نقد تأویل گران قرآن در مثنوی
پذیرفتن حقایق الهی و شناختن اسرار غیب نیازمند اعتقاد است و این اعتقاد با دلیل و برهان پدید نمیآید. از صمیم قلب ایمان بیاور، نه فقط با زبان. در درون تو آن چه تازه است هوای نفس است که دروازهی ایمان و اعتقاد را به روی تو میبندد.
نویسنده: محمدرضا افضلی
تازه کن ایمان، نه از گفت زبان *** ای هوا را تازه کرده در نهان
تا هوا تازهست، ایمان تازه نیست *** کین هوا جز قفل آن دروازه نیست
کردهای تأویل حرف بکر را *** خویش را تأویل کن، نه ذکر را
بر هوا تأویل قرآن میکنی *** پست و کژ شد از تو معنی سنی
پذیرفتن حقایق الهی و شناختن اسرار غیب نیازمند اعتقاد است و این اعتقاد با دلیل و برهان پدید نمیآید. از صمیم قلب ایمان بیاور، نه فقط با زبان. در درون تو آن چه تازه است هوای نفس است که دروازهی ایمان و اعتقاد را به روی تو میبندد. «حرف بکر» کنایه از قرآن است. «ذکر» هم یکی از نامهای قرآن است. تو قرآن را مطابق هوای نفس و منافع خود تأویل میکنی و معانی بلند و درخشان آن را پست و نادرست میسازی. «تأویل»، یعنی تفسیر قرآن، موافق با نظر و هوای نفس خود. «خویش را تأویل کن»، یعنی خود را برای خود شرح بده تا خودت را بشناسی.
آن مگس بر برگ کاه و بول خر *** همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت: من دریا و کشتی خواندهام *** مدتی در فکر آن میماندهام
اینک این دریا و این کشتی و من *** مرد کشتی بان و اهل و رای زن
بر سر دریا همی راند او عمد *** مینمودش آن قدر بیرون ز حد
بود بیحد آن چمین نسبت بدو *** آن نظر که بیند آن را راست کو
عالمش چندان بود کش بینش است *** چشم چندین، بحر هم چندینش است
صاحب تأویل باطل، جون مگس *** وهم او بول خر و تصویر خس
گر مگس تأویل بگذارد به رای *** آن مگس را بخت گرداند همای
آن مگس نبود کش این عبرت بود *** روح او، نه در خور صورت بود.
این حکایت کوچک را مولانا به عنوان وصف حال کسانی آورده است که حقایق الهی و معاین قرآنی را موافق با هوای نفس تأویل میکنند. «عمد» قایقی که با برگ ساخته باشند. «چمین»، به معنای ادرار و مدفوع و «هم چندینش» به معنای هماندازه است. مگس به خیال خود بر دریا کشتی میراند و گندابی که زیر پایش بود دریای بینهایت جلوه میکرد. دنیای هر کسی به اندازهی بینش و آگاهی اوست و طبیعی است که آن گنداب ناچیز در چشم مگس، دریای بیکران باشد. نصاحب تدویل باطل»، یعنی کسی که موافق هوای خود هر چیزی را تأویل میکند. این مگس و این صاحب تأویل، اگر به جای تأویل دنیال اندیشه و تعقل برود دیگر مگش نیست، بلکه مرغ بلندپروازی میشود که روحش با عالم غیب پیوند مییابد و این روح بزرگتر از صورت و ظاهر اوست.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
تا هوا تازهست، ایمان تازه نیست *** کین هوا جز قفل آن دروازه نیست
کردهای تأویل حرف بکر را *** خویش را تأویل کن، نه ذکر را
بر هوا تأویل قرآن میکنی *** پست و کژ شد از تو معنی سنی
پذیرفتن حقایق الهی و شناختن اسرار غیب نیازمند اعتقاد است و این اعتقاد با دلیل و برهان پدید نمیآید. از صمیم قلب ایمان بیاور، نه فقط با زبان. در درون تو آن چه تازه است هوای نفس است که دروازهی ایمان و اعتقاد را به روی تو میبندد. «حرف بکر» کنایه از قرآن است. «ذکر» هم یکی از نامهای قرآن است. تو قرآن را مطابق هوای نفس و منافع خود تأویل میکنی و معانی بلند و درخشان آن را پست و نادرست میسازی. «تأویل»، یعنی تفسیر قرآن، موافق با نظر و هوای نفس خود. «خویش را تأویل کن»، یعنی خود را برای خود شرح بده تا خودت را بشناسی.
آن مگس بر برگ کاه و بول خر *** همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت: من دریا و کشتی خواندهام *** مدتی در فکر آن میماندهام
اینک این دریا و این کشتی و من *** مرد کشتی بان و اهل و رای زن
بر سر دریا همی راند او عمد *** مینمودش آن قدر بیرون ز حد
بود بیحد آن چمین نسبت بدو *** آن نظر که بیند آن را راست کو
عالمش چندان بود کش بینش است *** چشم چندین، بحر هم چندینش است
صاحب تأویل باطل، جون مگس *** وهم او بول خر و تصویر خس
گر مگس تأویل بگذارد به رای *** آن مگس را بخت گرداند همای
آن مگس نبود کش این عبرت بود *** روح او، نه در خور صورت بود.
این حکایت کوچک را مولانا به عنوان وصف حال کسانی آورده است که حقایق الهی و معاین قرآنی را موافق با هوای نفس تأویل میکنند. «عمد» قایقی که با برگ ساخته باشند. «چمین»، به معنای ادرار و مدفوع و «هم چندینش» به معنای هماندازه است. مگس به خیال خود بر دریا کشتی میراند و گندابی که زیر پایش بود دریای بینهایت جلوه میکرد. دنیای هر کسی به اندازهی بینش و آگاهی اوست و طبیعی است که آن گنداب ناچیز در چشم مگس، دریای بیکران باشد. نصاحب تدویل باطل»، یعنی کسی که موافق هوای خود هر چیزی را تأویل میکند. این مگس و این صاحب تأویل، اگر به جای تأویل دنیال اندیشه و تعقل برود دیگر مگش نیست، بلکه مرغ بلندپروازی میشود که روحش با عالم غیب پیوند مییابد و این روح بزرگتر از صورت و ظاهر اوست.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}