، ص 37.
20. رساله نور علی نور، ص 31.
21. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 367.
22. سفینة البحار، ج 3، ص 542.
23. مثنوی معنوی، دفتر 4، ص 644.
24. قصص (28): 34.
25. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 86-87.
26. نهج‌البلاغه، حکمت 417.
27. جهاد اکبر، ص 57.
28. مفاتیح‌الجنان، ص 90.
29. شرح چهل حدیث، ص 70.
30. مفاتیح‌الجنان.
31. همان.
32. صحیفه امام، ج 20، ص 269.
33. آداب الصلوة، ص 151-152.
34. مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام حسین (علیه‌السلام).
35. شرح چهل حدیث، ص 70.
36. مفاتیح‌الجنان، مناجات خمس عشر (مناجات العارفین).
37. گوهر مراد، ص 423.
38. صحیفه امام، ج 20، ص 268.
39. شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص 97-114.
40. اشاره به فرازی از مناجات شعبانیه است.
41. صحیفه امام، ج 20، ص 268-269.
42. مفاتیح‌الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات ذاکرین.
43. طه (20): 121.
44. الکافی، ج 2، ص 505، ح 5.
45. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 83-84.
46. مصباح الشریعه، ص 97.
47. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 292.
48. اوصاف الاشراف، ص 26 و 29.

منبع مقاله:
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.