حزن ماندگار

نويسنده:فهيمه کمالزاده

سکوت بلال

هواي مدينه آبستن دردها و ناله هاست ، خروش از نخلها که بي پدر شده اند برخاسته .
غار حرا خالي از هرمه نفسهاي قرآني شده ، ديگر چه کسي دست نوازش بر سنگهاي حرا مي کشد تا سنگها بتپند و زنده شوند .
هوا کمي مسموم است . خانه هاي گلي در خود فرو رفته اند . بلال ، در سکوت و وهم ، فرو رفته و هواي اذان از سرش پريده . خبر به مکه رسيده است کعبه در حسرت باران آيه هايي است که از زبان رسول جاري مي شد .
روزگار ، چقدر عجيب است . کسي که تا ديروز ، صداي گامهايش در خانه ها را باز مي کرد ، پرده ها را از پنجره ها بيرون مي کشيد ، بچه هاي خردسال را بال مي بخشيد و در کوچه ها سلام مي ريخت ، حالا بر شانه هاي مردم ، تشييع مي شود . امروز تمام رحمت خدا روي شانه هاي مردم مدينه است . دارد به سوي جايگاه ابدي مي رود ، همان کسي که خودش روزي مي گفت : « بازگشت همه به سوي اوست » .

ماه خدا

منبع: حديث زندگي