پرسشها و پژوهشهاى بايسته قرآنى در زمينه فلسفه و كلام (3)

تسامح و تساهل

يكى از موضوعاتى كه در عصر حاضر، توجه متفكران جامعه اسلامى را بيش از پيش به خود متوجه ساخته، مسأله تسامح و تساهل دينى است.
گرچه ردپاى اين مباحث درمتون و معارف ومباحثات اسلامى ادوار گذشته نيز ديده مى شود ، اما مى توان ادعا كرد آنچه در عصر كنونى ديده مى شود، از نظر وسعت و آثار و پيامدها قابل مقايسه با گذشته نيست.
رويكرد متفكران اسلامى به نقد و تحليل اين مسئله كه در شمار عمده ترين مسائل عصر و چالش هاى كنونى به حساب مى آيد، هرچند مى تواند مايه اميد باشد، اما تنها مقايسه اين موضوعات با موارد مشابه آن در اسلام، به هيچ گونه بسنده نيست. از اين رو لازم است كه اين موضوع همچون موضوعات جديد ديگر با همان گستره (وانگيزه ها و ضرورتها كه پديد آمده و گسترش يافته و مى يابد)، نخست شناسايى و سپس ارزيابى شود و نظرگاههاى دينى و قرآنى در آن زمينه به روشنى تبيين گردد.

تسامح و تساهل دينى، در طرح نوين آن

تسامح و تساهل دينى به عنوان يك نظريه فلسفى براى نخستين بار نزد اروپائيان در قرن شانزدهم، درست همزمان با مشاجرات شديد مذهبى پديد آمد. عصرى كه درآن اعتقاد صميمانه داشتن مهم ترين مسئله زندگى فرد به شمار مى رفت. تساهل دراصل، نه از بى تفاوتى و شكاكيت و گشاده نظرى بلكه از ايمان شديد زاده شد، هرچند بعدها طرح نظريات اومانيسمى و فردگرايى آن را رشد داد.
ريشه اصلى انديشه تساهل دينى در غرب را بايد در تحولات جنبش اصلاح دين و نزاع كليسا و دولت جست وجو كرد. موضوع تسامح يا آسان گيرى دينى (Tolerance) اولين بار ميان پروتستانها وكاتوليكها مطرح شد. آنها با هم قرار گذاشتند كه با يكديگر تفاهم و سازگارى داشته باشند. اين نظريه به مرور گسترش يافت و ساير عرصه هاى فكرى و اعتقادى را تسخير كرد، هرچند اين تسخير، با نقدها و انتقادهايى نيز روبه رو بود و درهر كاوش سعى مى شد تا كاستيهاى آن جبران شود، و فضايى روشن تر و تعريفى دقيق تر و بهتر از اصل تسامح و تساهل دينى عرضه شود، و دراين تلاش طولانى است كه نظريه ها و اظهارنظرهاى فراوان و ديدگاههاى گوناگون شكل گرفت.
آنچه ما هم اكنون درپى آن هستيم، بررسى اين موضوع در حوزه اسلامى آن است. درآغاز نگاهى به تفسيرهاى گوناگون موجود مى افكنيم و سپس خاستگاهها و دليلهاى آن را واشكافى مى نماييم.

تفسيرهايى از تسامح و تساهل دينى در حوزه اسلامى

1. تسامح اسلامى يك مشرب تربيتى و عرفانى الهام يافته از قرآن است ونه تسامح درمعركه حق و باطل، بلكه رعايت ظرفيتها و اندازه هاى عقلها و ادراكها و واقع بينى درمقام عمل و تربيت جامعه مورد نظر مى باشد. از اين ديدگاه، حق، انحصارى بوده و فهم آن نيز ممكن است، اما براى كسانى كه فهم شان فعليت نيافته، بايد نوعى تدرج و زمانبندى قائل شد، بايد به آنها فرصت داد و از اشتباهاتشان چشم پوشيد.
2. خداوند در گذاردن قوانين شرعى، بندگان را به عسر و حرج نينداخته و تكليفهاى طاقت فرسا مقرر نكرده است، طرفداران اين ديدگاه (شريعت سهله سمحه) را اين گونه تفسير مى نمايند.
3. اسلام، عقيده هاى مخالف و برداشتهاى گونه گون را در درون دين پذيرفته است، اسلام پذيرفته است كه درچارچوب عقايدى كه خود ارائه كرده است، برداشتهاى متفاوتى در حوزه اعتقادات مطرح گردد، البته در صورتى كه روشمند و قاعده مند باشد.
براساس اين ديدگاه دربحث تساهل و تسامح به هيچ وجه به درستيِ عقايد ديگران حكم نمى شود، بلكه با حفظ يقين و باور خود، يقين ديگران را هم به رسميت مى شناسيم واين احتمال را مى دهيم كه يا ما و يا آنها اشتباه كرده باشيم، بنابر اين تسامح و تساهل از اين منظر با بى تفاوتى فرق داشته و نيز غير از تحمل عقيده ديگران است. تساهل وتسامح از كسى صادر مى شود كه عقيده دارد و به عقيده خود نيز پايبند است، اما همان اندازه كه نسبت به خودش حسن نيت دارد، به آن عقيده ديگر نيز حسن نيت دارد.
4. اين ديدگاه، تسامح را (تحمل عقيده ديگران) مى داند و بر اين باور است كه چون دين امرى فطرى است، بنابر اين بايد تساهل دردين را به عنوان يك امر ذاتى و اصل اولى بپذيريم; چرا كه انسان اگر عقيده اى را اظهار كند و آن عقيده ناسازگار با مبانى توحيد نباشد، محترم خواهد بود. پيروان اين نگرش مى گويند، دراسلام هم تحمل عقايد ديگران بوده است و هم پذيرش آنها. پذيرش بعضى احكام جاهليت توسط اسلام، نمونه اى از اين واقعيت است. برطبق اين ديدگاه مى توان پاره اى ازاحكام شرعى را به تناسب جامعه اى كه درآن قرار داريم از روى تسامح كنار گذاشت و قانونى بهتر را كه ازنظام حقوقى خاصى يا دين خاصى برگرفته شده، جايگزين آن ساخت. اينان بهترين معناى تسامح را دراين سخن على(ع) مى دانند كه فرمود: (اضربوا بعض الآراء على بعض حتى تتولد فيها صواب).
5. تسامح چيزى بيش تر از سعه صدر و نداشتن تعصب نيست.
6. تسامح به معناى نداشتن خشونت و كج طبعى است و براى تحقق تسامح دينى بايد به مرتبه والايى ازكمال رسيد و اين براى همه مؤمنان ممكن نيست. پيروان اين ديدگاه، تساهل را امرى صرفاً اخلاقى به معناى تحمل عقايد ديگران مى دانند.
7. اين ديدگاه از چشم اندازى غيرمعمول به تسامح مى نگرد و آن را به خودى خود، هدف و غايت و خير مى داند، همچنانكه عدالت يا آزادى و يا برابرى ممكن است به خودى خود به عنوان هدف تلقى شوند. اين ديدگاه ازآن جهت غيرمعمول است كه در ديگر نظريات مطرح شده، تساهل به عنوان وسيله اى براى دستيابى به هدفى مانند آزادى، برابرى و… درنظر گرفته شده بود.
8. براساس اين ديدگاه چون تعيين مطلق در هيچ حوزه اى قابل دسترسى نيست، بنابر اين بايد از نقد نظريه ها استقبال كرد. اين ديدگاه، تساهل را تنها نقد نظريه ها مى داند (تساهل نظرى) پيروان اين نظريه بر اين باورند كه علاوه بر نقد نظريه ها بايد از نظريه هاى موجود نيز سخت دفاع كرد تا به آسانى نفى نشوند.
9. تسامح، عبارت ازاين است كه معتقد باشيم، نه يك راه، بلكه راههاى بى شمارى براى رسيدن به حقيقت وجود دارد.
10. تساهل، عبارت است از پذيرفتن آنچه كه در اصل آن را قبول نداريم. مفهوم تساهل ازاين نظر عنصر اعتراض را در خود دارد، بنابر اين، در صورت نبودن اعتراض واقعى نسبت به امر مورد تساهل، ديگر نمى توان بر چنين نگرشى نام تساهل نهاد، بلكه بى تفاوتى نام بهترى براى چنين نگرشى است. ازاين منظر در تساهل بايد ميل اصلى به مخالفت ومقاومت وجود داشته باشد، اما سركوب شود. به عبارت ديگر تساهل بر پايه تصورى ازاولويت ها استوار است كه براساس آن اولويت ها از برخى امور چشم پوشى مى شود. بدين سان (تساهل) عملى عقلانى است يعنى كسى كه تساهل مى ورزد، ميان امور مورد مخالفت وعمل به آن مخالفت، دست به گزينش مى زند.
براساس اين نظر، تساهل مطلق، به بى تفاوتى يا به آزادى (پذيرش نا محدود) مى انجامد. تساهل، برابر اين تعريف، پذيرش مطلق نيست، بلكه جمع اعتراض و پذيرش است. به همين دليل است كه تسامح با مفاهيم نزديك ديگر تفاوت دارد. دربى تفاوتى و آزادى اعتراضى دركار نيست. از سوى ديگر در تحمل نيز، پذيرش دلخواه وجود ندارد.
براساس اين ديدگاه بايد تساهل را از بى تفاوتى تميز داد، چرا كه لازمه تسامح، نخست، نامطلوب دانستن يا منفور شمردن چيزى و سپس تحمل آن است، حال آن كه در بى تفاوتى، منفور بودن امر مورد نظر در كار نيست.
فرق ديگر تساهل و تحمل دراين است كه تساهل، تحمل از روى اختيار و قدرت است، حال آن كه تحمل به دليل ناتوانى انجام مى شود.

مبانى تسامح دينى در نگاه انديشمندان مسلمان

همان گونه كه در تفسير تساهل و تسامح دينى، آراى گوناگونى طرح گرديده است، در مبانى آن نيز نظريه هاى گوناگونى ابراز شده است.
نظريه پردازان تسامح و تساهل، چه درحوزه اعتقادى وچه در حوزه سياسى هريك از نقطه نظر خود مبنايى را براى تسامح دينى بيان كرده اند.
تعريفهاى ياد شده و نيز مبانى اى كه مورد اشارت قرار خواهيم داد، نيازمند بازنگرى و داورى براساس معارف دينى و قرآنى است.
مبناى نخست: يكى از مهم ترين مبانى تسامح از نظر طرفداران آن، اين است كه ايمان واقعى، ايمان قلبى و صميمانه است نه ايمان رياكارانه و منافقانه. اينان تظاهر به اعتقاد را اعتقاد راستين نمى دانند و معتقدند كه تحميل عقايد وجانبدارى مطلق از اعتقادات و تساهل نداشتن موجب گسترش رياكارى مى شود، عملى كه ازنظر دين پذيرفته نيست.
مبناى دوم: همه انسانها با يك سلسله دليلهاى عقلانى كه به نظر خود آنها درست است، به يقين مى رسند، بنا بر اين بايد اين احتمال را بپذيريم كه ممكن است ما يا آنها در اشتباه باشيم. در نتيجه تسامح، ضرورى خواهد بود.
مبناى سوم: تسامح دينى به اعتقاد برخى از فيلسوفان، ازآن رو لازم است كه فهم از دين چون در تنگناهاى زبانى، فرهنگى و… قراردارد، دچار ناخالصى مى گردد و چنانچه پذيرفته شود كه فهم هاى دينى دچار اين چنين نقصى هستند، نبايد از جانب دين وعده هاى بى شمار داد و بايد كمى فروتنانه عمل كرد و اين فروتنى به تسامح مى انجامد.
مبناى چهارم: گروهى براين باورند كه چون دين امرى فطرى است، بنابر اين همه انسانها داراى گرايشهاى دينى خواهند بود. ازاين رو بايد درمقابل ديدگاههاى دينى ديگران تسامح ورزيد، مگر آن كه آن عقايد مخالف توحيد باشد.
مبناى پنجم: برخى مدعى اين هستند كه چون خداوند در مسائل فرعى و عبادى و زندگى شخصى تسامح و تساهل را مى پسندد، بايد ما انسانها نيز داراى تساهل و تسامح باشيم. اين مبنا عمده ترين مبانى تسامح در بين انديشمندان جامعه ما است.1

مبانى تساهل و تسامح از ديدگاه دين پژوهان غربى

1. اين مبنا را مى توان اين گونه صورتبندى كرد كه: قانون طبيعت در مورد انسان اجتناب ناپذير است. به حكم قانون طبيعت، انسان هم احساسى و عاطفى وهم عقلانى است، بنابراين اگر انسان عقلانى عمل كند، طبق طبيعت خاص خود عمل كرده است وآزاد مى باشد.
قانون طبيعت حكم مى كند كه آدمى هرچه را به صلاح خويش مى داند، انجام دهد. هيچ كس نمى تواند حق طبيعى خود نسبت به تعقل آزاد و داورى شخصى درباره امرى را به ديگرى واگذارد و نمى توان كسى را مجبور به اين كار كرد. پس تسامح لازمه ذاتى انسان است.
2. اين مبنا كه بيش تر به كار تساهل وتسامح درعرصه سياست مى آيد، دولت را به حكم ماهيت آن از شناخت حقيقت، ناتوان مى داند. برهمين اساس نبايد كارى به ايمان و عقيده مردم داشت و بايد نسبت به عقايد تا آن جا تساهل نشان داد كه برسياست و وظيفه دولت تأثيرى زيانبار نگذارد. ازاين منظر، مذهب، امرى شخصى و درارتباط با رفتارهاى شخصى انسان است.
3. عقل درايجاد قطعيت و يقين ناتوان است. بنا بر اين هيچ فردى يا گروهى نمى تواند مدعى شناخت حقيقت باشد، حقيقت مطلق، تنها براى جست وجوى انسان است، نه براى دست يافتن انسان به آن.
4. اساس اين مبنا اين است كه اعمال ورفتار فردى تا جايى درست تلقى مى شوند كه موجب گسترش خوشبختى و سعادتمندى انسان گردند، از اين رو هرگونه كنترل اجتماعى و عدم تساهل كه مانعى براى اين غايت مطلوب گردد، جايز نيست. براساس اين ديدگاه، جامعه در خصوص اعمال مرتبط به خود انسان حق دخالت ندارد. شرافت آدمى بر فرديت و تنوع انديشه ها مبتنى است و تساهل، لازمه نيل انسان به كمال آزادى و تنوع فكرى وخلاقيت وى به شمار مى رود.2

برخى از مستندهاى قرآنى تساهل

طرفداران تسامح و تساهل با استناد به آيات قرآنى دربردارنده مسائلى همچون ضرورت رفق و مدارا با ديگر دينان، عدم خشونت و اجبار در قلمرو انديشه و باور، واقع نگرى وتوان سنجى و بررسى طاقت انسانى دراحكام دينى، تبليغ دين درحدّ يادآورى و پند دهى ونه تحكم واجبار و…، به اثبات ديدگاه خويش پرداخته اند. آيا مى توان اين گونه برداشت و تفسير را از آيات زير داشت؟
(لااكراه فى الدين) بقره/ 256
هيچ گونه اكراه و اجبار در دين نيست.
(يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر) بقره/ 185
خداوند براى شما آسانى را خواسته است و دشوارى را نخواسته است.
(ما يريد اللّه ليجعل عليكم من حرج) مائده/ 6
خداوند نخواسته است كه كم ترين حرج و حكم طاقت فرسا بر شما وضع كند.
(ولو شاء ربّك لجعل الناس امّة واحدة ولايزالون مختلفين. إلا من رحم ربّك ولذلك خلقهم) هود/ 118
اگر خداوند مى خواست، مى توانست همه مردم را يك گونه وهمسان قرار دهد، (ولى چنين اراده نكرد) وازاين رو همواره گونه گون هستند، مگر كسانى كه مورد رحمت پروردگار قرار گيرند و به همين منظور آنها را آفريده است.
(طه. ما انزلنا عليك القرآن لتشقى) طه/ 2ـ1
اى پيامبر ـ طاها ـ ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا در رنج و مشقت قرار گيرى.
(فذكّر انّما انت مذكّر. لست عليهم بمصيطر) غاشيه/ 21 ـ 22
پس تذكر ده! زيرا تو پند دهنده هستى و بر مردم سيطره و فرمانروايى ندارى.
(لكم دينكم و لى دين) كافرون/ 6
براى شماست دين شما و براى من دين من.
(وانّا أو ايّاكم لعلى هدى أو فى ضلال مبين) سبأ/ 24
اينك ما يا شما، يا در طريق هدايت هستيم، يا در گمراهى آشكار.
(قل لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون) سبأ/ 25
بگو شما را از جرم ما نمى پرسند و ما را به خاطر عمل شما مؤاخذه نخواهند كرد.
دراين آيات و آيات ديگرى چون (وجادلهم بالتى هى أحسن) (نحل/ 125) و (فقولا له قولاً ليّناً) (طه/ 44) و… اگر به تساهل و تسامح روى آوريم، آن گاه با آن دسته از آياتى كه مخالفان تسامح از آن بهره مى برند، چه بايد كرد؟ آياتى مانند:
(ودّوا لو تدهن فيدهنون) قلم / 9
ناباوران به دين دوست دارند تا با ايشان سازش كنى و با مسامحه روبرو شوى، تا آنان نيز با تو از در مسامحه وارد شوند.
(انّ الدين عند الله الاسلام) آل عمران/ 19
ييگانه دين پذيرفته نزد خداوند، دين اسلام و تسليم در برابر حق است.
(ان الذين قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة… ) فصلت/ 30
آنان كه گفتند، پروردگار ما الله است و سپس بر سراين ايمان پايدارى ورزيدند، فرشتگان برآنان فرود مى آيند.
(يا ايّها النبيّ جاهد الكفار والمنافقين واغلظ عليهم) توبه/ 73
اى پيامبر! با كافران ومنافقان مبارزه كن و برآنان سخت گير و با آنان به شدت رفتار كن.
(ولاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الآخر) نور/ 2
اگر براستى ايمان به خدا داريد، دراجراى حد بر زن ومرد زناكار، گرفتار رأفت و دلسوزى نشويد.
ازاين دسته آيات و همانندهاى آن مطالبى ناهمساز با تسامح و تساهل دينى از زواياى مختلف استفاده مى شود.

دلايل ضرورت تساهل دينى

از معناى تساهل و تسامح ومبناى آن كه بگذريم، دلايل چندى از سوى نظريه پردازان مسلمان و نيز فلاسفه و متكلمان غربى ارائه شده است.
فشرده سخن آن كه نظريه پردازان مسلمان در بيان ضرورت (وجود) تساهل دينى، به مستنداتى (وباورهايى دينى) تكيه كرده اند از آن جمله اين كه:
اولاً: اجراى قاطع و سرسختانه احكام دين، مايه نفاق و رياكارى درجامعه مى شود و ناباوران براى رهيدن ازخطر يا به دست آوردن منفعت، خود را مؤمن مى نمايند و بدين گونه ريا در جامعه دينى گسترش مى يابد و ايمان واقعى از ميان مى رود.
ثانياً: فهم انسان ازدين و شريعت، فهمى نسبى است وهمواره بايد انسان احتمال آن را بدهد كه خطا فهميده باشد و با وجود اين احتمال، مجالى براى هجوم بر آراى ديگران باقى نمى ماند.
ثالثاً: چون دين درمحدوديتهاى زبانى، فرهنگى و… قراردارد، دچار ناخالصى مى شود و با پذيرش اين ناخالصى، تسامح در برابر فهمها و برداشتها ضرورى است.
اما متفكران غربى در بيان ضرورت تسامح دينى بيان ديگرى دارند وگفته اند:
(قانون طبيعت حكم مى كند كه آدمى هرچه را به صلاح خويش مى داند، انجام دهد، پس هيچ كس نمى تواند حق طبيعى خود نسبت به تعقل آزاد و داورى شخصى درباره چيزى را به ديگرى وا نهد يا برديگرى تحميل كنند.)
(قلمرو باورها و كردارهاى دينى، زندگى شخصى انسانها است و زندگى اجتماعى و سياسى قوانين خاص خود را دارد، در صورت ناهمخوانى با باورهاى دينى بايد از دين چشم پوشيد و آن را دخالت نداد.)
اكنون با توجه به آيات قرآنى اين پرسشهاى خاص در زمينه تساهل و تسامح قابل طرح است:
ـ با درنظرگرفتن آياتى كه نوعى تخفيف و آسان گيرى دينى را مى فهماند، آيا اين تخفيف و گذشت در همه زمينه هاى اعتقادى، عملى و اخلاقى جريان دارد، يا تنها در برخى از آنها؟
ـ درآيات قرآن مرزى براى تسامح و تساهل قرار داده شده است يا خير؟
ـ فهم مرزهاى تساهل و تسامح به يكايك مكلفان وانهاده شده يا مرجع خاصى براى تعيين مرزها معرفى شده اند؟
ـ آنچه درآيات قرآن، با عنوان (اسلام) آمده است، نظر به تسليم روحى دارد كه به طور معمول در بيش تر اديان مى تواند مصداق داشته باشد، يا اين تسليم روحى بايد تنها در برابر قوانين، احكام و معارف خاصى باشد كه همواره آخرين پيامبر الهى آورنده و رساننده آن است؟
ـ با توجه به اجراى عملى حدود در عصر نبوى و علوى، چگونه مى توان با تكيه بر تساهل و تسامح دينى، از اجراى آنها در اعصار ديگر چشم پوشيد.
ـ در صورت پذيرش تسامح و تساهل دينى چگونه مى توان از آثار و نتايج زيانبار آن جلوگيرى كرد؟ آيا نبايد با توجه به پيامدهايى از اين دست، به عدم تساهل حكم راند؟
الف) افتادن در دام نسبيت عقلانى و اخلاقى و نداشتن هيچ مرجع نهايى براى حقانيت يك اعتقاد.
ب) رواج پوچ گرايى درجامعه.
ج) تضعيف مقدسات دينى و اخلاقى.
د) ازبين رفتن نظم جامعه.
هـ) امكان اغفال مؤمنان ساده لوح.
و) تضعيف حكومت دينى.
ز) روى آوردن انسانها به عقايد آسان گيرتر و انحراف از راه حق. ازآن جهت كه آدميان موجوداتى غيرعقلانى وهوسناك مى باشند كه به آسانى از زيربار دين، شانه تهى مى كنند.
ح) ايجاد رخوت و سستى درميان مؤمنان گرم رو و مخلص.
ط) افزونى تعداد گمراهان كه به واصلان حقيقت آسيب مى رسانند. اين ديدگاه فارابى است. او با تسامح بشدت مخالف است، در مدينه فاضله او جايى براى تسامح نيست. دراين مدينه بايد مخالفان و بى اعتقادان كه به درجات مختلف تقسيم مى شوند، كشته يا سركوب شوند. هدف از چنين كارى پاك سازى جامعه از گمراهان و مفسدان است تا رهبرانى كه به عقل فعّال رسيده اند،از گزند ايشان در امان بمانند.
ـ تسامح دينى در اسلام مربوط به كدام يك از حوزه هاى زير است؟
الف) اعتقادات ب) احكام ج) اخلاقيات.
اگر درحوزه اعتقادات مى باشد، آيا تنها مربوط به اعتقادات درمقام ذهن و نظر است يا در مورد ابراز عقيده و بيان آن مى باشد ويا مربوط به اعمال عقيده واجراى آن درجامعه مى باشد.
ـ قرآن تعيين مرزهاى تسامح و تساهل را بر عهده چه مرجعى (عقل يا شرع) نهاده است؟
ـ كدام يك از راهبردهاى زير براى ايجاد تسامح و تساهل مورد پذيرش اسلام است؟
ييك. بايد از طريق رقيق نمودن و تلطيف شريعت، به سراغ فراهم ساختن فضاى تساهل رفت.
دو. اين روش معتقد است كه بايستى اجازه دهيم هركس به شريعت و روش خود پايبند باشد و درحد عرف به رفتار بر اساس شريعت خود بپردازد.
ـ اگر تسامح دينى را به طور مطلق نفى كنيم، آن گاه چه توجيهى براى اختلافات معتقدان به يك مذهب خواهيم داشت؟
ـ آيا با وجود اعتقاد به انحصار حقيقت دريك مذهب خاص، باز مى توان به گونه اى از تسامح سخن گفت؟
ـ چه ارتباطى بين سهولت در متن دين و سماحت در پيكره احكام ـ كه از آيات و رواياتى مانند (بعثنى بالحنيفية السهلة السمحة) برمى آيد ـ با سهل گيرى در بيرون ازاين احكام وجود دارد؟ به بيان ديگر آيا از تسهيل در احكام، تساهل دينى را مى توان فهميد؟
ـ اگر طرفداران تساهل در چارچوب قيود دينى به تساهل اعتقاد دارند و آن را عيناً همان (سهولت دين) كه درمنابع آمده مى دانند، پس چرا به تساهل در امور فرهنگى بسنده مى كنند، حال آن كه شريعت در ابعاد و جوانب مختلف خود وحتى در عبادات نيز با سماحت و سهولت توأم است؟ پس اين گروه بايد تسامح و تساهل را در همه زواياى زندگى سرايت داده و از تسامح درعبادت تا قضاوت، سياست و اقتصاد دفاع كنند. آيا مى توان با استناد به (سهولت دين) چنين عموم و شمولى را پذيرفت؟ واگر فقط اين تساهل در امور فرهنگى است، اين اختصاص چگونه از (سهولت دين) برمى آيد؟
ـ احكام خاصى مثل حكم ارتداد، چگونه با تسامح دينى قابل جمع است؟
ـ آيا درمعارف قرآنى حدى براى تسامح خواص و عوام وجود دارد. وآيا اسلام اصولاً تفاوتى را براى آنان در اين زمينه قائل شده است؟
ـ آيا تسامح دينى تنها در عصر بى ايمانى پديد مى آيد يا در عصر اعتقادات وايمانهاى سخت و متعصبانه؟ به ديگر سخن، آيا تسامح دينى در اسلام، مولود دليل است يا معلول علت خاص اجتماعى، فرهنگى و… ؟3

جستار پرسشها از متن قرآن

پرسشهايى كه مطرح شد، چنانكه گفته آمد، پيش ازآن كه در بستر جوامع اسلامى و در زمينه وحى قرآنى مطرح شده باشد، در جوامع غربى و درباره مسيحيت ونگاه عام به اديان، مورد بررسى قرار گرفته است وامروز به هرحال اين پرسشها براى بخشى از جامعه، به ويژه كسانى كه در زمره روشنفكران به حساب مى آيند، به عنوان پرسشهايى جدى و تعيين كننده در انتظار پاسخ است.
بى پاسخ گذاردن اين پرسشها، نوعى بى توجهى به افكار و نيازها است و مرزبانان قلمرو انديشه اسلامى نمى توانند در برابر پرسشها و دغدغه هاى اين عصر بى تفاوت باشند.
پژوهشگران مسلمان، پيش از آن كه مسأله را در باره ساير اديان بررسى كنند، بايد نخست، موضوع را از منظر ديانت مورد پذيرش خود مطالعه كنند و به منابع معتبر اسلامى كه قرآن در رأس آنها قرار دارد، بيش ترين تكيه و استناد را داشته باشند; پژوهشى كه تا كنون به انجام نرسيده است.
علامه طباطبايى در تفسير الميزان، هنگام تفسير آيه (لااكراه فى الدين) اشاره بسيار مختصرى به عدم به كارگيرى زور در ابراز واعمال عقايد مى كنند وآنچه كه ايشان در تفسير آيات ديگرى مثل آيه شش سوره مائده مى آورند، تنها به مسئله عدم وجود حرج (سختى) دردين بويژه احكام دينى اشاره دارد و بحثى درباره تسامح نشده است.
ايشان درجاى ديگرى آيه (ماجعل عليكم فى الدين من حرج) ـ كه عده اى آن را تأييدى براى تساهل و تسامح در اسلام دانسته اند ـ را اين گونه تفسير مى كنند كه خداوند هر حرج و دشوارى را از سر راه ديندارى مؤمنان برداشت، چه حرج در خود احكام دين و چه حرجهاى عارضى و اتفاقى، آن گاه اين برداشت را همان شريعت سهله سمحه مى نامند. 4

پي نوشت :

1. براى تحقيق درباره اين نظريه ها به منابع ذيل مراجعه شود:
ـ بولتن انديشه، نهاد نمايندگى مقام مظم رهبرى در دانشگاهها، شماره 7 ـ 5، 21.
ـ هفته نامه صبح، آذر 76 و شماره 76 مقاله تساهل، تسامح و شريعت.
ـ كيهان فرهنگى، شماره 135.
ـ روزنامه ايران، شماره 515 ، مقاله پيش درآمدى به تاريخ انديشه تساهل سياسى، از دكتر حسين بشيريه.
ـ جامعه باز و دشمنانش، كارل پوپر.
2. نگاه شود به:
ـ بولتن انديشه، شماره 7 ـ 5 مقاله تساهل و ادله آن، نظريه اسپينوزا.
ـ همان، 13، نظريه جان لاك فيلسوف انگليس.
ـ همان، 14، نظريه پيربيل.
ـ همان، 15، دفاعيه جان استوارت ميل.
3. دراين زمينه رجوع شود به:
ـ بولتن انديشه، شماره 5 ـ 7، مقاله تساهل و ادله آن.
ـ كيهان فرهنگى، شماره 135.
4. براى پى جويى بحث درمنابع تفسير و اسلامى مراجعه شود به: الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، 2 / 525; 5/374; 14/582.

منبع:www.maarefquran.com