یک شاخه نسیم روح پرور

نويسنده: مجید ملا محمدی
ملک الشعرای بهار می گوید: «در ایران که کان سخن و فرهنگ است، اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایه‏ى حیرت اند، جای تعجب نیست؛ اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر روزگار محسوب و جای بسی تعجب و شایسته‏ى هزاران تمجید و تحسین است.
خانم پروین، به تمام شرایط شاعری عمل کرده است...».
«بهار» این جملات را با اعتقاد کامل و بی هیچ مبالغه و تملقی، در وصف پروین اعتصامی، بیان می کند. وقتی اشعاری از دیوان پروین به دست وی می رسد و بهار با دقت و لذت به خواندن بیت بیت آن می پردازد، درنگ را جایز نمی شمرد و در وصف نکته ها، پندها و نیز حسن سلیقه‏ى پروین، در استفاده از صنایع ادبی، مقاله ای شیوا می نگارد.
پروین اعتصامی، فرزند مرحوم یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) است. وی در بیست و پنجم اسفندماه 1285 شمسی در تبریز به دنیا آمد. او دختر یگانه‏ى خانواده بود و مورد لطف و توجه خاص پدر قرار داشت. می گویند به این خاطر، در تمام سفره هایی که پدر در داخل و خارج ایران داشت، همراه پدر بود و در این راه، نکته ها و تجارب بسیاری آموخت.
پروین در کودکی به تهران آمد و سپس، پس از طی آموختن مقدمات ادب عرب و فارسی (در نزد پدر) به مدرسه آمریکایی دختران رفت و در خردادماه سال 1303 شمسی، دوره‏ى تحصیلی آن مدرسه را به پایان رسانید و در آن جا مشغول به تدریس شد.
او در سال 1313 شمسی با پسر عمویش ازدواج کرد. چهار ماه پس از عقد، همراه شوهرش به کرمانشاه رفت؛ اما طولی نکشید که از او جدا شد. در سال 1320 شمسی، در سن سی و پنج سالگی، به بستر بیماری حصبه افتاد و سپس بدرود حیات گفت. بعضی مرگ وی را مشکوک و به دست رژیم رضاخان دانسته اند. پیکر پروین را در مقبره‏ى خانوادگی اش در حرم متبرکه‏ى حضرت معصومه (س) به خاک سپردند.
در این گفتار، سخن را مجال بیشتری نیست تا به احوال اگر چه دردمندانه، اما پرخاطره‏ى پروین بپردازیم؛ پس به موضوع اصلی خود، یعنی «آراستگی» در اشعار او می پردازیم.
شعر «امید و نومیدی» یکی از مثنوی های زیبای پروین است که در بیت های اولیه پان چنین آمده:
پروین در این بیت، به طور مستقیم از کلمه‏ى «آرایش» استفاده جسته و با به کار بستن تشبیه زیبای «عروس وقت» آرایش آن را از ما (انسان) می داند و چنین هنرمندانه، پیام می دهد که استفاده‏ى درست و بجا از وقت و زمان در زندگی، به تدبیر و اراده‏ى ما بستگی دارد.
شاعر، در یکی از ابیات مثنوی دیگر خود «زاهد خودبین»، واژه‏ى آرایش را چنین به کار برده است:
در این مثنوی، شاعر در ابیاتی شیرین و گویا، حکایتی خواندنی، از زاهدی روشن روان که در شیروان می زیسته، باز می گوید، تا بدان جا که با استفاده از صفت «اغراق» آن قدر او را بالا می برد که نیت زاهد را، آرایش یا آذین و زیور دادن بهشت می داند.
واژه‏ى «آرایش» در مثنوی بلند «گل سرخ» نیز چنین به کار رفته است:
در این شعر، پروین مثل خیلی از اشعار خود، با استفاده از صفت «مناظره» گفتگوی بین گل سرخ و ابر را با بیانی روان، نشان داده و در بیت فوق، تیره بختی گل سرخ و از کف دادن آرایش تخت ( جاه و منزلت) وی را این گونه نشان می دهد.
پروین اعتصامی، شاعر کنجکاو، جستجوگر و برخاسته از متن مردم و اجتماع، در اشعاری دیگر سرخ و از کف دادن آرایش تخت ( جاه و منزلت) وی را این گونه نشان می دهد.
پروین اعتصامی، شاعر کنجکاو، جستجوگر و برخاسته از متن مردم و اجتماع، در اشعاری دیگر از دیوان پرمعنایش، واژه‏ى «آراسته» را به نقد می کشد. او آراستگی های بیهوده‏ى ظاهری را به شدت نفی می کند:
(از قصیده‏ى بلند «ای سیه مار جهان را شده افسونگر»)
حال به این ادبیات دقت کنید:
(از قصیده‏ى بلند «ای شده سوخته‏ى آتش نفسانی»)
(از قصیده‏ى «نوروز»)
(از مثنوی «دکان ریا»)
(از مثنوی بلند «شوق برابری»)
در بیشتر این اشعار که واژه‏ى «آراسته» به کار رفته آراستگی در ظاهر فریبنده‏ى زندگی انسان ( البته در شعرها آدمی در نماد حیوانات ظاهری شده است)، مورد طعن و بی اعتنایی قرار گرفته است.
(از قصیده‏ى بلند «گل و خار»)
در این شعر نیز پروین با استفاده از صنعت مناظره، گفتگویی شنیدنی و پرکلام، بین گل و خار ترتیب داده است، تا آن جا که در این بیت «خار» خطاب به گل، از کاستی ها، شوربختی ها و چهره‏ى بی خریدار خود چنین می نالد که آرایشگر سپهر، چهره‏ى تو را جلوه و جمال داد و روی من را از زیبایی و جلوه گری، تهی ساخت. پس با من مگو که چرا من خواهان و دوستداری ندارم!...
(از مثنوی بلند«شوق برابری»)
این مثنوی بازگوکننده‏ى داستان زاغچه ای است که در آغوش درخت نارون، در کشور هندوستان، آشیانه دارد. این مرغک، روزی از نارون جدا شده و به جمعی از طاووسان می رسد. مرغک که هوس پیروی از طاوسان دارد، به رنگ آنها درآمده، تعدادی پر طاووس را به خود می آویزد، تا چهره اش زیبا گردد. در ادامه، مرغک از خود، به آب و تاب تعریف کرده، بال های خود را می آراید و همراه طاووسی، به ناز و ادا راه می رود؛ اما طاووس پرهای او را می کند و به او چنین می گوید:
و نشان می دهد که هیچ کس نمی تواند ذلت و رفتار و منش خود را با آرایش ظاهری تغییر دهد.
پروین به طور کلی در شعرهایش آراستگی ظاهری را کنار می زند. او فقط و فقط به آرایش اخلاق و زیبایی رفتار می اندیشد و حتی در بعضی شعرهایش از آراستگی ظاهر انتقاد می کند:
مشاهده می کنید که پروین در این شعر، الماس گرانبهایی را که هم باعث زیبایی تاج شده و هم باعث آرایش پادشاه، کنار می زند تا از پس آن، زشتی های پنهان شده بیرون بیایند.
پروین در شعر «عیبجو» می گوید:
و در آخر شعر طاووس به زاغ عیبجو پاسخ می دهد:
و به این ترتیب پاسخی دندان شکن، به زاغ عیبجو که با اخلاق ناپسند خویش، رنگ و ریب پسندیده‏ى طاووس را به سخره گرفته می دهد.
به گوشه ای از صحبت های یک قطره‏ى اشک و یک نگین که خود را گوهر نایاب می خواند توجه کنید:
و باز در این جا می بینید که پروین چگونه گهر ناب را به نقد می کشد و اشک را که ظاهراً هیچ قیمت و آرایه ای ندارد، می ستاید.
پروین اعتصامی با استفاده از واژه های هم خون: آراسته، آرایش، آراست، نیاراست، بیاراست و بیاراییم، در اشعار نغز و اخلاقی خود، به محتوای غنی دیوانش، زیبایی بخشیده و آرایشی در خور توجه و ماندگار، بدان داده است. چه، این که، این اشعار به خاطر مجموعه‏ى خوش نقشی ها و خلاقیت مورد ستایش شاعر است که هیچ گاه از خاطر ادبیات کهن و آسمانی پارسی، برون نخواهد رفت و به سرای فراموشی سپرده نخواهد شد.
منبع: مجله ی حدیث زندگی