مقدمه:
آیات قرآن کریم با تمام عمق و گستردگیشان، صرفاً برای یک زمان و مکان خاص نزول نشدهاند. بلکه این کتاب آسمانی، هدیهای جاودان از سوی خداوند به تمام بشریت است و برای همه اعصار و اقوام، راهنمای سعادت و کمال میباشد.آیات قرآن به موضوعاتی میپردازد که برای همه انسانها در هر زمان و مکانی مشترک است.اصول کلی و هدایتگری را بیان میکند که برای هر فرد و جامعهای در هر شرایطی قابل استفاده است. این اصول، با تغییر زمان و مکان، تغییر نمیکنند و همچنان راهنمای انسانها هستند.
این تنوع تفسیرها نشان میدهد که قرآن قابلیت تطبیق با شرایط مختلف زمان و مکان را دارد.داستانهای پیامبران و اقوام گذشته، درسهای آموزندهای برای همه انسانها دارند.
مواعظ و پندهای قرآن، برای همه انسانها در هر موقعیتی، مفید و موثر است. این مواعظ، به انسانها کمک میکند تا به خودشناسی برسند و راه سعادت را بیابند.
در نتیجه، قرآن کریم، کتابی است که با گذشت زمان، نه تنها کهنه نمیشود، بلکه بر ارزش و اهمیت آن افزوده میشود. این کتاب، برای همه انسانها در هر زمان و مکانی، نور هدایت و راه رستگاری است.
با این مقدمه بر آنیم تا به بعضی از تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم که مصداق بارز مشرکین وکافرین در عصر حاضر هستند، را مورد بررسی قراز دهیم.
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
تشبیه صهیونیسم ها به حیوانات در قرآن
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً ۚ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَو مثل کافران (در شنیدن سخن انبیاء و درک نکردن معنای آن) چون حیوانی است که آوازش کنند و او از آن آواز (معنایی درک نکرده و) جز صدایی نشنود، کفّار هم (از شنیدن و دیدن حق) کر و گنگ و کورند، زیرا تعقل نمیکنند.(1)
شیخ طوسی» گوید: عطاء گوید: (2) که این آیه درباره یهودیان نازل گردیده است. (3)
تشبیه کافران به حیوانات در قرآن
در برخی آیات قرآن، کافران به حیواناتی تشبیه شدهاند که از سخنان و هدایت الهی درک و فهمی ندارند. این تشبیه اغلب برای بیان عدم پذیرش حقایق الهی و لجاجت در برابر پیامبران است.علت این تشبیه:
عدم استدلال: کافران به جای استدلال و تعقل، صرفاً به احساسات و تعصبات خود تکیه میکنند.
نادیده گرفتن حقایق: آنها حقایق آشکار را نادیده میگیرند و به جای آن به باطل روی میآورند.
تبعیت از هوای نفس: کافران به جای پیروی از راه حق، از هوای نفس خود پیروی میکنند.
تشبیه کافران( صهیونیسم) به حیواناتی که از سخنان چوپان چیزی جز فریاد نمیفهمند، در قرآن کریم به منظور بیان ویژگیهای خاصی از برخی افراد کافر و همچنین بیان عظمت و حکمت خداوند به کار رفته است. این تشبیه دلایل متعددی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
عدم درک حقایق: یهود صهیونیسم که به این ویژگی تشبیه میشوند، علیرغم شنیدن حقایق و دریافت دلایل، قادر به درک عمیق آنها نیستند. آنها همچون حیوانات که صداها را میشنوند اما معنای آن را درک نمیکنند، به حقایق الهی نیز گوش فرا میدهند اما از آن بهرهای نمیبرند.
لجاجت و عناد: یهود صهیونیسم به جای پذیرش حقایق، به دلایل واهی و تعصبات کورکورانه پایبند میمانند. آنها همانند حیوانی که به صدای چوپان توجهی نمیکند، به دعوت پیامبران نیز بیتوجه هستند.
تبعیت از هوای نفس: یهود صهیونیسم به جای پیروی از حق و حقیقت، از هوای نفس و خواستههای دنیوی خود پیروی میکنند. آنها همانند حیوانی که غرایز خود را دنبال میکند، از عقل و اندیشه خود استفاده نمیکنند.
عدم استفاده از عقل: یهود صهیونیسم که به این ویژگی تشبیه میشوند، از عقل خود به درستی استفاده نمیکنند و به جای استدلال و تعقل، به احساسات و تعصبات خود تکیه میکنند.
مثالی از این تشبیه در قرآن:
«أَفَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا رَفَعَ سَمْکَهَا وَسَوَّاهَا وَجَعَلَ اللَّیْلَ ظُلُمَاتِهِ وَالنَّهَارَ سُرُورًا وَخَلَقَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ سُجُودًا لِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (4)
«آیا شما آفرینشتان سختتر است یا آفرینش آسمانی که آن را بنا کرده، و سقفش را بالا برده، و آن را هموار ساخته، و شب را تاریک و روز را روشن گردانیده، و خورشید و ماه و ستارگان را برای فرمان او به سجده درآورده است؟ آیا آفرینش و فرمان جز از آن اوست؟ منزه است خدا، پروردگار جهانیان.»
در این آیه، خداوند با اشاره به آفرینش شگفتانگیز جهان، کافران را به چالش میکشد و از آنها میپرسد که آیا قدرت و حکمت آنها از خداوند بیشتر است که به آیات الهی ایمان نمیآورند.
توجه: این تشبیه به معنای بیعقل بودن مطلق کافران نیست، بلکه به معنای عدم استفاده صحیح از عقل و لجاجت در برابر حقایق آشکار است.
«دعا» به معناى خواندن از نزدیک و «نداء» براى خواندن از راه دور است.در این آیه دو تشبیه است: یکى تشبیه دعوت کنندهى حقّ، به چوپان. و دیگرى تشبیه کافران، به حیواناتى که از کلام چوپان چیزى جز فریاد نمىفهمند. یعنى اى پیامبر! مثال تو
در دعوت این قومِ بىایمان به سوى حقّ و شکستن سدهاى تقلید کورکورانه، همچون کسى است که گوسفندان و حیوانات را براى نجات از خطر صدا مىزند و آنها این پیام را درک نمىکنند. زیرا چشم و گوش دل آنها بسته شده و در واقع کرو لال و نابینا هستند.
1- ارزش چشم و گوش و زبان، به آن است که مقدّمهى تعقّل باشد، و گرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند.
2- راه شناخت، پرسیدن، گوش کردن و دیدن همراه با تفکّر است.
3- اشخاص بىتفاوت در برابر دعوت حقّ، پنج صفت تحقیرآمیز دارند:مثل حیوانند، کورند، کرند، لالند و بىعقلند.
قدرت صهیونیسم پوشالی است
1-قدرت اسرائیل در برابر عظمت و حکمت خداوند هیچ است و همچون قطرهای در برابر اقیانوس ناچیز است.2-اسرائیل هر چقدر هم که قوی و قدرتمند به نظر برسند، در برابر قدرت لایزال الهی هیچاند.
3-حکمت و مکراسرائیل در برابر حکمت بیکران خداوند هیچ است و به سادگی خنثی میشود.
4-قدرت و مکر صهیونیسم همچون حبابی است که در برابر نسیم الهی نابود میشود.
5-خداوند قادر مطلق است و هیچ قدرتی با او برابری نمیکند و هیچ حیلهای نمیتواند بر او غالب آید.
صهیونیسم همانند گور خری که از شیر می ترسد
فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ «48» فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ «49» کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ «50» فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ «50» (5)پس شفاعت شافعان سودشان ندهد. چه شده آنان را که از تذکّر (قرآن) روى گردانند؟ گویا آنان گورخرانى هستند که از شیر مىگریزند.
1- ظالمان مانند گورخرهایی هستند که از ترس عواقب اعمالشان، از حق و حقیقت فرار میکنند. امروز اسرائیل از حقیقت فرار می کند.آنها بیهدف و بدون برنامه عمل میکنند و به دنبال منافع شخصی خود هستند. در حققیت اسرائیل امروز در مقابل شیری چون ایران است، زورش به مظلوم می رسد.
بیهدف و سراسیمه در پی امیال زودگذر خود میدوند. بدون اندیشه و تدبیر، در گرداب خواستههای نفسانی غرق شدهاند و به هر قیمتی به دنبال منفعت شخصی هستند. بیتوجه به عواقب اعمال خود، در تاریکی جهل و نادانی دست و پا میزنند و از نور هدایت الهی گریزانند.
2- آنها به دیگران نیز آسیب میرسانند و سعی میکنند آنها را به راه خود بکشانند. اسرائیل کودک کش همچون ویروسی مهلک، نه تنها خود را آلوده ساختهاند، بلکه در پی آلوده کردن دیگران نیز هستند.
با فریب و اغوا، سعی دارند دیگران را از مسیر حق منحرف کرده و به ورطه تباهی بکشند. بیتوجه به رنج و آلامی که بر دیگران وارد میکنند، تنها به دنبال گسترش نفوذ خود هستند. گویی در مسابقهای نابرابر، دیگران را به بازی گرفته و برای رسیدن به اهداف شوم خود، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند.
3-اسرائیل مسئولیت اعمال خود را نمیپذیرند و به دنبال توجیه برای رفتارهای خود هستند. اسرائیل کودک کش، از پذیرش اشتباهات خود طفره میروند و به جای اصلاح رفتار، به دنبال توجیهی برای اعمال ناپسند خود میگردند.
با دستاویز قرار دادن عوامل دروغین ، سعی میکنند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. این افراد، در دنیای خیالی خود، قربانیانی بیگناه هستند و هرگز حاضر نیستند که اشتباهات خود را بپذیرند و برای جبران آن تلاش کنند.
4- اسرائیل همانند گربه وحشی، هر آنچه بر سر راهشان قرار گیرد ویران میکنند و به هیچ قانونی پایبند نیستند. با قدرت و زورگویی، مرزهای اخلاق و عدالت را در هم میشکنند و به هر آنچه دلشان بخواهد دست مییابند. بیاعتنا به حقوق دیگران، با گستاخی تمام، هر آنچه را که بخواهند بر دیگران تحمیل میکنند. این افراد، قانون را تنها مانعی بر سر راه خواستههای خود میبینند و برای رسیدن به اهدافشان، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. در دنیای تاریک و بیرحم آنها، قدرت تنها معیار ارزش است و هیچ قانونی توانایی مهار آنها را ندارد.
5- اسرائیل در جهان تاریک و بیرحم خود، قدرت را معبودی بیبدیل میدانند. هر آنچه را که به دست بیاورند، صرف نمایش اقتدار و برتری میکنند. قانون و عدالت در نگاه آنان، صرفاً موانعی هستند که بر سر راه رسیدن به خواستههایشان قرار دارند. با غرور و خودبینی، هر مرز اخلاقی و قانونی را درمینوردند و با بیرحمی تمام، بر ضعیفان ستم روا میدارند.
در این دنیای بیقانون، زورگویان تاج بر سر نهادهاند و عدالت، تنها رویایی دستنیافتنی است. ظلم و ستم، زبان مشترک آنان است و هر صدایی که مخالف ارادهی آنان باشد، خفه میشود. در این آشفته بازار قدرت، انسانیت به فراموشی سپرده شده است و تنها قانون حاکم، قانون جنگل است.
6- قانون جنگل اصطلاحی است که به معنای حاکمیت قدرت و زور بر عدالت و اخلاق است. در این شرایط، قویترین فرد یا گروه، حق را از آن خود میداند و بدون هیچ محدودیتی به هر آنچه میخواهد دست مییابد.
قانون جنگل به این معناست که:
قدرت، حق را تعیین میکند: قویترین فرد یا گروه، حق را از آن خود میداند و به هر آنچه میخواهد دست مییابد.
زورگویی جایگزین قانون میشود: در این شرایط، زورگویی و تهدید جایگزین قانون و عدالت میشود.
بقا برای قویترینهاست: تنها قویترین افراد یا گروهها میتوانند در این محیط سخت زنده بمانند.
انسانیت به فراموشی سپرده میشود: در این شرایط، انسانیت و همدلی جای خود را به بیرحمی و خودخواهی میدهد.
عدالت و برابری، مفاهیمی دست نیافتنی هستند: در جوامعی که قانون جنگل حاکم است، عدالت و برابری تنها رویایی دستنیافتنی است.
به عبارت سادهتر، قانون جنگل یعنی هر کس برای خودش و هر چه قویتر باشد، حق با اوست. این اصطلاح معمولاً برای توصیف جوامع یا موقعیتهایی استفاده میشود که در آنها بیقانونی، بیعدالتی و ستم حاکم است.
تشبیه فرار کفّار از قرآن، به فرار گورخر
«حُمُرٌ» جمع «حمار» به الاغ وحشى گفته مىشود و معادل فارسى آن گورخر است. کلمه «گور» به معناى صحرا و گورخر یعنى الاغ صحرایى.معنای کلی آیه:
این آیه شریفه، کفار و مشرکان را به گورخرهایی تشبیه میکند که از شیر درنده میگریزند. این تشبیه، حالتی از وحشت، بیهدف بودن و فرار از حقیقت را در آنها نشان میدهد.
علل این تشبیه:
انکار حق: کفار با انکار حق و پیام الهی، مانند گورخرهایی هستند که حقیقت را نمیپذیرند.
گریز از مسئولیت: آنها از پذیرش مسئولیت اعمال خود فرار میکنند و به دنبال توجیه برای رفتارهای خود میگردند.
تلاش برای گمراه کردن دیگران: آنها سعی میکنند دیگران را نیز از راه حق منحرف کنند و به همراه خود به جهل و ضلالت ببرند.
در تشبیه فرار کفّار از قرآن، به فرار گورخر از شیر نکاتى نهفته است:
الف) فرار گورخر از شیر بر اساس عقل و شعور نیست.
ب) این فرار با وحشت همراه است.
ج) فرار با هدف خاصى صورت نمىگیرد.
د) فرار کننده توان و فرصتى براى تجدید قوا ندارد و عاقبت اسیر خواهد شد.
«قَسْوَرَةٍ» از «قسر» به معناى قهر و غلبه و یکى از نامهاى شیر است و در برخى موارد به معناى شکارچى نیز آمده است. به نظر مىرسد مراد، فرار گورخر از شیر یا صیّاد باشد.(6)
در برخى روایات آمده است که ابوجهل و جماعتى از قریش به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله گفتند: ما به تو ایمان نمىآوریم مگر آن که نامهاى از آسمان بیاورى که عنوانش این باشد: از پروردگارجهانیان به فلان فرزند فلان و در آن رسماً به ما دستور داده شود که به تو ایمان آوریم. (7)
در آیاتى از قرآن کریم از توقّع نابجاى کفّار که مىگفتند: «وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ» (8) ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم مگر آنکه بر ما کتابى نازل کنى که ما بخوانیم. سخن به میان آمده است. در سوره انعام نیز مشابه آیه 52 را مىخوانیم که گفتند:
لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ» (9)ایمان نمىآوریم مگر آن که آنچه براى انبیا آمده است، براى ما نیز بیاید. در پاسخ این توقّعات نابجا خداوند مىفرماید: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» (10) خداوند بهتر مىداند که رسالتش را کجا قرار دهد.
وحشت و ترس: گورخرها وقتی شیری را میبینند، از ترس جان خود بیهدف به هر طرف میدوند. این حالت، نشاندهنده وحشت و ترس کفار از حقیقت و پیام الهی است. آنها به جای اینکه به فکر نجات خود باشند، از حقیقت فرار میکنند.
بیهدفی: فرار گورخرها بیهدف و بدون برنامه است. آنها نمیدانند به کجا میروند و فقط میخواهند از خطر فرار کنند. این حالت، نشاندهنده بیهدفی و سرگردانی کفار در زندگی است. آنها به جای اینکه به دنبال حقیقت باشند، در دنیا سرگردانند.
دور شدن از حق: گورخرها با فرار از شیر، خود را از امنیت و آرامش محروم میکنند. کفار نیز با دور شدن از حق و حقیقت، خود را از سعادت و خوشبختی محروم میکنند.
کاربردهای این آیه:
توصیف حال کفار: این آیه، توصیف زیبایی از حال کفار و مشرکان است که با حق مخالفت میکنند.
هشدار به مؤمنان: این آیه، مؤمنان را نسبت به خطر گمراهی و انحراف هشدار میدهد.
تاکید بر اهمیت ایمان و عمل صالح: این آیه، اهمیت ایمان به خدا و عمل صالح را نشان میدهد و مؤمنان را به استقامت در راه حق دعوت میکند.
همانندی صهینویسم با حیوانات، در تمتع از مادیات و تغذیه:
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ : البته خدا آنان را که ایمان آورده و نیکوکار شوند در بهشتی که زیر درختانش نهرها جاری است داخل گرداند و آنان که به راه کفر شتافتند به تمتّع و شهوترانی و شکمپرستی مانند حیوانات پردازند و عاقبت منزل آنها آتش دوزخ خواهد بود.در این آیه، خوردن کفّار به خوردن چهارپایان تشبیه شده است و این شباهت مىتواند از چند جهت باشد، از جمله:
1- تمام همّت حیوانات رسیدن به غذاست. چنانکه حضرت على علیه السلام مىفرماید: «همها علفها» (11) همّ و غمّ حیوانات رسیدن به خوراک است. کفّار نیز جز کامیابى ارادهاى ندارند. «وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا» (12)
ب) چهارپایان غافلند، کفّار نیز از قیامت و مسئولیّت غافلند. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»(13)
ج) حیوانات، سرچشمه غذا را که از حلال است یا حرام نمىدانند. بعضى انسانها نیز فکر حلال و حرام نیستند و به گفته قرآن همین که به ارث و مال بى زحمتى رسیدند، بدون توجّه به حقوق دیگران در آن تصرّف مىکنند. «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا» (14)
حضرت على علیه السلام مىفرماید: کسى که تمام توانش را در راه شکمش قرار داده، ارزشش همان چیزى است که از او خارج مىشود. (15)
1- ولایت الهی به معنای حکومت و حاکمیت مطلق خداوند بر تمامی موجودات و امور عالم است. خداوند به عنوان خالق و مالک همه چیز، حق حاکمیت بر جهان را دارد. ولایت الهی نشان میدهد که همه چیز تحت کنترل و اراده اوست و هیچ چیزی بدون اذن او اتفاق نمیافتد. این مفهوم، اساس تمام ادیان توحیدی است و به انسانها یادآوری میکند که باید در برابر خداوند خاضع باشند و به او توکل کنند.
2- شکمپرستی، برجستهترین نفسانیات انسان است؛ زیرا مقام، مال و شهوت، همواره او را به سوی لذتهای زودگذر دنیوی سوق میدهند.
شکمپرستی، ریشه در خواستههای مادی همچون مقام، مال و شهوت دارد و انسان را به بندگی دنیا وادار میکند. با توجه به اینکه مقام، مال و شهوت اغلب اوقات در خدمت ارضای خواستههای مادی قرار میگیرند، شکمپرستی به عنوان برجستهترین نفسانیات انسان شناخته میشود.
3- زندگی کافران به عنوان زندگیی مرتبط با جهان مادی و حیوانی توصیف شده است. این دیدگاه بر این اعتقاد استوار است که کافران به دنبال نیازهای جسمی و شهوات زندگی مادی میروند و ارزشهای روحانی و معنوی را نادیده میگیرند. از این منظر، زندگی کافران به عنوان یک زندگی دنیوی و مادی، ممکن است به دوزخی برای آنان توصیف شود.
مؤمنان: خداوند متعال برای مؤمنان بهشتی پر از نعمت و لذت ابدی را وعده داده است. بهشتی که در آن از هر نعمت مادی و معنوی برخوردارند و لذتهای آن پایدار و جاودانه است.
4- کافران: کافران نیز از نعمتهای دنیوی بهره میبرند، اما این بهرهمندی تنها به زندگی دنیوی محدود میشود. تشبیه آنها به حیوانات، نشاندهنده سطحی بودن لذتهای آنهاست. حیوانات نیز از نعمتهای مادی بهره میبرند اما هدف آنها تنها رفع نیازهای اولیه است و به دنبال لذتهای معنوی و باقیات الصالحات نیستند.
تفسیر و تحلیل حدیث امام باقر (ع)
امام باقر(ع) میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُکْرِمُ رُوحَ کَافِرٍ وَلَکِنْ یُکْرِمُ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنَّمَا کَرَامَه النَّفْسِ وَ الدَّمِ بِالرُّوحِ: همانا خداوند روح کافر را گرامی نمیدارد، ولی ارواح مؤمنان را گرامی میدارد و کرامت نفس و خون فقط به روح است» (16)حدیث شریف امام باقر (ع) به وضوح بیان میدارد که ارزش و کرامت انسان به روح اوست و این روح است که مورد توجه و عنایت خداوند متعال قرار میگیرد. در این حدیث، به دو نکته مهم اشاره شده است:
1- تفاوت ارزش روح مؤمن و کافر: امام (ع) به صراحت بیان میدارند که خداوند روح کافر را گرامی نمیدارد، اما ارواح مؤمنان را گرامی میدارد. این تفاوت ارزش، به دلیل ایمان و عمل صالح مؤمنان است که باعث میشود روح آنها به مقام والایی دست یابد.
2-کرامت نفس و خون به روح است: امام (ع) در ادامه میفرمایند که کرامت نفس و خون انسان به روح اوست. یعنی ارزش و احترام انسان به دلیل وجود روحی است که در او دمیده شده است. این روح است که به انسان حیات، شعور و شخصیت میبخشد.
صهیونیسم بدتر از چهار پایان
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَمحققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بیادراک و معرفت، و دیدههایی بینور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراهترند، آنها همان مردمی هستند که غافلاند.(17)
خداوند متعال میفرماید که بسیاری از این موجودات برای جهنم آفریده شدهاند و دلها، چشمها و گوشهای آنها به حقیقت کوری و کر بودن را اختیار کردهاند. این افراد، از حیوانات گمراهترند، چراکه حیوانات حداقل از هدایت الهی آگاه نیستند، اما این گروه با وجود داشتن نعمتهای الهی، همچنان در گمراهی به سر میبرند.
انسانها با وجود داشتن نعمتهای فراوان، اگر از آنها سوء استفاده کنند و در راه گناه و معصیت به کار ببرند، نه تنها به کمال نمیرسند، بلکه از حیوانات نیز پستتر خواهند شد. این آیه، زنگ خطری است برای همه ما که از نعمتهای الهی به درستی استفاده کنیم و در راه حق و حقیقت قدم برداریم.
چرا این افراد از حیوانات بدترند؟
آگاهی از حق: حیوانات از حق و باطل آگاهی ندارند و به صورت غریزی عمل میکنند. اما انسانهایی که به حق و باطل آگاهی دارند و با این حال راه گمراهی را انتخاب میکنند، گناه آنها بسیار بزرگتر است.سوء استفاده از نعمتها: حیوانات از نعمتهای خود به بهترین نحو استفاده میکنند، اما این افراد از نعمتهای الهی برای گناه و فساد استفاده میکنند.
تکرار گناه: حیوانات به طور ذاتی به گناه آلوده نمیشوند، اما این افراد به صورت آگاهانه و با تکرار گناه، خود را به تباهی میکشانند.
صهیونیسمی که بیگناهان را میکشند:
کوری قلب صهیونیسم: آنها قلبی دارند که به رحمت و مهربانی خداوند کور شده است و به راحتی جان انسانهای بیگناه را میگیرند.
بصیرت ناقص صهیونیسم: آنها به جای اینکه به دنبال عدالت و حق باشند، به دنبال منافع شخصی و قدرتطلبی هستند و هر مانعی را از سر راه خود برمیدارند.
ناشنوایی صهیونیسمنسبت به ندای حق: آنها ندای وجدان و فطرت خود را که آنها را از ارتکاب چنین جنایاتی باز میدارد، نمیشنوند.
سؤال:
قرآن، در این آیه، آفرینش بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ مىداند و در آیهاى دیگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مىشمارد، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (18) کدام یک صحیح است؟
پاسخ:
هدف اصلى آفرینش، خداپرستى و عبودیّت است، ولى نتیجهى کار بسیارى از انسانها در اثر عصیان، طغیان و پایدارى در کفر و لجاجت، دوزخ است، گویا که در اصل براى جهنّم خلق شدهاند. حرف «لام» در «لِجَهَنَّمَ»، براى بیان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار که هدف اصلى او از تهیه کردن چوب، ساختن در و پنجرههاى زیباست، ولى کار به سوزاندن چوبهاى بىفایده در بخارى مىانجامد که آن هدف فرعى است.
این مطلب، شبیه این جملهى حضرت على علیه السلام است که مىفرماید: خداوند فرشتهاى دارد که هر روز با صداى بلند مىگوید: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» (19) بزایید براى مرگ و بسازید براى خرابى، یعنى پایان تولّد، مرگ، آخر ثروتاندوزى، فنا و پایان ساختمان ساختمان، خرابى است.
صهیونیسم هویّت انسانى ندارد
آرى، انسانهایى که هویّت انسانى خود را از دست دادهاند، جایگاهى جز آتش ندارند، «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا» (20) چنانکه خود آنان نیز اعتراف مىکنند که اگر دستورات الهى را شنیده بودند و تعقّل مىکردند، در جهنّم جاى نداشتند. «قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ» (21)انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبیه حیوان است، ولى کیفیّت و هدف بهرهبردارى انسان از نعمتها باید بهتر و بیشتر باشد، وگرنه همچون حیوان بلکه پستتر از اوست.
انسان باید علاوه بر ظاهر، ملکوت را ببیند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمههاى باطنى و معنوى را بشنود.
آدمىزاده طرفه معجونى است
از فرشته سرشته و زحیوان
گر رود سوى این، شود به از این
ور رود سوى آن، شود پس از آن
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطیع و موحّد نیافرید؟ حضرت فرمودند: اگر چنین مىشد، دیگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زیرا آنان مجبور بودند و اختیارى نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفرید و علاوه بر عقل و فطرت، با تعالیم پیامبران و کتب آسمانى مسیر هدایت او را روشن کرد و او را به اطاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى کرد تا فرمانبرداران از عاصیان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصیان را خداوند آفریده، امّا به چیزى امر یا نهى نکرده مگر آنکه انسان مىتواند ضد آن را نیز انجام دهد و مجبور نیست. (21) آرى، تکلیفپذیرى، تنها ارزش و وجه امتیاز انسان از دیگر موجودات است.
صهیونیسم ها، انسانهایی که به غفلت و بیبصیرتی فرو رفتهاند و به مسائلی مانند بیتفاوتی، شکمپرستی، شهوترانی، استثمار و محرومیت از لذت معرفت تمایل دارند، با چهارپایان مقایسه شده و بدتر از آنان خوانده میشوند. این افراد به عنوان افرادی که از راه راست منحرف شدهاند و به راه اشتباهی پیش میروند، ، ممکن است به دنیایی از دیدگاه اخلاقی و روحانی بدتر از حیوانات فروافتند. زیرا انسان به دلیل دارا بودن عقل و وجدان، قادر به تفکر و انتخاب بهتر است و اگر از این قابلیتها استفاده نکند، میتواند در مسیری که از منظر انسانی و اخلاقی نادرست است، پیش برود.
دوزخى شدن صهیونیسم ها، به خاطر بهره نبردن از نعمتهاى الهى در مسیر هدایت و کمال است. زیرا با داشتن چشم، گوش و دل، گرفتار غفلت شدهاند. داشتن حس و عقل به عنوان نعمتهای الهی برای انسانها، باید به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت در مسیر هدایت و کمال دیده شود.
اما غفلت و بیتوجهی به این نعمتها میتواند باعث شود که انسانها از راه راست منحرف شده و به سمتی نادرست هدایت شوند. با داشتن چشمانی برای دیدن، گوشی برای شنیدن و دلی برای احساسات و تفکر، انسانها قادر به دریافت راهنمایی و هدایت الهی هستند، اما اگر از این قابلیتها به درستی استفاده نکنند و در غفلت فرو روند، ممکن است به دوزخی روحانی و معنوی فروافتند.
تشبیه صهیونیسم خردگریز به چهارپایان:
متْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا (22) آیا گمان مىکنى که اکثر کفّار (حقّ را) مىشنوند و (در آن) مىاندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند، بلکه گمراهترند. (زیرا ارزش انسان به تعقّل و بینش اوست).سؤال: چرا انسان منحرف از چهارپایان بدتر است؟
1. حیوان نمىتواند بیش از آنچه که هست رشد کند، ولى انسان مىتواند و زمینه و امکانات رشد کاملًا براى او فراهم است.
2. حیوان عقل ندارد تا خوب وبد را بفهمد و حقّ و باطل را بشناسد، ولى انسانهاى منحرف با داشتن عقل، آن را زیر پا گذارده و بر اساس هوس عمل مىکنند.
3. حیوان از یک غریزهى ثابت پیروى مىکند، ولى انسان منحرف از صدها هوى وهوس.
4. انسان منحرف، هم کج مىرود و هم انحراف خود را توجیه مىکند.
5. حیوان، نسبت به کسى که به او محبّت کند رام است، ولى انسان منحرف نسبت به خداى مهربان کفر مىورزد و بسیار ناسپاس است.
6. حیوانات، تسبیح آگاهانه دارند؛ «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» «1» امّا انسانهاى منحرف، اهل ذکر و تسبیح نیستند و از خدا غافلاند.
7. حیوانات، استحقاق عذاب الهى را ندارند، ولى انسان منحرف به قهر او گرفتار خواهد شد.
صهیونیسم خردگریز، همچون چهارپایان سرکش و بیزبان، در تاریکی جهل و نادانی دست و پا میزنند. آنان با چشمهایی که حقیقت را نمیبیند و گوشهایی که ندای عدالت را نمیشنود، به کشتار و ویرانی مشغولند.
اینان نه تنها از درک زیباییهای هستی و ارزش انسانیت عاجزند، بلکه با اعمال زشت خود، به حیوانیت نیز توهین میکنند. همچون گوسفندی که به دنبال چراگاه میگردد، آنها نیز به دنبال ارضای شهوات دنیوی خود هستند و از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند. این افراد، با وجود داشتن قوای جسمانی و عقلانی، به دلیل کوری قلب و بصیرت، از حیوانات نیز گمراهترند.
صهیونیسم چه پاسخی دارد.
حیات و مرگ یک انسان برابر است با حیات و مرگ همه انسان ها است. یکی دیگر از دلایل اشرف بدن انسان بر سایر مخلوقات این است که براى ارزش و جایگاه برجسته انسان در نظام آفرینش همین بس که حیات یک انسان مساوى با حیات و زندگى همه انسان ها، و مرگ یک انسان برابر است با مرگ همه انسان ها است.چنین توصیفى از ارزش انسان و جایگاه والاى او، درباره هیچ آفریده اى در قرآن ذکر نشده است.«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً»؛ «هر کس فردى را بدون آنکه کسى را کشته باشد یا فسادى در زمین انجام داده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان ها را کشته است و هر کس فردى را زنده بدارد چنان است که همه انسان ها را زنده کرده است».
حرمت جان انسان: جان انسان از نظر اسلام بسیار مقدس است و کشتن هر انسان بیگناه گناهی بزرگ محسوب میشود.
مسئولیت اجتماعی: هر فرد در برابر جامعه مسئول است و باید برای حفظ جان و امنیت دیگران تلاش کند.
اهمیت نجات جان انسان: نجات جان یک انسان، کاری بسیار ارزشمند و نزد خداوند متعال محبوب است.
کاربرد آیه در زندگی:
مبارزه با خشونت: این آیه به ما یادآوری میکند که خشونت و کشتار، بزرگترین گناهان هستند و باید از آنها دوری کنیم.
ترویج صلح و دوستی: این آیه ما را به صلح، دوستی و همزیستی مسالمتآمیز با دیگران دعوت میکند.
کمک به نیازمندان: با کمک به نیازمندان و نجات جان آنها، میتوانیم در ثواب این عمل شریک شویم.
به طور خلاصه، این آیه به ما میآموزد که ارزش جان انسان بسیار زیاد است و باید برای حفظ آن تلاش کنیم.
چرا مرگ یک انسان برابر است با مرگ همه انسان ها ؟
فلسفی و عمیق:
هر تولد، آغازی بر یک سفر ابدی است و هر مرگ، پایانی بر یک فصل از کتاب هستی. حیات و مرگ هر انسانی، آینهای است که تمامیت بشریت را منعکس میکند. در هر تولد، امید به آیندهای روشن شکوفا میشود و در هر مرگ، ریشههای درخت وجودی انسانیت عمیقتر میشود.
ادبی و هنری:
در باغچهی هستی، هر انسانی گلی است که شکفته میشود و میمیرد. اما این گل تنها نیست، بلکه بخشی از بوتهای بزرگ است که ریشه در خاک مشترک بشریت دارد. حیات و مرگ هر فرد، برگهایی است که از این درخت کهن میافتد و در خاکدان زمانه میپوسد تا درختی دیگر رویاند.
ساده و روان:
زندگی و مرگ هر انسانی، تنها یک قطره در اقیانوس بیکران هستی است. اما این قطره، به همان اندازه که کوچک است، به همان اندازه هم ارزشمند است. زیرا در دل هر قطره، رمزی از کل نهفته است.
تاکید بر همدلی و انسانیت:
هرگاه انسانی متولد میشود، خانوادهای شاد میشود و با مرگ هر انسانی، خانوادهای عزادار میشود. این نشان میدهد که زندگی و مرگ هر فرد، نه تنها بر زندگی خود او، بلکه بر زندگی دیگران نیز تاثیر میگذارد.
صهبنویسم هایی که با ریختن بمب و موشک، جان انسانهای بیگناه را میگیرند، به گفته قرآن، گویی تمام بشریت را کشتهاند. آنها مجرمی بزرگ هستند و باید پاسخگوی اعمال خود در پیشگاه خداوند باشند. این عمل آنها نه تنها از نظر اخلاقی محکوم است، بلکه از دیدگاه شرعی نیز گناهی نابخشودنی است.
افرادی که با بیرحمی و بیدلیل دست به چنین جنایتی میزنند، نه تنها در برابر قربانیان، بلکه در برابر تمام بشریت مسئول هستند.
در روز قیامت، این افراد باید پاسخگوی اعمال خود باشند. خداوند به عدالت کامل حکم خواهد کرد و هرکس به اندازه گناه خود مجازات خواهد شد.
در نتیجه، صهبنویسم که به کشتار بیگناهان دست میزنند، نه تنها از نظر انسانی بلکه از نظر دینی نیز محکوم هستند و باید منتظر عواقب اعمال خود باشند.
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ(23)
بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از مردم بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و سرکشی را گذاشتند.
در این آیه از کشتن یک نفر به منزلهى کشتن همهى مردم مطرح شده است. براى توضیح این حقیقت چند بیان و معنا مىتوان عرضه کرد:
الف: قتل یک نفر، کیفرى همچون قتل همه مردم را دارد.
ب: حرمت قتل یک نفر نزد خداوند، به منزله قتل همهى مردم نزد شماست.
ج: قتل یک نفر، بىاعتنایى به مقام انسانیّت است.
ه: قتل یک نفر، سلب امنیّت از همهى مردم است.
و: چون انسانها به منزلهى اعضاى یک پیکرند، پس قتل یکى قتل همه است.
ز: جایگاه دوزخى قاتل یک نفر، جایگاه کسى است که قاتل همه باشد. (24)
ح: قتل یک نفر، زمینهساز قتل همه است.
ط: یک انسان مىتواند سرچشمهى یک نسل باشد، پس قتل او به منزلهى قتل یک نسل است. (به نظر مىرسد این احتمال بهتر است)
در روایات مىخوانیم: «فانىشدن تمام دنیا نزد خدا، از کشتن یک مؤمن آسانتر است». (25)
امام صادق علیه السلام فرمودند: «کسىکه در موضعى که آب یافت نمىشود، تشنهاى را سیراب کند، مانند کسى است که نفسى را زنده کرده باشد». (26)
طبق آیات و روایات، هدایت وارشاد مردم به راه حقّ، نوعى احیا مىباشد و گمراه کردن مردم، نوعى قتل است. سوره انفال، آیه 24، دعوت پیامبر را مایهى حیات مردم مىخواند: «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ».
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: «مَن أخرجها من ضلال الى هدى فکانّما أحیاها و من أخرجها من هدى الى الضّلال فقد قتلها» هرکس نفس منحرفى را هدایت کند او را زنده کرده و هر کس دیگرى را منحرف کند او را کشته است. (27)
امام صادق علیه السلام فرمودند: «نجاها من غرق أو حرق أو سَبُع أو عدوّ» مراد از احیاى نفس، نجات گرفتاران از غرق وآتش سوزى ودرّنده یا دشمن است. (28) و در روایت دیگر آمده است: «کسى که به گرسنهاى غذا ندهد، به منزلهى کشتن اوست وغذا دادن، به منزلهى زنده کردن اوست». (29)
امام باقر علیه السلام فرمود: «مسرفان همان کسانى هستند که حرامها را حلال مىشمرند و خونها را مىریزند». (30)
نتیجه:
بعضی از مصادیق و ویزگی های صهینوسیم که در قرآن اشاره شده است.صهیونیسمهایی که بمب و موشک ریخته و به بیگناهان حمله میکنند با انجام این اقدامات وحشیانه، نشان میدهند که از ارزشهای انسانی، عدالت و صلح غافل هستند. آنها بیتوجه به زندگی و حقوق دیگران عمل میکنند و به جای احترام و تفاهم، از خشونت و تروریسم بهره میبرند.
صهیونیسم با به زحمت انداختن و آزار دادن حیوانات، نشان میدهند که از تربیت و ارزشهای اخلاقی آگاهی ندارند. آنها به بیرحمی و بیاحترامی به موجودات بیگناه مشغول هستند و از حقوق حیوانات بیاحترامی میکنند. اینها از این حیوانات هم پسترند
صهیونیسمها با نادیده گرفتن قوانین و اصول بینالمللی، به فعالیتهای غیرقانونی و ناعادلانه مشغول میشوند. آنها با تحقیر ارزشهای قومی و بینالمللی، به رعایت اصول بنیادی انسانیت و عدالت مخالفت میکنند.
صهیونیسمها افراد گستاخ و خودخواهی هستند که با فقدان احترام به دیگران و بیتوجهی به نیازهای دیگران، نشان از نقص در اخلاق و انسانیت دارند. آنها تنها به منافع شخصی و خودخواهانه خود توجه دارند و از تعامل انسانی و احترام به دیگران غافل هستند.
صهیونیسمه با اعمال بیشرمانه و نادرست، نشان از فاقد انضباط و احترام به اصول اخلاقی و انسانیت دارند. آنها با نادیده گرفتن عواطف و احساسات دیگران، به تعدی و ستم مشغول میشوند.
صهیونیسمها ظالمانی هستند که خون مردم را به بدون هیچ دلیلی می ریزند این افراد با اقدامات خود، به بیگناهان و مظلومان آسیب میرسانند و با انجام اعمال ظالمانه، نشان از نقص در انسانیت و عدم احترام به حقوق بشری دارند.
پی نوشت:
1.آیه 171 سوره بقره
2.ابومحمد عطاء بن ابى رباح المکّى در سال 27 هجرى متولد شده و از تابعین و شاگردان عبدالله بن عباس بوده است و در سال 114 هجرى وفات یافته، مردى بود سیاهچهره و لنگ و در اواخر عمر خویش کور شده است و شیخ بزرگوار در تفسیر خود در موارد عدیده از او نقل روایت نموده است.
3.محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 50.
4. سوره نوح، آیه 16.
5.آیات 48- 50 سوره مدثر
6.تفسیر نورجلد 10 - صفحه 298
7. تفسیر مراغى.
8. اسراء، 93.
9. انعام، 124.
10. انعام، 125.
11. نجم، 29.
12.نهجالبلاغه، نامه 45.
13. اعراف، 179.
14. فجر، 19.
115. غررالحکم.
16.قمی، 1404ق، ج 2: 23
17.یه 179 سوره اعراف
18. ذاریات، 56.
19. نهجالبلاغه، کلمات قصار 132.
20 فرقان، 44.
21. مُلک، 10.
22.آیه 44 سوره فرقان
23.آیه 32 سوره مائده
24. کافى، ج 7، ص 271.
25. بحار، ج 10، ص 382.
26.مکارمالاخلاق، ص 135.
27.کافى، ج 2، ص 210.
28.تفسیر برهان.
29.کافى، ج 2، ص 204.
30. تفسیر نورالثقلین.
منابع:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/04/01/1443455https://farsnews.ir/FarsNews/1490821200000104114
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=41352
https://www.khabaronline.ir/news/1982537
https://fa.wikifeqh.ir/پستتر از حیوانات (قرآن)
https://wiki.ahlolbait.comآیه 44 سوره فرقان
https://wiki.ahlolbait.comآیه 179 سوره اعراف
https://wiki.ahlolbait.comآیه 15 سوره تکویر
https://wiki.ahlolbait.comآیه 32 سوره مائده
https://afsaran.ir/fa/9304آیه 12 سوره محمد
https://fa.wikifeqh.irتشبیه به حیوانات (قرآن)
https://wiki.ahlolbait.comآیه 171 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.comآیه 50 سوره مدثر
https://www.porseman.com/122726