4. خسف بیدا
چهارمین نشانه از نشانههای حتمی، از نظر تسلسل زمانی خسف سرزمین بیدا میباشد.خَسْف در لغت به معنای فرو ریختن چیزی در زمین میباشد. چنانکه قرآن کریم در مورد قارون میفرماید: (فخسفنا به و بداره الارض)؛ ما او را با خانهاش در زمین فرو بردیم.(1) و بَیدا در لغت به معنای دشت هموار، پهناور، خالی از سکنه و آب و علف میباشد.(2) در میان مکه و مدینه سرزمین پهناور و دشتشنزاری است که بیدا نام دارد. منظور از خسف بیدا فرو رفتن سپاه سفیانی در سرزمین بیدا میباشد.
هنگامی که سپاه سفیانی از مدینة منوّره برای معارضه با حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوی مکه معظمه حرکت میکنند، چون به سرزمین بیدا رسیدند، جبرئیل امین فریاد برمیآورد که ای سرزمین بیدا، این گروه ستمگر را در کام خود فرو ببر. پس زمین دهان باز میکند و همة آنها را در کام خود فرو میبرد. از بررسی روایات ملاحم و فتن روشن میشود که این حادثه در حدود یک ماه بعد از ظهور حضرت ولیعصر(علیهالسلام) رخ میدهد. بدین ترتیب خسف بیدا را نمیتوان از نشانههای ظهور به معنای اخصّ کلمه به شمار آورد، بلکه باید آن را از نشانههای قیام حضرت دانست.
براساس روایات فراوان که برخی از آنها را با عنوان زمان پیام نقل کردیم و سندش را بررسی نمودیم؛ ظهور حضرت در شب بیست و سوم رمضان و قیام آنحضرت در روز عاشورا خواهد بود. بدین ترتیب میان ظهور و قیام دقیقاً سه ماه و هفده روز فاصله است که دو نشانه از نشانههای حتمی در این فاصله رخ میدهد: خسف بیدا و قتل نفس زکیه.
خسف بیدا یکی از نشانههای حتمی قیام حضرت ولیعصر(علیهالسلام) میباشد که با هیچ خسف دیگری قابل اشتباه نیست.
جایگاه خسف بیدا در قرآن: قرآن کریم در دو مورد پیرامون خسف بیدا سخن گفته:
(یا ایها الذین اوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها)؛ ای کسانی که کتاب داده شدهاید، به آنچه فرو فرستادیم در حالیکه تصدیقکنندة کتابی است که با شماست، ایمان بیاورید، پیش از آنکه بر چهرههایی بزنیم و آنها را به پشت سر برگردانیم.(3)
خداوند در این آیه اهل کتاب را از روزی بیم داده که در آن روز بر چهرههایی زده میشود و صورتشان به پشت سرشان برگردانیده میشود. مبرّد گفته: این تهدید الهی تا کنون اتفاق نیفتاده، ولی به حال خود باقی است تا پیش از رستاخیز با مسخ شدن افرادی و برگشتن صورتهایشان به پشت سرشان تحقق پیدا کند.(4)
اما اینکه این تهدید الهی کی اتفاق خواهد افتاد؟ روایات فراوان از پیشوایان معصوم داریم، که به یک نمونه از آنها بسنده میکنیم.
امام باقر(علیهالسلام) در یک حدیث بسیار طولانی از کارنامه سیاه سپاه سفیانی و جنایات وحشیانة آنها سخن گفته، در پایان از ورود آنها به سرزمین بیدا گفتگو کرده میفرمایند: آنگاه منادی آسمانی ندا سر میدهد: یا بیدا اَبیدی بالقوم؛ ای سرزمین بیدا این گروه را نابود کن. پس زمین دهان میگشاید و آنها را در کام خود فرو میبرد، به جز سه تن که از تیرة کلب هستند. خداوند صورت آنها را به پشت سرشان برمیگرداند. آنگاه آیه را تلاوت کردند و فرمودند: این آیه در حق آنها نازل شده است.(5) این حدیث به همین تعبیر از طریق عامه نیز از امام باقر(علیهالسلام) روایت شده است.(6)
قرآن کریم در آیة دیگری فرموده: (ولو تری اذ فُزِعوا فلا فوت و اُخذوا من مکان قریب)؛ اگر آنان را مشاهده کنی که دچار وحشت شدهاند و رهایی ندارند و از مکان نزدیک گرفتار میشوند.(7)
در روایات فراوان تأکید شده که این آیه در مورد خسف بیدا نازل شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کارنامة سیاه سفیانی و قتل عام مدینه توسط آنان را شرح میدهد، در پایان میفرماید: چون به سرزمین بیدا رسیدند، خداوند جبرئیل را برای نابودی آنها میفرستد. جبرئیل با پای خود بر زمین بیدا میزند، پس همة آنها را در کام خود فرو میبرد. این است معنای آیة (ولو تری اذ فزعوا) تنها دو نفر از آنها میماند که یکی بشیر و دیگری نذیر است و آن دو از قبیلة جهینه میباشند.(8)
امیرمؤمنان(علیهالسلام) از گسیل داشتن لشکری جرّار به مدینه توسط سفیانی سخن گفته و در پایان از فرو رفتن آنها در کام زمین در سرزمین بیدا گفتگو نموده، میفرماید: این است معنای کلام خداوند که میفرماید: (و لو تری اذ فزعوا).(9) همچنین در ضمن یک حدیث طولانی که به صورت مکتوب برای معاویه ارسال نموده، از کارنامة سیاه سفیانی و از فرورفتن سپاه او در سرزمین بیدا با استشهاد به آیة یاد شده خبر داده، در پایان میفرماید: آنها از زیر قدمهایشان در زمین فرو میروند و کسی از آنها باقی نمیماند، به جز گزارشگری که خداوند صورتش را به پشت سرش برمیگرداند.(10) و در حدیث دیگری از ساربانی سخن میگوید که شترش رم میخورد. او به دنبال شترش میرود، چون بر میگردد کسی را نمییابد و سر نخی پیدا نمیکند، وی گزارش آنها را برای مردم بازگو میکند.(11)
ابوحمزة ثمالی از امام زینالعابدین(علیهالسلام) روایت میکند که این آیه در مورد سپاه سفیانی است که در سرزمین بیدا از زیر قدمهایشان گرفتار میشوند.(12)
در احادیث عامه تعداد لشکر سفیانی که در بیدا هلاک میشوند را70000 نفر نقل کردهاند.(13) در این احادیث هدف از این لشکرکشی را پیکار با حجت خدا و تخریب خانة خدا بیان کردهاند.(14)
کارنامة سیاه سپاه سفیانی: در احادیث فراوان از کارکرد سپاه سفیانی به ویژه از قتل و غارت آنها در شهر مدینه سخن رفته است. ما در اینجا فقط به یک نکته اشاره میکنیم: لشکر سفیانی مدینه را ویران میکنند، شدیدتر از داستان حرّه.(15)
داستان حرّه سیاهترین کارنامة سپاه یزیدبنمعاویه است که یک سال بعد از فاجعه کربلا به فرمان او در منطقه حره از محلات مدینة منوره انجام یافت. فاجعة حره به قدری شرمآور است که هیچ مورخی به خود اجازه نداده مشروح آن را بر روی صفحات کاغذ منعکس کند.
در مورد سپاه سفیانی و خسف آنها در سرزمین بیدا، دامنة سخن بسیار گسترده است، به جهت محدودیت این نوشتار از همة آنها صرفنظر میکنیم.
5- قتل نفس زکیه
پنجمین و آخرین نشانه از نشانههای حتمی، قتل نفس زکیه است. نفس زکیه به معنای انسان بیگناه است. در احادیث و آیات، از چهار نفر به عنوان نفس زکیه یاد شده است.نفس زکیه معاصر حضرت خضر(علیهالسلام)، و او نوجوانی بود که با همسالان خود مشغول بازی بود، حضرت خضر(علیهالسلام) او را کشت. حضرت موسی به او گفت: (اقتلت نفسا زکیه بغیر نفس)؛ آیا شخص بیگناهی را کشتی که کسی را نکشته بود.(16)
نفس زکیه معاصر امام صادق(علیهالسلام) که در مقابل منصور دوانیقی قیام کرد و با همة طرفدارانش کشته شد. او محمد پسر عبدالله محض، نوة امام حسن مجتبی(علیهالسلام) بود و از مدعیان مهدویت به شمار میرفت.(17) پیروان او حدیث معروف اسمه اسمی را برای انطباق با او تحریف کرده و جملة: اسم ابیه اسم ابی را بر آن افزودند. احمد حنبل این حدیث را با سه طریق در مسند خود نقل کرده که هر سه با جملة: یواطیء اسمه اسمی ختم شده. یعنی مهدی همنام من است.(18) طبرانی آن را با 14 طریق از پیامبر اکرم روایت کرده که به همان جمله ختم شده است.(19) ولی پیروان نفس زکیه جملة اسم ابیه اسم ابی را بر آن افزودند. یعنی نام پدرش نام پدر من است!!(20)
نفس زکیه از کودکی زبانش میگرفت(21) و لذا حدیثی جعل کرده به ابوهریره نسبت دادند که: مهدی نامش محمدبنعبدالله است و در زبانش عیبی هست!!(22) بعد از نفس زکیه منصور نیز از همین حیله استفاده کرد، پسرش را محمد نام نهاد و به مهدی ملقب ساخت و چون نام منصور عبدالله بود، او نیز مشمول این حدیث مجعول شد و به مهدی عباسی شناخته شد. و برای تثبیت آن، حدیث دیگری جعل کرد و به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داد که مهدی از فرزندان عمویم عباس میباشد!! این حدیث مجعول را فقط محمدبنولید نقل کرده که کارش جعل حدیث بود.(23) پیروان نفس زکیه، احادیث نفس زکیه موعود را نیز به او تفسیر کردند و به این وسیله او را در تاریخ به عنوان نفس زکیه مشهور کردند.
نفس زکیه دیگری در احادیث آمده که در آستانة ظهور در نجف اشرف به شهادت میرسد. امیرمؤمنان(علیهالسلام) در خطبهای که به خطبة المخزون معروف شده، در میان نشانههای ظهور میفرماید: و قتل النفس الزکیه بظهر الکوفه فی سبعین؛ و کشته شدن نفس زکیه (انسان بیگناهی) در پشت کوفه (نجف) با 70 تن.(24) شیخ مفید نیز به هنگام شمارش نشانههای ظهور، از کشتهشدن نفس زکیه با 70 تن از صالحان در پشت کوفه سخن گفته است.(25)
هیچکدام از این سه مورد ربطی به نفس زکیه موعود ندارد.
نفس زکیه از نشانههای حتمی: آخرین نشانه از نشانههای حتمی در آستانة قیام جهانی حضرت بقیةالله –ارواحنافداه- قتل نفس زکیه است که در مسجدالحرام، در میان رکن و مقام به هنگام قرائت پیام امام به شهادت میرسد.
نفس زکیه معاصر حضرت خضر حدود 5000 سال پیش از تولد امام عصر کشته شده. نفس زکیه معاصر امام صادق(علیهالسلام) نیز حدود 110 سال قبل از تولد آن حضرت کشته شده. نفس زکیهای که در نجف اشرف کشته میشود، در آستانة ظهور میباشد. ولی نفس زکیة موعود، دقیقاً سه ماه و دو روز بعد از ظهور و 15 روز پیش از قیام جهانی، روز 25 ذیحجة الحرام در میان رکن و مقام به شهادت میرسد. لذا امیرمؤمنان(علیهالسلام) در خطبة المخزون هر دو را در کنار یکدیگر بیان میکند: و قتل النفس الزکیه بظهر الکوفه فی سبعین، و المذبوح بین الرکن و المقام؛ از نشانههای ظهور کشته شدن نفس زکیهای است در پشت کوفه با 70 تن و آنکه کشته میشود در میان رکن و مقام.(26)
شیخ مفید نیز به پیروی ازکلام امیرمؤمنان(علیهالسلام) این دو نشانه را کنار هم یاد کرده است.(27)
کشته شدن نفس زکیه در میان رکن و مقام از نشانههای حتمی است. در این رابطه چندین حدیث با سند صحیح در بخش آغازین این نوشتار ذکر نمودیم و اینک حدیث دیگری میآوریم که آن را شیخ مفید از طریق فضلبنشاذان از امام باقر(علیهالسلام) روایت کرده که فرموده: و قتل النفس الزکیه من المحتوم؛ قتل نفس زکیه از نشانههای حتمی است.(28) این حدیث به همین تعبیر از امام صادق(علیهالسلام) نیز روایت شده است.(29)
نفس زکیه نامش محمد است. امام صادق(علیهالسلام) در ضمن یک حدیث طولانی میفرماید: و قتل غلام من آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بین الرکن و المقام، اسمه محمد بن محمد، و لقبه النفس الزکیه؛ قتل جوانی از آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان رکن و مقام که نامش محمد فرزند محمد، و لقبش: نفس زکیه میباشد.(30)
این حدیث را فضلبنشاذان فقط با دو واسطه نقل کرده که هر دو در حد اعلای وثاقت میباشد.(31) در این حدیث که از نظر سندی در اوج صحت است، نام پدرش محمد آمده، ولی در حدیث دیگری از امام باقر(علیهالسلام) حسن آمده است.(32)
نفس زکیه از تبار امام حسین(علیهالسلام) است. امام باقر(علیهالسلام) در ضمن یک حدیث طولانی میفرماید: اگر هر چیزی بر شما مشتبه شود؛ هرگز پیمان پیامبر، پرچم پیامبر، سلاح پیامبر، و نفس زکیهای که از نسل امام حسین(علیهالسلام) است، بر شما مشتبه نمیشود.(33)
پس آنچه ابوالفرج نقل کرده که نفس زکیه از اولاد امام حسن مجتبی(علیهالسلام) است، از سوی پیروان نفس زکیه (محمدبن عبدالله بن حسن) جعل شده است.(34)
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دقیقاً 15 روز بعد از قتل نفس زکیه قیام جهانی خود را آغاز میکند. امام باقر(علیهالسلام) در این رابطه میفرماید: لیس بین قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قتل النفس الزکیه اکثر من خمسة عشر لیلة؛ در بین قتل نفس زکیه و قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جز 15 شب فاصلهای نخواهد بود.(35)
نفس زکیه بیگناه است. امیرمؤمنان(علیهالسلام) در این رابطه میفرماید: ریختن خون حرام، در روز حرام، در شهر حرام، از تیرهای از قریش، سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، پس از آن بیش از 15 شب حکومت نخواهد داشت.(36) منظور از خون حرام؛ انسان بیگناه، منظور از روز حرام؛ ماه ذیحجة الحرام و منظور از شهر حرام؛ مکة معظمه میباشد.
قتل نفس زکیه خیلی ناجوانمردانه است. امیرالمؤمنان(علیهالسلام) در این رابطه میفرماید: به خدا سوگند گویی به نوجوانی از قریش مینگرم که در خون خود دست و پا میزند. پس از این جنایت کسی در روی زمین عذر آنها را نپذیرد و دیگر برای آنها سیطرهای نمیماند.(37)
نفس زکیه را به هنگام قرائت پیام حضرت میکشند. امام باقر(علیهالسلام) میفرمایند: قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یکی از یارانش میفرماید برو به سوی اهل مکه و بگو من فرستادة فلانی هستم. او به شما میگوید ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافتیم، ما ذریة پیامبر و از تبار پیامبرانیم، ما مورد ستم واقع شدیم، ما پایمال و منکوب شدیم، از روزی که پیامبر ما رحلت کرده تا به امروز حق ما گرفته شده، ما از شما یاری میطلبیم. ما را یاری کنید. هنگامی که آن جوان این پیام را ابلاغ میکند؛ به سویش تهاجم میکنند و او را در میان رکن و مقام سر میبرند. او نفس زکیه است.(38)
نفس زکیه دقیقاً روز 25 ذیحجه کشته میشود و 15 روز بعد، روز دهم محرم (عاشورا) قیام جهانی آغاز میشود.(39)
آخرین نشانه، قتل نفس زکیه است و بعد از آن، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صاحب سیرة شایسته، قیام میکند.(40)
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج نکند جز هنگامی که نفس زکیه کشته شود. چون اوکشته شود، ساکنان زمین و آسمان بر آنها خشمگین شوند.(41)
عبدالله بن بشّار سوگنامة مفصلی پیرامون شهدای راه فضیلت، از خاندان عصمت و طهارت سروده، در مورد نفس زکیه میگوید:
و آخر عندالبیت یقتل ضیعة
یقوم فیدعو للامام فینحر
یکی دیگر به تباهی در کنار کعبه کشته میشود، او برمیخیزد و به سوی امام(علیهالسلام) فرا میخواند و در این راه کشته میشود.
و فی قتل نفس بعد ذلک زکیة
امارات حق عند من یتذکّر
در قتل نفس زکیه نشانههای حقی هست برای کسی که متذکر شود.(42)
آخرین سخن
در این نوشتار که به جهت محدود بودن صفحات، به اختصار و در مواردی به اشاره سخن گفتیم؛ به این نتیجه رسیدیم که در میان بیش از 2000 علائم ظهور فقط پنج نشانه هست که به طور حتم ویقین ازعلائم حتمیه هستند. در مورد حتمی بودن آنها و ویژگیهای مهم هر یک از آنها احادیثی از پیشوایان معصوم، از منابع مورد اعتماد و استناد نقل کردیم و آنها را از نظر سندی بررسی نمودیم و صحت آنها را در بالاترین سطح به اثبات رساندیم. آنگاه دیگر احادیث را به عنوان شاهد و مؤیّد آوردیم و روشن شد که اینها در آستانة ظهور تحقق پیدا میکنند و از این جهت مهم هستند که روز ظهور را دقیقاً مشخص میکنند. مثلاً هنگامی که سفیانی بر سوریه، اردن و فلسطین سیطره یافت، دقیقاً هشت ماه بعد حجت پروردگار ظهور میکند. ولی دیگر نشانهها (علائم غیرحتمی) چنین کاربردی ندارند. لذا لزوم تفکیک علائم حتمی از غیر حتمی روشن میشود، به ویژه که برخی از مراجع تقلید فراگرفتن این نشانهها را شرعاً واجب شمردهاند.همچنین روشن شد که از این نشانهها، دو نشانه: خروج سفیانی و خروج یمانی همزمان و دقیقاً هشت ماه قبل از ظهور رخ میدهد.
بانگ آسمانی دقیقاً مقارن با ظهور، شب جمعه، شب بیست و سوم ماه رمضان تحقق مییابد. و خسف بیدا در حدود یکماه بعد از ظهور انجام میپذیرد. قتل نفس زکیه دقیقاً سه ماه و دو روز بعد از ظهور (25 ذیحجه) واقع میشود.
قیام جهانی 15 روز بعد از آن و دقیقاً سه ماه و هفده روز بعد از ظهور، روز شنبه دهم محرمالحرام (روز عاشورا) آغاز میشود.
در نتیجه قتل نفس زکیه و خسف بیدا، از علامات ظهور به معنای اخص کلمه نمیباشند، بلکه علامت خروج و قیام جهانی آن حضرت میباشند.
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر، و اجعلنا من اعوانه و انصاره، آمین.
پایان.
پی نوشت ها:
1- سوره قصص (28)، آیه 81.
2- یاقوت، معجم البلدان، ج1، ص 523.
3- سوره نساء (4)، آیه 47.
4- ثعلبی، الکشف و البیان، ج3، ص 324.
5- عیاشی، التفسیر، ج1، ص 402، ح 990، نعمانی، الغیبة، ص 280، شیخ مفید، الاختصاص، ص 256، بحرانی، البرهان، ج3، ص 115.
6- سلمی، عقد الدرر، ص 89.
7- سورة سبأ (34)، آیه 51.
8- طبری، جامعالبیان، ج22، ص 73، ثعلبی، الکشف و البیان، ج8، ص 95، طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص 622.
9- نعمانی، الغیبة، ص 305، ب 18، ح 14.
10- سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص 159.
11- نعیم بن حماد، الفتن، ص 258، ح950.
12- ابو حمزة ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص 274، طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص 621.
13- سلمی، عقد الدرر، ص 76-79.
14- همان.
15- ابن حماد، الفتن، ص 257؛ سیوطی، الحاوی للفتاوی، ج2، ص 67.
16- سورة کهف (18)، آیه 74.
17- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 203.
18- احمد حنبل، المسند، چ دارالفکر، بیروت، ج2، ص 10، ح 3571 و 3572، ص 123، ح 4098.
19- طبرانی، المعجم الکبیر، ج10، ص 131-137، ح 10208- 10230.
20- ابوداود، صحیح سنن المصطفی، ج2، ص 207.
21- ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 204.
22- همان، ص 205.
23- سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 272.
24- حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 443، ح 522؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص 82؛ ج 52، ص 273.
25- شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 368؛ ابن فتال، روضة الواعظین، ج2، ص 15؛ اربلی، کشف الغمة، ج3، ص 247؛ علامة مجلسی، بحار الانوار، ج52، ص 220.
26- حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 443.
27- شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 368.
28- همان، ص 371، طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 279، نعمانی الغیبة، ص 435، شیخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 722.
29- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 652؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 435، شیخ حر، همان.
30- فضل بن شاذان، اثبات الرجعة –محظوط-، مختصر اثبات الرجعة، تراثنا، ش 15، ص 217، ح 18، میرلوحی، کفایة المهتدی، ص 280، خاتونآبادی، کشف الحق، ص 182، ح30.
31- این دو واسطه عبارتند از:
- صفوان بن یحیی، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 197، رقم 524؛ شیخ طوسی، الرجال، ص 352؛ همو، اختیار معرفة الرجال، ص 502، رقم 963.
- محمد بن حمران، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 359، رقم 965.
32- شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص 331؛ طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 292؛ اربلی، کشف الغمة، ج3، ص 324.
33- عیاشی، التفسیر، ج1، ص 164، ح222، بحرانی، البرهان، ج2، ص 26،ح 694، علامة مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 223.
34- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 209.
35- شیخ صدوق، کمالالدین، ج2، ص 649؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 374؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 445؛ طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 281.
36- نعمانی، الغیبة، ص 258، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 234.
37- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج19، ص 131.
38- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 307.
39- حائری یزیدی، الزام الناصب، ج2، ص 177.
40- مقدسی، عقد الدرر، ص 116.
41- ابن ابی شیبه، المصنف، ج8، ص 679، ح 199؛ متقی هندی، البرهان، ص112.
42- مقدسی، عقد الدرر، ص 119.