حکایت
با من بخوان حکایت مردان مرد را تصویر خون تازه و گلهای زرد را هفتاد و دو سپیده به رنگ خدا دمید تابنده کرد گسترهای لاجورد را
شاعر: احمدرضا الیاسی
با من بخوان حکایت مردان مرد را
تصویر خون تازه و گلهای زرد را
هفتاد و دو سپیده به رنگ خدا دمید
تابنده کرد گسترهای لاجورد را
موجی شکست و سینهی دریا به خون نشست
آتش گرفت کشتی طوفان نورد را
ماه وقار آمد و در ظهر تشنگی
شرمنده کرد داغ لبش، آب سرد را
درهم شکست خون گلوهای شعلهور
شمشیرهای بی هنر هرزه گرد را
میشد درآن کناره نشست و نظاره کرد
زیبایی و حماسه و عشق و نبرد را
غیر از دو چشم بانوی آن دشتها، کسی
معنا نکرده است چنین لفظ درد را
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}