راز شگفت کربلا
در آن چشمان تب آلود، اعجاز خدا گل کرد که در سجادهات راز شگفت خدا گل کرد تو میدانی فقط اسرار آن صحرای بارآور که در یک روز باغی تشنه آن سان بارها گل کرد
شاعر: آرش شفاعی
در آن چشمان تب آلود، اعجاز خدا گل کرد
که در سجادهات راز شگفت خدا گل کرد
تو میدانی فقط اسرار آن صحرای بارآور
که در یک روز باغی تشنه آن سان بارها گل کرد
تو میدانی چه سان در تیر باران عطش ناگاه
تلف شد آن زلال پر کرشمه تا وفا گل کرد
میان نیزه و شمشیر، میدان داری از عشق است
که شیرین کاریاش در گیرو دار ماجرا گل کرد
فدای صبرت ای بلبل! که پرپر دیدی آن گل را
و از منقار شیرینت، چنین ساز و نوا گل کرد
مگر داغ شهادت با تن و جانت چه ها کرده است
که آتش آتش از چشم تب آلود شما گل کرد
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}