شاعر: شیرین خسروی


آن طرف تپیده است کبوتر در خون
غنچۀ سرخ لبانش شده پر پر در خون
تیغ سنگین ستم، آن شب دلگیر چه کرد
با تو آیینه‌ترین دست مکرر در خون
با سماع غزل سرخ شهادت رقصید
ماه و شعله و مهتاب شناور در خون
مست امروز کویرست شکوهی دارد
از زلال عطشت گریۀ ساغر در خون
سبز در سبز، در این دشت، ببین می‌روید
آن درختان تبر خورده تناور در خون