شاعر: بتول عطوفت


پیچیده است عطر حضورت میان دشت
وقتی وزید سمت غزل، آسمان دشت

هی پیچ و تاب خورده و خود را نشانده است
در امتداد صبر زمین، ناگهان دشت

صد دجله بی قرار رخت، آه می‌کشد
ای ماه هاشمی، و ای مهربان دشت

ای آبروی آبی دریا، لبان تو
روحی دمیده در بدن نیمه جان دشت

آقا هنوز مطلع باران به دست توست
ای تا همیشه زنده منت، سایبان دشت