غزل سپیدار
گرفته شعلهی صبرت عجیب صحرا را و آب کرده دل سنگهای خارا را به پیش میروی، از موج زخم بیمات نیست کنار میزنی آری هجوم دریا را
شاعر: سید محمد ابوتراپی
گرفته شعلهی صبرت عجیب صحرا را
و آب کرده دل سنگهای خارا را
به پیش میروی، از موج زخم بیمات نیست
کنار میزنی آری هجوم دریا را
چه کردهای که زمین پیش پات میلرزد
چطور هی زدهای راه آسمانها را
نهیب خستهات آخر ز بند میخیزد
اسیر خنده و شهوت نخوانده اینجا را
ز دود آه سیاه است روزگار همه
که هرم خطبه گرفته است شام فردا را
چطور ریشه دواندی میان خاک عطش
شکوه غیرت ما! زینبا! سپیدارا
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}