نهضت اخلاقى در انقلاب جهانى مهدى موعود عليه السلام

نويسنده:حسين الهى‏نژاد
يكى از ابعاد انقلاب جهانى حضرت مهدى عليه السلام ايجاد اصلاحات در بعد اخلاقى زندگى انسان‏هاست. با ظهور آن حضرت، مشكلات اخلاقى بشريت مرتفع و انسان‏ها به آسايش و آرامش خواهند رسيد. با نهضت اخلاقى آن حضرت، آدمى به ارزش‏هاى واقعى روى آورده و فضائل اخلاقى احياء مى‏گردد.
در اين مجال براى معرفى اجمالى نهضت اخلاقى در انقلاب جهانى ولى عصر عليه السلام، دورنمايى از زندگى اخلاقى انسان‏ها در دوران قبل از ظهور را مطرح كرده و برخى از اقدامات آن مصلح جهانى را در اين رابطه بيان مى‏كنيم.

گسيختن پيوندهاى انسانى، از پديده‏هاى ويرانگر دوران قبل از ظهور است. در اين روزگاران، پيوندهاى اجتماعى استوارى وجود ندارد، و زندگى بر محور حق و عدل و ارزش‏هاى انسانى دور نمى‏زند. ضابطه در روابط اجتماعى، ارزش انسان و احترام به حقوق او نيست. به ظاهر انسان‏ها در كنار يكديگر زندگى مى‏كنند، ولى دل‏ها و فكرهاى آن‏ها با هم و در كنار هم نيست و ناسازگارى‏ها و قضاوت‏هاى مادى مانع نزديكى و همدلى مردمان است (1) .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره اين دوران مى‏فرمايد: «وذلك عندما تصير الدنيا هرجا و مرجا، و يغار بعضهم على بعض، فلا الكبير يرحم الصغير و لا القوى يرحم‏الضعيف، فحينئذ ياذن الله له بالخروج (2) ; [غيبت ] در هنگامى است كه دنيا دچار آشفتگى مى‏گردد، و مردمان به يكديگر مى‏تازند، نه بزرگ به كوچك رحم مى‏كند، و نه قدرتمند بر ناتوان، در اين هنگام خداوند به امام [غائب] اجازه خروج مى‏دهد.»
امام صادق عليه السلام شرايط اخلاقى دوران قبل از ظهور را چنين بيان مى‏كند: «و رايت الصغير يستحقر بالكبير... و رايت الجار يؤذى جاره و ليس له مانع (3) ; كوچك‏تر را مى‏بينى كه بزرگ‏تر را تحقير مى‏كند... و همسايه را مى‏بينى كه همسايه را مى‏آزارد و چيزى مانع او [در اين آزار رسانى] نيست.» اما در حكومت جهانى مهدى عليه السلام، اين ناهنجارى اخلاقى و اين بى احترامى‏ها از ميان خواهد رفت و مردم يك پارچه و يك دل نسبت‏به همديگر احساس مسؤوليت كرده، بزرگترها مراعات حال كوچكترها را مى‏نمايند و كوچكترها احترام بزرگترها را نگه مى‏دارند.
«والقى الرافة و الرحمة بينهم فيتواسون... و لا يعلوا بعضهم بعضا و يرحم الكبير الصغير... (4) ; در ميان [عموم] مردم مهربانى و رحمت‏برقرار مى‏شود و در سايه آن مواسات و هميارى مى‏كنند ... و بر يكديگر برترى‏طلبى ندارند، بزرگتر به كوچكتر رحمت [و عطوفت و مهربانى] مى‏ورزد ... .»
امام على عليه السلام مى‏فرمايد: «المهدى سمح بالمال، شديد على العمال، رحيم بالمساكين (5) ; مهدى عليه السلام بخشنده مال است، بر كارگزاران و ماموران [دولت‏خويش] بسيار سختگير است، و نسبت‏به ناتوانان [و مستمندان]، بسيار مهربان است.»

در جامعه قبل از ظهور، پول و سرمايه حرف اول را مى‏زند. معيار ارزشمندى و بى ارزشى در داشتن پول و نداشتن آن است. و هركه ثروت و سرمايه‏اش بيشتر باشد، احترام و فضيلتش نزد مردم بيشتر خواهد بود و هركه تهيدست و بى‏نوا باشد، در جامعه جايگاه متناسب خود را ندارد، اگر چه داراى فضايل اخلاقى وعملى باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خطاب به ابن مسعود درباره مردم در دوران قبل از ظهور مى‏فرمايد: «يتفاضلون باحسابهم و اموالهم (6) ; [مردم آخرالزمان] با حسب و نسب‏ها و سرمايه هايشان بر يكديگر برترى مى‏جويند.»
امام صادق عليه السلام درباره اين مردم مى‏فرمايد: «ورايت صاحب المال اعز من المؤمن (7) ; ثروتمند را مى‏بينى كه از مؤمن عزيزتر است.»
همچنين امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «و رايت الناس همهم بطونهم و فروجهم، لايبالون بما اكلوا و بمانكحوا و رايت الدنيا مقبلة عليهم (8) ; مردم را مى‏بينى كه همه كوشش آنان صرف شكم و مسائل جنسى مى‏گردد، و در شكم و شهوت لاابالى و بى‏باكند، و دنيا به آنان روى آورده است.»
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «و رايت الناس مع من غلب... و رايت الخلق والمجالس لايتابعون الا الاغنياء (9) ; مردم را مى‏بينى كه همراه با قدرت‏هاى غالبند (چه سياسى و چه اقتصادى) و... و مردم و مجلس‏ها تبعيت نمى‏كنند مگر از سرمايه داران.»
ولى در روزگاران سبز، همه چيز رنگ سبز به خود مى‏گيرد و معيار ارزش و فضيلت، ايمان، تقوا، ايثار و از خود گذشتگى مى‏باشد. فرهنگ غالب و فراگير آن دوران، احساس مسؤوليت، توجه به همنوعان و رفع مشكلات يكديگر و... خواهد بود. هركس سعى و تلاش مى‏كند تاديگران را در سرمايه و اموال خود شريك كرده و شادى‏ها را بين همديگر تقسيم نمايند.
امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: «حتى اذا قام القائم عليه السلام جاءت المزاملة (10) ، و ياتى الرجل الى كيس اخيه فياخذ حاجته هنگام ظهور قائم عليه السلام دوستى و يگانگى حاكم مى‏شود [تا آنجا كه ] هركس، هرچه نياز دارد، بدون هيچ ممانعتى از جيب برادر دينى اش بر مى‏دارد.
لايمنعه (11) ; هنگام ظهور قائم عليه السلام دوستى و يگانگى حاكم مى‏شود [تا آنجا كه ] هركس، هرچه نياز دارد، بدون هيچ ممانعتى از جيب برادر دينى اش بر مى‏دارد.»
اسحاق بن عمار مى‏گويد: «كنت عند ابى عبدالله عليه السلام فذكر مواساة الرجل لاخوانه، و ما يجب له عليهم فدخلنى من ذلك امر عظيم. فقال: انما ذلك اذا قام قائمنا، وجب عليهم ان يجهزوا اخوانهم و يقووهم (12) ; نزد امام صادق عليه السلام بودم كه از تساوى مردم با يكديگر و حقى كه هركسى به ديگرى دارد، سخن گفت، من سخت در شگفت‏شدم، پس فرمود: اين، به هنگام قيام قائم ماست، كه در آن روزگار ، واجب است كه يكديگر را آماده و پشتيبانى كنند.»

در دوران قبل از ظهور، خانواده (به عنوان هسته اصلى اجتماعات) دچار بى ثباتى و تزلزل مى‏گردد، و پيوندهاى خانوادگى گسيخته و سست مى‏شود، مرد حقوق زن و زن حقوق مرد را رعايت نمى‏كند، فرزندان حرمت پدران ومادران را ندارند، و مادران و پدران مسؤوليت تربيت فرزندان را از ياد مى‏برند.
امام صادق عليه السلام درباره اين دوران مى‏فرمايد: «و رايت العقوق قد ظهر، واستخف بالوالدين... و رايت الارحام قد تقطعت (13) ; و مى‏بينى كه نافرمانى و گستاخى [در برابر پدران و مادران ] آشكار است، نسبت‏به والدين بى حرمتى مى‏شود، ... و پيوندهاى خانوادگى از هم گسسته است.»
در زمان ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام، با ارشادات حضرت مهدى، اخلاق مردم تكميل مى‏گردد و مشكلات خانوادگى و اجتماعى آنان مرتفع مى‏گردد. امام باقر عليه السلام فرمود: «اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم (14) ; چون قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مى‏گذارد و عقول آن‏ها را به وسيله آن متمركز ساخته و با آن اخلاقشان را به اكمال مى‏رساند.» و امام صادق عليه السلام فرمود: «و فى ايام دولته تطيب الدنيا و اهلها (15) ; در روزگار دولت او، دنيا پاكيزه و اهل دنيا نيكو شوند.» و نيز در روايت است كه: «اما والله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر (16) ; به خدا قسم! عدلش را وارد خانه‏هاى آن‏ها مى‏كند چنانكه گرما و سرما وارد مى‏شود.»

استثمار و استثمارگرى، پيشينه تاريخى طولانى دارد. در زمان‏هاى گذشته استثمار به صورت فردى و جزئى و در قالب اقتصادى مطرح بوده است. اما با گذشت زمان، استثمار و استثمارگرى نيز در قالب‏هاى جديدتر ظاهر شده است تا جائى كه الآن علاوه بر استثمار اقتصادى كه در گذشته مطرح بوده، استثمار سياسى و بالاخص استثمار فرهنگى - آن هم در سطح كلى و فراگير - بروز كرده است و اين امر را زمينه ساز چپاول اقتصادى ملت‏ها قرار داده‏اند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره اين ويژگى دوران قبل از ظهور مى‏فرمايد: «فعندها تليهم اقوام ان تكلموا قتلوهم و ان سكتوا استباحوهم ليستاثرون بفيئهم (17) ; در آخرالزمان اقوامى بر مسلمانان سيطره يابند كه اگر لب به سخن گشايند آنان را بكشند و اگر لب فرو بندند [خون ] ايشان را مباح شمرند تا منابع و درآمد آنان را تصاحب كنند.»
امام على عليه السلام درباره اين زمان مى‏فرمايد: «كان اهل ذلك الزمان ذئابا، و سلاطينه سباعا، و اوساطه اكالا و فقراؤه امواتا (18) ; مردمان آن زمان گرگند، و شاهانشان درنده و مردم متوسط [در آن جامعه] طعمه [توانگران]، و بينوايانشان مردگانند.»
در دوران ظهور، همه حكومت‏هاى ظلم و جور و باطل از بين خواهند رفت و بساط استعمارگران و استثمارگران برچيده خواهد شد. امام باقر عليه السلام فرمود: «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل (19) ; هنگامى كه قائم قيام كند، دولت‏باطل از بين خواهد رفت.»
در زمان دولت‏يار ديگر چنين نيست كه قدرتمندان حقوق ضعيفان را پايمال كنند و با وجود گرسنگى مردم، به شكم پرستى و جاه‏طلبى بپردازند. امام صادق عليه السلام در مورد سيره فردى امام زمان عليه السلام به عنوان حاكم اسلامى مى‏فرمايد: «فوالله ما لباسه الا الغليظ و لا طعامه الا الجشب (20) ; به خدا سوگند! لباس او جز [پوشاكى ] درشت و خوراك او جز [خوراكى ] سخت نخواهد بود.»
امام على عليه السلام در مورد امام زمان عليه السلام مى‏فرمايد: «و يشترط على نفسه لهم: ان يمشى حيث‏يمشون و يلبس كما يلبسون و يركب كما يركبون و يكون من حيث‏يريدون و يرضى بالقليل و يملا الارض بعون الله عدلا كما ملئت جورا (21) ; به نفع مردم برخود تعهد مى‏كند كه: از راه آن‏ها برود، مانند آن‏ها بپوشد و مانند آن‏ها سوار شود و آن چنان كه مى‏خواهند باشد و به كم راضى باشد و زمين را به يارى خدا پر از عدالت كند آن چنان كه پر از ستم شده باشد.»

رويكرد مردم دوران قبل از ظهور در سقوط و انحطاط اخلاقى به حدى است كه در منظرشان معروف، منكر و منكر، معروف جلوه مى‏كند; يعنى در ارزش‏ها دگرگونى و تبدل حاصل مى‏شود. بديهى است كه اين رويكرد نشان از يك انحراف عميق و فراگير، در آن جامعه دارد. آنقدر منكر در جامعه فراوان مى‏شود كه مردم به آن عادت كرده و آن را به منزله يك معروف مى‏پندارند و در مقابل، معروف‏ها در جامعه به حدى كم رنگ و فراموش مى‏شوند كه اگر افرادى به انجام آن‏ها مبادرت ورزند، براى مردم چيز تازه و غير معروفى جلوه مى‏كند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خطاب به ابن مسعود در تبيين شرايط اين زمان فرمودند: «يابن مسعود اعلم انهم يرون المعروف منكرا والمنكر معروفا ففى ذلك يطبع الله على قلوبهم فلايكون فيهم الشاهد بالحق و لاالقوامون بالقسط (22) ; اى پسر مسعود! بدان كه مردم [در آخرالزمان ] معروف را منكر و منكر و زشت را معروف و نيك پندارند. در اين روزگار است كه خداوند بر دل‏هاى ايشان مهر مى‏زند و در ميانشان نه شاهد حقى يافت مى‏شود و نه بر پا دارندگان عدالت.»
امام صادق عليه السلام شرايط اين زمان را چنين ترسيم مى‏كند: «و رايت الرجل اذا مر به يوم و لم يكسب فيه الذنب العظيم من فجور او بخس مكيال او ميزان او غشيان حرام... كئيبا حزينا يحسب ان ذلك اليوم عليه وضيعة من عمره (23) ; و مى‏بينى كه اگر كسى روزى بر او بگذرد و گناهان بزرگى چون زشتكارى، يا كاستن پيمانه و ترازو، يا فريبكارى حرامى... انجام نداده باشد، افسرده و دلتنگ است، و مى‏پندارد كه در اين روز زيان كرده است.»
آرى فرهنگ و اخلاق غالب مردم در آن دوران سياه چنين است كه گناهان بزرگى چون كاستن پيمانه‏ها و ترازوها و كم فروشى و پايمال كردن حق مردم رواج دارد، و اساس مبادلات و داد و ستدها بر كاستى و كمى و تجاوز به حقوق ديگران استوار گرديده است، و كار و تلاش و مبادله‏اى كه از غير اين راه‏ها صورت گيرد، نوعى زيان و ضرر و عقب‏ماندگى محسوب مى‏شود.
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول الله صلى الله عليه و آله من جهال الجاهلية، قلت و كيف ذلك؟ قال: ان رسول الله صلى الله عليه و آله اتى الناس وهم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان والخشب المنحوتة، و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب الله، و يحتج عليه به (24) ; آزارى كه قائم ما به هنگام رستاخيز خويش، از جاهلان آخرالزمان بيند، بسى سخت‏تر است از آزارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم جاهليت ديد. [راوى مى‏گويد: ] گفتم: اين چگونه مى‏شود؟ امام فرمود: پيامبر به ميان مردم آمد در حالى كه آنان سنگ و صخره و چوب و تخته‏هاى تراشيده شده را مى‏پرستيدند و قائم ما كه قيام كند به نزد مردم مى‏آيد در حالى كه همه آنان آيه‏هاى قرآن را تاويل و توجيه مى‏كنند و با كتاب خدا بر عليه او دليل مى‏آورند.»
تاويل و توجيه ناصحيح از قرآن و ايستادگى در مقابل امام زمان عليه السلام، نشان از انحرافات عميق مردم از قرآن و سنت اسلامى دارد. و نيز از اين حديث استفاده مى‏شود كه برداشت‏هاى ناصحيح از قرآن و فرهنگ اسلامى در منظرشان صحيح و ناب جلوه كرده است.
امام على عليه السلام درباره امام زمان عليه السلام در دوران ظهور مى‏فرمايد: «يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الراى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الراى (25) ; هواپرستى را به هدايت‏باز مى‏گرداند پس از آنكه هدايت را به هواپرستى تبديل كرده باشند. و راى را به قرآن بر مى‏گرداند زمانى كه مردم قرآن را به راى و انديشه [خود] مبدل كرده باشند.»
امام صادق عليه السلام درباره دوران ظهور مى‏فرمايد: «و يذهب الزنا و شرب الخمر و يذهب الربا و يقبل الناس على العبادات و تؤدى الامانات و تهلك الاشرار و تبقى الاخيار (26) ; زنا، شراب خوارى و ربا از بين مى‏رود و مردم به عبادت‏ها روى مى‏آورند وامانت‏ها را ادا مى‏كند و اشرار نابود مى‏شوند ونيكان مى‏مانند.»
امام على عليه السلام درباره نقش احياگرى امام زمان در دوران ظهور مى‏فرمايد: «و يحيى ميت الكتاب والسنة (27) ; آنچه از كتاب و سنت مرده است، زنده خواهد كرد.»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره فرمود: «سيميت الله به كل بدعة و يمحو كل ضلالة و يحيى كل سنة (28) ; خداوند به زودى به وسيله او همه بدعت‏ها را نابود مى‏سازد و همه گمراهى‏ها را از بين مى‏برد و همه سنت‏ها را زنده مى‏كند.»

پی‏نوشت‏ها:

1) حكيمى محمد، عصر زندگى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ دوم، ص‏239.
2) علامه مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج‏52، ص‏380.
3) همان، ص‏256.
4) همان، ص 385.
5) حكيمى، محمد، خورشيد مغرب، ص‏30.
6) مكارم الاخلاق، ص‏529.
7) منتخب الاثر، ص‏429.
8) بحارالانوار، ج‏52، ص‏260.
9) منتخب الاثر، ص‏431.
10) مزاملة‏» رفاقت و دوستى خالص است، «زامله اى صار عديله على البعير; با او رفاقت و دوستى كرد يعنى همسان او شد در نشستن در يك طرف كجاوه‏» (منتهى الادب فى لغة العرب) .
11) بحارالانوار، ج‏52، ص‏385.
12) وسائل الشيعه، ج‏8، ص‏414.
13) بحارالانوار، ج‏52، ص‏256.
14) همان، ص‏336.
15) روزگار رهايى، ج‏2، ص‏650.
16) بحارالانوار، ج‏52، ص 362.
17) منتخب الاثر، ص‏432.
18) نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص‏324.
19) الكافى، ج‏8، ص‏278.
20) الغيبة، نعمانى، ص‏122.
21) منتخب الاثر، ص‏469.
22) مكارم الاخلاق، ص‏529.
23) بحارالانوار، ج‏52، ص‏259.
24) غيبت نعمانى، ص‏297.
25) نهج البلاغه فيض الاسلام، ص‏424.
26) منتخب الاثر، ص‏474.
27) نهج البلاغه، خ 138.
28) الكافى، ج‏1، ص‏412.

منبع:گنجینه معرفت