پند اخلاقی دعای روز بیست و ششم ماه رمضان با تاکید بر فضیلت اخلاص

در این نوشتار، با توجه به متن دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان، شرحی اخلاقی بر این دعا با تاکید بر فضیلت اخلاقی اخلاص خواهیم داشت.
پنجشنبه، 7 فروردين 1404
تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
پند اخلاقی دعای روز بیست و ششم ماه رمضان با تاکید بر فضیلت اخلاص
مقدمه
در این نوشتار، با توجه به عنوان خاصی از دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان، حول محور آن به بحث و تحقیق پرداخته شده است و شامل قسمت‌های مختلفی چون آیاتی از کلام اللّه مجید، روایات مأثوره، مثال‌ عرفی، شعر، داستان اخلاقی و ... می‌باشد که در ادامه مطلب، شرحی اخلاقی بر این دعا با تاکید بر فضیلت اخلاقی اخلاص خواهیم داشت.

متن و ترجمه دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان
در روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان، دست نیازمند خود را به سوی خدای بی نیاز بلند می کنیم و می خوانیم:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِی فِیهِ مَشْکُوراً وَ ذَنْبِی فِیهِ مَغْفُوراً وَ عَمَلِی فِیهِ مَقْبُولاً وَ عَیْبِی فِیهِ مَسْتُوراً یَا اَسْمَعَ السَّامِعِینَ».

خدایا کوششم را در این ماه مورد سپاس، و گناهم را آمرزیده، و عملم را پذیرفته، و عیبم را پوشیده قرار ده، ‌ای شنواترین شنوایان.

فضیلت اخلاص
«اخلاص» عبارت است از خالص کردن نیت و فارغ کردن دل از بند هوی و هوس و ما سوی اللّه. هر عبادتی که عاری از این حد علو باشد از درجه اخلاص به دور است و به نقطه «ریا» نزدیک می شود که ضد اخلاص است و آن هم خود شامل درجاتی است که ناشی از شرک خفی در دل انسان می باشد. 

هر گاه انسان وجود باری تعالی را به شهود حس نکند دچار شرک شده و مردم را در مزد خواستن از عبادت خویش سهیم می دارد و در دام ریا می افتد که بزرگترین آفت اخلاص است.

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

آیات مرتبط با اخلاص
آیه اول

«قل انّ الصّلاتی و نُسکی و محیای و مماتی للّه رب العالمین»1
بگو نماز و عبادات و زندگی و مرگ من برای خداوند جهانیان است.

آیه دوم
«و ما تجزون الاّ ما کنتم تعملون الاّ عباد اللّه المخلصین»2
و جز آنچه که انجام داده اید جزا داده نمی شوید مگر بندگان پاک خدا.

آیه سوم
«و ما امروا الاّ لیعبدوا اللّه مخلصین له الدّین»3
و امر نشده بودند مگر اینکه خدا را عبادت کنند در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده اند.

آیه چهارم
«انّا اخلصناهم خالصة ذکری الدار»4
ما آنها را خالص گردانیده ایم که یادآوری آن سرا باشد.

آیه پنجم
«یراؤون الناس و لا یذکرون اللّه الاّ قلیلا»5
به خاطر مردم ریا می کنند و خدا را به یاد نمی آورند مگر اندکی.

آیه ششم
«و لاُغوینّهم اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین»6
و همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگانی که مخلص هستند.

پند اخلاقی دعای روز بیست و ششم ماه رمضان با تاکید بر فضیلت اخلاص

روایات مرتبط با اخلاص
روایت اول

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
و انّما خُلّد اهل النار فی النار لانّ نیاتهم کانت فی الدنیا انْ لو فیها ان یعصوا اللّه تعالی ابدا و انّما خُلّد اهل الجنة فی الجنة لانّ نیاتهم کانت فی الدنیا ان لو بَقَوْ فیها ان یعطیعوا اللّه ابداً فبالنیات خلّد هؤلاء و هؤلاء؛ 
اهل آتش تنها به این سبب در آتش همیشه خواهند بود که قصدشان این بوده که اگر همیشه در دنیا بمانند خدا را نافرمانی کنند و اهل بهشت تنها به این علت در بهشت جاودانند که در نیتشان بوده که اگر در دنیا بمانند خدا را همیشه اطاعت کنند. پس به خاطر نیت هاست که آن دسته همیشه در آتش و این دسته همیشه در جهنم خواهند ماند7.

روایت دوم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
صاحب النیة الصادقه صاحب القلب السلیم لانّه سلامة القلب من هواجس المحذورات بتخلیص النیة للّه فی الامور کلّها؛
آن کس که دارای صدق است و تنها کارش برای خدا می باشد دارای دل سالم است زیرا سالم بودن دل از افکار نادرست به سبب اخلاص و پاک ساختن نیت برای خدا و در همه کارهاست8.

روایت سوم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: 
انّ العبد لیعمل اعمالاً حسنة فتصعد بها الملائکه فی صحف مُختتمة فتلقی بین یدی اللّه تعالی فیقول اَلقَوْا هذه الصحیفة فانّه لم یرد فیها وجهی ثم ینادی الملائکة اُکتبوا له کذا و کذا فیقولون یا ربّنا انه لم یعمل شیئاً من ذلک فیقول اللّه تعالی انّه نواه؛ 
بنده کارهای نیک انجام می دهد و فرشتگان آن را در نامه های مهر شده ضبط و به آسمان می برند و به پیشگاه خدای بزرگ افکنده می گردد خداوند می فرماید این پرونده ها را دور بیندازید زیرا کارهائی را نوشته اید که برای من نبوده. 
آن گاه به فرشتگان ندا می کند فلان کار و فلان کار را برایش بنویسید فرشتگان عرض می کنند که این شخص این کارها را نکرده است خدا در پاسخ می گوید همانا نیت این کار را کرده است9.

روایت چهارم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
اصدقوا فی الاقوالکم و اخلصوا فی الاعمالکم؛ 
در حرف هایتان راستگو و در اعمالتان مخلص باشید104.

روایت پنجم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
طوبی لمن اخلص اللّه العبادة؛ 
خوشا به سعادت کسی که عبادتش را برای خدا خالص گرداند11.

روایت ششم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: 
الاخلاص ملاک کل طاعة؛ 
اخلاص ملاک (قبولی) هر عبادت است12.

روایت هفتم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: 
ما من عبد یخلص العمل للّه تعالی اربعین یوماً الا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ 
بنده ای نیست که کار خود را چهل روز فقط برای خدا انجام دهد مگر آنکه خدا چشمه های حکمت را از قلب او به زبانش روان خواهد ساخت13.

روایت هشتم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: 
یا بن مسعود! اذا عملت عملاً فاعملْهُ للّه خالصاً لانّه لا یقبل مِن عباده الاعمال الاّ ما کان له خالصا؛ 
ای ابن مسعود! هنگامی که عملی را انجام دادی آن را برای خدا خالصانه انجام ده زیرا اعمال از بندگان قبول نمی شود مگر اینکه برای او خالص شده باشد14.

روایت نهم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
کل حسنة لا یراد بها وجه اللّه تعالی فعلیها قُبح الرّیاء و ثمرتها قُبح الجزاء؛ 
هر کار نیکی که در آن راه خدا تعالی اراده نشود و از روی اخلاص نباشد پس قبح و زشتی ریا بر آن بار می شود و ثمره ریا نیز زشتی جزا و کیفر آن است15.

مثال
«اخلاص» مانند استتار در جنگ است. وقتی که قرار است عملیاتی بشود باید تمام حرکات از دید دشمن مخفی بماند تا بتوان ضربه کاری را به او زد. اما اگر ادوات را جنگی استتار نکنیم، دشمن از کوچک‌ترین حرکتی پی به عملیات می برد و سریع وارد عمل شده و مانع پیشرفت می شود. 

برای اینکه عملیات موفقیت آمیز به اتمام برسد نباید هیچ گونه جلب توجهی برای دشمن کرد. اگر انسان بخواهد به شیطان ضربه کاری را بزند باید دور از چشم مردم وارد عمل بشود به طوری که شیطان او را با نگاه های مردم وسوسه نکند و الا دچار ریاکاری گردیده و ارزش آن عمل بکلی تباه می شود و از بین می رود.

پند اخلاقی دعای روز بیست و ششم ماه رمضان با تاکید بر فضیلت اخلاص

داستان‌های مرتبط با اخلاص
اجر اخلاص

آورده اند که سه عابد در بنی اسرائیل به سر می بردند که در راهی با یکدیگر، همسفر شدند. در بین راه باران شدیدی باریدن گرفت و آنها به غاری پناه بردند. در این هنگام زمین لرزه ای رخ می دهد و کوه ریزش می کند و صخره ای بزرگ از کوه جدا شده و در غار را مسدود می نماید و هر سه متحیر و حیران شدند که چه کنند؟ 

یکی گفت: «بیایید خدا را از سر اخلاص بخوانیم و خالص ترین عملی را که در مدت عمر انجام داده ایم را وسیله نجات و خلاصی از این مخمصه قرار دهیم و بخواهیم که ما را رهائی بخشد». 

یکی گفت: «خدایا! تو می دانی که دختر عمه ای داشتم که به من شائق بود و من نیز طالب او بودم و تمام دارائی ام را صرف کردم تا مدتی با او خلوت کنم. اما موقع انجام گناه از ترس تو، دست به گناه نیالودم. این بهترین عمل من می باشد که آن را به در خانه تو آورده ام حالا امروز دستم از همه جا کوتاه است. به خاطر آن ترک گناهم مرا نجات ده».

دومی گفت: «خدایا تو که می دانی پدر و مادر پیری داشتم که عاجز بودند. من روز و شب خدمت آنها را می کردم. شبی دیر وقت به خانه آمدم و دیدم که هر دو خوابند. بالای سر آنها ایستادم و غذایی را در دست گرفتم که اگر نیمه شب احتیاج به آنها پیدا کردند به آنها بدهم و آن شب را تا صبح نخوابیدم و سر پا ایستادم. 
تو که می دانی این عمل را من در آن سیاهی شب فقط برای تو کرده ام و هیچ قصد ریائی هم در کار نبوده است. اگر این عمل مرا قبول کرده ای تو را قسم می دهم که مرا از این تنگنا نجات بخشی». 

سومی گفت: «من کارگری داشتم که هر روز اجرت او را می دادم اما روزی گفت که اجرت او بیشتر از این است ولی من قبول نکردم. از من ناراحت شد و گفت: که روزی حق مظلوم را از ظالم خواهند گرفت و رفت. 
من به خاطر تو اجرت او را گوسفندی خریدم و آن را زیاد کردم تا بعد از سالها به گله ای تبدیل شد. روزی مرا دید و گفت: از خدا بترس و حق مرا بده! به او گفتم: این گله حق توست همه آن را به تو می دهم، اما او فکر کرد که مسخره اش می کنم و به او گفتم که او را مسخره نمی کنم و گله را به او دادم. 
خدایا! اگر می دانی که عمل من از ریا تهی بوده و محض رضای تو انجام شده از تو می خواهم که ما را از این غار نجات دهی». 

در این موقع سنگ از جلوی در غار کنار رفت و هر سه آزاد شدند و شکر خدای را به جای آوردند16.

ما را خواهی ز خویشتن دست بشوی
خود را یله کن پس آنگهی ما را جوی
تا شعله عشق تو بر افروخته شد
جان و دل عشاق همه سوخته شد
آن را که دلش به وصلت افروخته شد
از هر دو سرای چشم او دوخته شد

اخلاص و غلبه بر شیطان
آورده اند که در بنی اسرائیل عابدی بود روزی به او خبر رسید که در آن نزدیکی درختی است که مردم او را می پرستند. عابد خشمگین شد، تبری برداشت و به آن سو حرکت کرد. شیطان به صورت پیری در آمد و سر راه او را گرفت و پرسید: «که کجا می روی؟» 

گفت: «برای بریدن فلان درخت می روم». 

ابلیس گفت: «برو مشغول عبادت خود باش تو را چه به این کارها؟!» 

عابد ناراحت شد و با او گلاویز گردید و او را به زمین زد بر سینه اش نشست. 

ابلیس گفت: «مرا رها کن تا با هم کنار آییم» 

عابد او را رها کرد. ابلیس گفت: «این کار پیغمبران است نه تو» 

عابد متوجه حیله شیطان شد و دوباره با او گلاویز گردید و او را به زمین زد و بر سینه اش نشست. 

این بار ابلیس حیله ای دیگر اندیشید و به او گفت: «ناراحت مشو ای عابد! تو مرد درویشی هستی مردم به تو محتاج هستند این کار را به عهده دیگران وا گذار. من هر روز دو دینار زیر سجاده تو می گذارم که یک دینارش را خرج خودت کنی و دیگری را در راه خدا به مستمندان انفاق نمایی». 

عابد با خود تأملی کرد و دید که بد نمی گوید، از روی سینه او برخاست و از قطع کردن درخت منصرف شد.

یکی دو روزی بعد از عبادت دو دینار زیر سجاده خود می یافت که یکی از آنها را خرج خود و دیگری را صدقه می داد اما روز سوم سجاده را کنار زد اما دید خبری از دینار نیست. دوباره تبر را بر دوشش نهاد و عزم قطع کردن درخت را نمود. ابلیس مجددا سر راه او را گرفت و با او گلاویز شد اما این بار شیطان او را بر زمین زد. 

عابد از اینکه مغلوب شیطان شده بود تعجب کرد و دلیلش را از او پرسید. ابلیس گفت: «دو بار اول که تو مرا مغلوب کردی به خاطر آن بود که در کار خود نیت خدائی داشتی و با اخلاص می خواستی آن عمل را انجام دهی اما بار سوم برای گرفتن دو دینار آمده بودی و عملت خالصانه نبود به خاطر همین مغلوب شدی»17.

ظاهر سازی
آورده اند که روزی «سفیان ثوری» که از درویشان و صوفیه بود خدمت حضرت امام صادق علیه السلام رسید، در حالی که او یک خرقه پشمینه در تن داشت و حضرت یک لباس نرم و فاخر پوشیده بودند. سفیان به خاطر ریا و خودنمایی نزد حضرت رفت و گفت: «جدت امیرالمؤمنین لباس های خشن می پوشید. شما چرا به جدت اقتدا نکرده ای؟» 

حضرت فرمود: «جدم در زمانی واقع شده بود که مردم در تنگنا و مضیقه مالی بودند و روزگار مردم مثل حالا نبود. ما قومی هستیم که هر گاه خدا به ما وسعت دهد به خود وسعت می دهیم و اگر به ما تضییق دهد ما نیز در معیشت به خود تضییق می دهیم و خداوند متعال فرموده دنیا و ما فیها را برای مؤمنان آفریده ایم نه برای کافران. اگر جدم در این زمان هم بود به خود وسعت می داد». 

سپس حضرت امام صادق علیه السلام به سفیان فرمود: «نزدیک تر بیا!» 

سفیان نزدیک آمد و حضرت گوشه خرقه او را کنار زد و لباس حریر زیرین آن را به سفیان نشان داد. سپس لباس های فاخر و لطیف خود را کنار زده و جامه زبر زیرین آن را برای سفیان آشکار کرد و به او فرمود: «ای سفیان! این لباس خشن برای تواضع به خداوند متعال است و لباس فاخر روی آن برای اظهار نعمت خداوندی است».

پند اخلاقی دعای روز بیست و ششم ماه رمضان با تاکید بر فضیلت اخلاص

داستان علماء 
امام خمینی رحمه الله

«بعد از درگذشت مرحوم آیت اللّه حکیم، شب بلندگوها اعلام کردند که آقای حکیم فوت کرده است. آن شب امام (در نجف) پشت بام بودند. یکی از برادران گفت: متوجه شدم صدای گریه می آید و دیدیم که امام نشسته و گریه می کند.

روز بعد امام فرمودند که همه را جمع کنید و به آنها بگویید در هیچ مجلسی شما حق ندارید از من دفاع کنید و اسم مرا بیاورید گر چه سیلی به گوش مصطفی بزنند و اگر به من هم فحش دادند شما چیزی نگویید. گر چه افرادی بودند که برای خود به این طرف و آن طرف مبلغ می فرستادند اما امام به ما این طور فرمودند»18.

آیت الله بروجردی رحمه الله
کسانی که در نزد حضرت «آیت اللّه العظمی بروجردی» بودند نقل می کنند که آیت الله را پیش از فوتشان خیلی ناراحت دیدیم که می گفتند: «خلاصه! عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود پیش بفرستیم و عملی انجام دهیم». 

یک نفر به عادتی که همیشه در مقابل صاحبان قدرت، تملق و چاپلوسی می کنند خیال کرد که اینجا هم جای تملق و چاپلوسی است گفت: «آقا شما دیگر چرا؟! ما بیچاره ها این حرف ها را باید بزنیم. شما چرا؟ بحمدالله شما این همه آثار خیر از خود باقی گذاشته اید، این همه شاگرد تربیت کرده اید، این همه آثار کتبی به یادگار گذاشته اید، مسجدی به این عظمت (مسجد اعظم قم) ساخته اید، مدرسه ها در کجا و کجا ساخته اید و ...» 

وقتی این را گفت، ایشان جمله ای فرمود که حدیث است؛
«اَخلصْ العمل فانّ الناقد بصیر بصیر؛ عمل را باید خالص انجام داد، نقاد آگاهی آنجا هست، تو خیال کردی اینها که در منطق مردم به این شکل است حتماً در پیشگاه الهی همین طور است که پیش تو هست؟ انّ الله بما تعملون خبیر »19.

آری! عالمان راستین پس از عمری تلاش و مجاهده با نفس و ایجاد باقیات صالحات برای خود، هنوز چشم امیدشان به فضل خداست و همه اعمال خود را هیچ می انگارند و مؤثر اصلی را خداوند متعال قلمداد می کنند و هیچ گاه از نفس خود راضی نبوده و همیشه آن را مورد عتاب و سرزنش قرار می داده اند.

نفس اژدرهاست او کی خفته است
از غم بی آلتی افسرده است
گر بیابد آلت فرعون، او
که به امر او همی رفت آب جو
آن گه او بنیاد فرعونی کند
راه صد موسی و صد هارون زند

آیت اللّه وحید بهبهانی رحمه الله
در بهبهان معروف است که علت مهاجرت آقا از آن شهر این بوده که «خواجه عزیز کلانتر» روزی به موقع نماز به آقا می گوید: «آقا! ببینید بر اثر دستوری که داده ام چقدر مردم در نماز جماعت شما شرکت کرده اند و جمعیت چقدر زیاد شده است!» 

آقا به قدری از این گفته منقلب شد که دیگر نماز نخوانده و به منزل می رود و بدون درنگ عازم عتبات می شود و برای همیشه بهبهان را ترک می گوید تا مبادا بر اثر این گونه اعمال سفیهانه مریدان نادان، زنگ ریا و تعلقات جسمانی بر لوح دل و روح پاک و بزرگش بنشیند و او را از مقام والای معنوی به پرتگاه جاه طلبی سقوط دهد20.

پی‌نوشت‌ها:
1. انعام/162.
2. صافات/40.
3. بینة/5.
4. ص/46.
5. نساء/142.
6. حجر/40.
7. لئالی الاخبار/4/208.
8. جامع السعادات/3/111.
9. همان/112.
10. نمونه معارف اسلام/1/48.
11. جامع السعادات/3/328.
12. مجموعة ورام/2/70.
13. جامع السعادات/2/416.
14. مکارم الاخلاق/453.
15. غرر/4/545.
16. مصابیح القلوب/166.
17. کشف الاسرار/1/222.
18. فرازهائی از ابعاد روحی امام/72.
19. تعلیم و تربیت در اسلام/234.
20. وحید بهبهانی/121.

منبع:
ضیافت نور (پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان)، ابوالفضل هادی‌منش، ناشر: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1380ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط