نهضت اخلاقى در انقلاب جهانى مهدى موعود عليه السلام
در اين مجال براى معرفى اجمالى نهضت اخلاقى در انقلاب جهانى ولى عصر عليه السلام، دورنمايى از زندگى اخلاقى انسانها در دوران قبل از ظهور را مطرح كرده و برخى از اقدامات آن مصلح جهانى را در اين رابطه بيان مىكنيم.
1- گسست روابط انسانى:
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره اين دوران مىفرمايد: «وذلك عندما تصير الدنيا هرجا و مرجا، و يغار بعضهم على بعض، فلا الكبير يرحم الصغير و لا القوى يرحمالضعيف، فحينئذ ياذن الله له بالخروج (2) ; [غيبت ] در هنگامى است كه دنيا دچار آشفتگى مىگردد، و مردمان به يكديگر مىتازند، نه بزرگ به كوچك رحم مىكند، و نه قدرتمند بر ناتوان، در اين هنگام خداوند به امام [غائب] اجازه خروج مىدهد.»
امام صادق عليه السلام شرايط اخلاقى دوران قبل از ظهور را چنين بيان مىكند: «و رايت الصغير يستحقر بالكبير... و رايت الجار يؤذى جاره و ليس له مانع (3) ; كوچكتر را مىبينى كه بزرگتر را تحقير مىكند... و همسايه را مىبينى كه همسايه را مىآزارد و چيزى مانع او [در اين آزار رسانى] نيست.» اما در حكومت جهانى مهدى عليه السلام، اين ناهنجارى اخلاقى و اين بى احترامىها از ميان خواهد رفت و مردم يك پارچه و يك دل نسبتبه همديگر احساس مسؤوليت كرده، بزرگترها مراعات حال كوچكترها را مىنمايند و كوچكترها احترام بزرگترها را نگه مىدارند.
«والقى الرافة و الرحمة بينهم فيتواسون... و لا يعلوا بعضهم بعضا و يرحم الكبير الصغير... (4) ; در ميان [عموم] مردم مهربانى و رحمتبرقرار مىشود و در سايه آن مواسات و هميارى مىكنند ... و بر يكديگر برترىطلبى ندارند، بزرگتر به كوچكتر رحمت [و عطوفت و مهربانى] مىورزد ... .»
امام على عليه السلام مىفرمايد: «المهدى سمح بالمال، شديد على العمال، رحيم بالمساكين (5) ; مهدى عليه السلام بخشنده مال است، بر كارگزاران و ماموران [دولتخويش] بسيار سختگير است، و نسبتبه ناتوانان [و مستمندان]، بسيار مهربان است.»
2- پول پرستى:
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خطاب به ابن مسعود درباره مردم در دوران قبل از ظهور مىفرمايد: «يتفاضلون باحسابهم و اموالهم (6) ; [مردم آخرالزمان] با حسب و نسبها و سرمايه هايشان بر يكديگر برترى مىجويند.»
امام صادق عليه السلام درباره اين مردم مىفرمايد: «ورايت صاحب المال اعز من المؤمن (7) ; ثروتمند را مىبينى كه از مؤمن عزيزتر است.»
همچنين امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «و رايت الناس همهم بطونهم و فروجهم، لايبالون بما اكلوا و بمانكحوا و رايت الدنيا مقبلة عليهم (8) ; مردم را مىبينى كه همه كوشش آنان صرف شكم و مسائل جنسى مىگردد، و در شكم و شهوت لاابالى و بىباكند، و دنيا به آنان روى آورده است.»
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «و رايت الناس مع من غلب... و رايت الخلق والمجالس لايتابعون الا الاغنياء (9) ; مردم را مىبينى كه همراه با قدرتهاى غالبند (چه سياسى و چه اقتصادى) و... و مردم و مجلسها تبعيت نمىكنند مگر از سرمايه داران.»
ولى در روزگاران سبز، همه چيز رنگ سبز به خود مىگيرد و معيار ارزش و فضيلت، ايمان، تقوا، ايثار و از خود گذشتگى مىباشد. فرهنگ غالب و فراگير آن دوران، احساس مسؤوليت، توجه به همنوعان و رفع مشكلات يكديگر و... خواهد بود. هركس سعى و تلاش مىكند تاديگران را در سرمايه و اموال خود شريك كرده و شادىها را بين همديگر تقسيم نمايند.
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «حتى اذا قام القائم عليه السلام جاءت المزاملة (10) ، و ياتى الرجل الى كيس اخيه فياخذ حاجته هنگام ظهور قائم عليه السلام دوستى و يگانگى حاكم مىشود [تا آنجا كه ] هركس، هرچه نياز دارد، بدون هيچ ممانعتى از جيب برادر دينى اش بر مىدارد.
لايمنعه (11) ; هنگام ظهور قائم عليه السلام دوستى و يگانگى حاكم مىشود [تا آنجا كه ] هركس، هرچه نياز دارد، بدون هيچ ممانعتى از جيب برادر دينى اش بر مىدارد.»
اسحاق بن عمار مىگويد: «كنت عند ابى عبدالله عليه السلام فذكر مواساة الرجل لاخوانه، و ما يجب له عليهم فدخلنى من ذلك امر عظيم. فقال: انما ذلك اذا قام قائمنا، وجب عليهم ان يجهزوا اخوانهم و يقووهم (12) ; نزد امام صادق عليه السلام بودم كه از تساوى مردم با يكديگر و حقى كه هركسى به ديگرى دارد، سخن گفت، من سخت در شگفتشدم، پس فرمود: اين، به هنگام قيام قائم ماست، كه در آن روزگار ، واجب است كه يكديگر را آماده و پشتيبانى كنند.»
3- گسست روابط خانوادگى
امام صادق عليه السلام درباره اين دوران مىفرمايد: «و رايت العقوق قد ظهر، واستخف بالوالدين... و رايت الارحام قد تقطعت (13) ; و مىبينى كه نافرمانى و گستاخى [در برابر پدران و مادران ] آشكار است، نسبتبه والدين بى حرمتى مىشود، ... و پيوندهاى خانوادگى از هم گسسته است.»
در زمان ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام، با ارشادات حضرت مهدى، اخلاق مردم تكميل مىگردد و مشكلات خانوادگى و اجتماعى آنان مرتفع مىگردد. امام باقر عليه السلام فرمود: «اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم (14) ; چون قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مىگذارد و عقول آنها را به وسيله آن متمركز ساخته و با آن اخلاقشان را به اكمال مىرساند.» و امام صادق عليه السلام فرمود: «و فى ايام دولته تطيب الدنيا و اهلها (15) ; در روزگار دولت او، دنيا پاكيزه و اهل دنيا نيكو شوند.» و نيز در روايت است كه: «اما والله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر (16) ; به خدا قسم! عدلش را وارد خانههاى آنها مىكند چنانكه گرما و سرما وارد مىشود.»
4- رواج فرهنگ استثمارگرى، و درنده خوئى
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره اين ويژگى دوران قبل از ظهور مىفرمايد: «فعندها تليهم اقوام ان تكلموا قتلوهم و ان سكتوا استباحوهم ليستاثرون بفيئهم (17) ; در آخرالزمان اقوامى بر مسلمانان سيطره يابند كه اگر لب به سخن گشايند آنان را بكشند و اگر لب فرو بندند [خون ] ايشان را مباح شمرند تا منابع و درآمد آنان را تصاحب كنند.»
امام على عليه السلام درباره اين زمان مىفرمايد: «كان اهل ذلك الزمان ذئابا، و سلاطينه سباعا، و اوساطه اكالا و فقراؤه امواتا (18) ; مردمان آن زمان گرگند، و شاهانشان درنده و مردم متوسط [در آن جامعه] طعمه [توانگران]، و بينوايانشان مردگانند.»
در دوران ظهور، همه حكومتهاى ظلم و جور و باطل از بين خواهند رفت و بساط استعمارگران و استثمارگران برچيده خواهد شد. امام باقر عليه السلام فرمود: «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل (19) ; هنگامى كه قائم قيام كند، دولتباطل از بين خواهد رفت.»
در زمان دولتيار ديگر چنين نيست كه قدرتمندان حقوق ضعيفان را پايمال كنند و با وجود گرسنگى مردم، به شكم پرستى و جاهطلبى بپردازند. امام صادق عليه السلام در مورد سيره فردى امام زمان عليه السلام به عنوان حاكم اسلامى مىفرمايد: «فوالله ما لباسه الا الغليظ و لا طعامه الا الجشب (20) ; به خدا سوگند! لباس او جز [پوشاكى ] درشت و خوراك او جز [خوراكى ] سخت نخواهد بود.»
امام على عليه السلام در مورد امام زمان عليه السلام مىفرمايد: «و يشترط على نفسه لهم: ان يمشى حيثيمشون و يلبس كما يلبسون و يركب كما يركبون و يكون من حيثيريدون و يرضى بالقليل و يملا الارض بعون الله عدلا كما ملئت جورا (21) ; به نفع مردم برخود تعهد مىكند كه: از راه آنها برود، مانند آنها بپوشد و مانند آنها سوار شود و آن چنان كه مىخواهند باشد و به كم راضى باشد و زمين را به يارى خدا پر از عدالت كند آن چنان كه پر از ستم شده باشد.»
5- انقلاب ارزشها
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خطاب به ابن مسعود در تبيين شرايط اين زمان فرمودند: «يابن مسعود اعلم انهم يرون المعروف منكرا والمنكر معروفا ففى ذلك يطبع الله على قلوبهم فلايكون فيهم الشاهد بالحق و لاالقوامون بالقسط (22) ; اى پسر مسعود! بدان كه مردم [در آخرالزمان ] معروف را منكر و منكر و زشت را معروف و نيك پندارند. در اين روزگار است كه خداوند بر دلهاى ايشان مهر مىزند و در ميانشان نه شاهد حقى يافت مىشود و نه بر پا دارندگان عدالت.»
امام صادق عليه السلام شرايط اين زمان را چنين ترسيم مىكند: «و رايت الرجل اذا مر به يوم و لم يكسب فيه الذنب العظيم من فجور او بخس مكيال او ميزان او غشيان حرام... كئيبا حزينا يحسب ان ذلك اليوم عليه وضيعة من عمره (23) ; و مىبينى كه اگر كسى روزى بر او بگذرد و گناهان بزرگى چون زشتكارى، يا كاستن پيمانه و ترازو، يا فريبكارى حرامى... انجام نداده باشد، افسرده و دلتنگ است، و مىپندارد كه در اين روز زيان كرده است.»
آرى فرهنگ و اخلاق غالب مردم در آن دوران سياه چنين است كه گناهان بزرگى چون كاستن پيمانهها و ترازوها و كم فروشى و پايمال كردن حق مردم رواج دارد، و اساس مبادلات و داد و ستدها بر كاستى و كمى و تجاوز به حقوق ديگران استوار گرديده است، و كار و تلاش و مبادلهاى كه از غير اين راهها صورت گيرد، نوعى زيان و ضرر و عقبماندگى محسوب مىشود.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول الله صلى الله عليه و آله من جهال الجاهلية، قلت و كيف ذلك؟ قال: ان رسول الله صلى الله عليه و آله اتى الناس وهم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان والخشب المنحوتة، و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب الله، و يحتج عليه به (24) ; آزارى كه قائم ما به هنگام رستاخيز خويش، از جاهلان آخرالزمان بيند، بسى سختتر است از آزارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم جاهليت ديد. [راوى مىگويد: ] گفتم: اين چگونه مىشود؟ امام فرمود: پيامبر به ميان مردم آمد در حالى كه آنان سنگ و صخره و چوب و تختههاى تراشيده شده را مىپرستيدند و قائم ما كه قيام كند به نزد مردم مىآيد در حالى كه همه آنان آيههاى قرآن را تاويل و توجيه مىكنند و با كتاب خدا بر عليه او دليل مىآورند.»
تاويل و توجيه ناصحيح از قرآن و ايستادگى در مقابل امام زمان عليه السلام، نشان از انحرافات عميق مردم از قرآن و سنت اسلامى دارد. و نيز از اين حديث استفاده مىشود كه برداشتهاى ناصحيح از قرآن و فرهنگ اسلامى در منظرشان صحيح و ناب جلوه كرده است.
امام على عليه السلام درباره امام زمان عليه السلام در دوران ظهور مىفرمايد: «يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الراى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الراى (25) ; هواپرستى را به هدايتباز مىگرداند پس از آنكه هدايت را به هواپرستى تبديل كرده باشند. و راى را به قرآن بر مىگرداند زمانى كه مردم قرآن را به راى و انديشه [خود] مبدل كرده باشند.»
امام صادق عليه السلام درباره دوران ظهور مىفرمايد: «و يذهب الزنا و شرب الخمر و يذهب الربا و يقبل الناس على العبادات و تؤدى الامانات و تهلك الاشرار و تبقى الاخيار (26) ; زنا، شراب خوارى و ربا از بين مىرود و مردم به عبادتها روى مىآورند وامانتها را ادا مىكند و اشرار نابود مىشوند ونيكان مىمانند.»
امام على عليه السلام درباره نقش احياگرى امام زمان در دوران ظهور مىفرمايد: «و يحيى ميت الكتاب والسنة (27) ; آنچه از كتاب و سنت مرده است، زنده خواهد كرد.»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره فرمود: «سيميت الله به كل بدعة و يمحو كل ضلالة و يحيى كل سنة (28) ; خداوند به زودى به وسيله او همه بدعتها را نابود مىسازد و همه گمراهىها را از بين مىبرد و همه سنتها را زنده مىكند.»
پینوشتها:
1) حكيمى محمد، عصر زندگى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ دوم، ص239.
2) علامه مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص380.
3) همان، ص256.
4) همان، ص 385.
5) حكيمى، محمد، خورشيد مغرب، ص30.
6) مكارم الاخلاق، ص529.
7) منتخب الاثر، ص429.
8) بحارالانوار، ج52، ص260.
9) منتخب الاثر، ص431.
10) مزاملة» رفاقت و دوستى خالص است، «زامله اى صار عديله على البعير; با او رفاقت و دوستى كرد يعنى همسان او شد در نشستن در يك طرف كجاوه» (منتهى الادب فى لغة العرب) .
11) بحارالانوار، ج52، ص385.
12) وسائل الشيعه، ج8، ص414.
13) بحارالانوار، ج52، ص256.
14) همان، ص336.
15) روزگار رهايى، ج2، ص650.
16) بحارالانوار، ج52، ص 362.
17) منتخب الاثر، ص432.
18) نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص324.
19) الكافى، ج8، ص278.
20) الغيبة، نعمانى، ص122.
21) منتخب الاثر، ص469.
22) مكارم الاخلاق، ص529.
23) بحارالانوار، ج52، ص259.
24) غيبت نعمانى، ص297.
25) نهج البلاغه فيض الاسلام، ص424.
26) منتخب الاثر، ص474.
27) نهج البلاغه، خ 138.
28) الكافى، ج1، ص412.