شاعر: حمید ایران نژاد


میان این قبیله‌های شعله پوش
سوار دشت عشق می‌کند خروش

و چشم‌ها درانتظار مانده است
به راه آن دلاور علم به دوش

صدای آب آب کودکان، هنوز
ز خیمه‌های عشق می‌رسد به گوش

نگاه چشم نیزه‌ها به سوی اوست
غریب مانده است مرد سبز پوش

توای نگاه خشک و تشنه زمین!
بنوش خون آفتاب را، بنوش!