آينده ي درخشان از ديدگاه اسلام
آينده ي درخشان از ديدگاه اسلام
آينده ي درخشان از ديدگاه اسلام
از ديدگاه اسلام آينده ي درخشان مشخصات و خصوصياتي دارد که به آنها اشاره مي کنيم :
الف ) برخي معتقدند که شر و فساد و بدبختي لازمه ي لاينفک حيات بشري است و بنابراين زندگي بي ارزش است ، و عاقلانه ترين کارها خاتمه دادن به حيات و زندگي است .
ب ) برخي ديگر اساساً حيات بشر را ناتمام مي دانند ، و معتقدند که بشر در اثر پيشرفت حيرت آور تکنيک و ذخيره کردن وسايل تخريبي به مرحله اي رسيده است که به اصطلاح با گوري که به دست خود کنده يک گام بيشتر فاصله ندارد .
« راسل » در کتاب « اميدهاي نو » مي گويد : « ... اشخاصي هستند ـ و از آن جمله انيشتن ـ که به زعم آنها بسيار محتمل است که انسان دوره ي حيات خود را طي کرده باشد و در ظرف سنين معدودي موفق شود با مهارت شگرف علم خودخويشتن را نابود سازد ».
بنابراين نظريه ، بشر در نيمه راه عمر خود بلکه در آغاز رسيدن به بلوغ فرهنگي به احتمال زياد نابود خواهد شد. البته اگر تنها به قرائن و شواهد ظاهري قناعت کنيم اين احتمال را نمي توان نفي کرد .
ج ) برخي ديگر معتقدند که شر و فساد لازم لاينفک طبيعت بشر نيست ، بلکه آن دو معلول مالکيت فردي است و مالکيت فردي معلول درجه اي از تکامل ابزار توليد است ،و با خواسته انسان ها اين ام الفساد از بين نمي رود ، ولي تکامل ابزار توليد و جبر ماشين ، روزي ريشه ي اين ام الفساد را جبراً خواهد کند . پس آنچه مايه ي خوشبختي است تکامل ماشين است .
د ) نظريه ديگر آن است که ريشه فسادها و تباهيها نقص روحي و معنوي انسان است . انسان هنوز دوره جواني و ناپختگي را طي مي کند ، و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است . انسان بالفطره در راه تکامل فطري و اخلاقي و معنوي پيش مي رود ، نه شر و فساد لازمه لا ينفک طبيعت است ، و نه جبر تمدن فاجعه ي خودکشي دسته جمعي را پيش خواهد آورد . آينده اي بس روشن و سعادت بخش و انساني که در آن شر و فساد از بيخ و بن برکنده خواهد شد در انتظار بشريت است .
اين نظريه ، الهامي است که دين مي کند . نويد مقدس قيام و انقلاب مهدي موعود ( عليه الاسلام ) در اسلام در زمينه ي اين الهام است .
قرآن کريم در اين رابطه مي فرمايد : « لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط » (1 ) « ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها کتاب آسماني و ميزان شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند ».
قرآن کريم با صراحتي تمام عنايت انبيا و بلکه مأموريت و رسالت آنان براي برقراري عدل در ميان بشر را بيان مي کند . بنابراين ، مسأله ي برقراري عدالت آن هم در مقياس جهاني براي بشريت هدف اصلي و عمومي همه ي انبيا بوده است .
در طول تاريخ ديده ايم و مکرر شنيده ايم ، انسان هاي بسياري با انديشه ي عدالت و فريادخواهي انسان ها ، اين حقيقت را زنده و جاودان ساخته اند ، اما تلاش عملي آن خير انديشان و خيرخواهان در راه برقراري عدالت نيز در معناي حقيقي آن همچنان در رؤيا بوده است . چقدر سخت و دشوار است تعبير نشدن اين رؤياي شيرين. رؤيايي که تمامي اجزاي وجودي انسان در تمام تاريخ با آن عجين شده و نگاه پر انتظار اوکه در تعبير آن خسته و کم سو گشته است .
اما مي دانيم ، هر چه به شماره ي اوراق تاريخ افزوده گردد ، از شماره ي انتظارمان خواهد کاست ، و اين همان چراغ اميدي ناست که قرن ها و قرن هاست در دل انسان ها ، به عشق آمدن آن منجي روشن و فروزان است . به عشق او که نامش عدل است ، کلامش عدل است و راهش عدل .
او که حکومتش حکومت عدالت است ، و اين گم شده ي بشريت را در فرجام تاريخ بد ، باز خواهد گرداند .
درباره خصوصيات قيام و حکومت اما زمان ( عليه الاسلام ) ، هيچ ويژگي به اندازه ي ( عدالت و قسط ) روشني و نما ندارد . آن قدر که در روايت بر ويژگي عدالت گستري آن مولي تأکيد شده بر ساير مسايل چنين ابرامي نرفته است .
ده ها و بلکه صدها روايت در کتابهاي مختلف روايي در موردعدالت گستري آن حضرت وارد شده است که در آنها از آن امام همام به عنوان مظهر و تجلي کامل عدالت ياد شده است. نام ( عدل ) که بر آن حضرت نهاده اند در واقع ترجمان رسالت او است .
و لذا در دعاي شب هاي ماه رمضان مي خوانيم : « اللهم و صل علي ولي امرک القائم المؤمل و العدل المنتظر » ؛ « خداوندا ! به ولي امر خود که قيام کننده اي است که آرزوي بشر در او است و عدل مورد انتظار همه است درود فرست .»
و در جايي ديگر همين عنوان را به گونه اي ديگر بيان مي کند : « السلام علي القائم المنتظر و العدل المشتهر » (2 )سلام بر قيام کننده اي که به انتظار اويند و کسي که به عدالت گستري معروف است ».
علت اين امر شايد اين باشد که با تعاليم گذشته ي انبيا و تعاليم انسان و تکامل علم ، انسان ها به ماوراي طبيعت و خداي يکتا ايمان مي آورند ، و مباني مادي گرايي و مکاتب غير الهي شکست مي خورد ، و نوع جامعه هاي انساني داراي عقيده ي مذهبي و الهي مي گردند. لکن با اين وصف در آتش ظلم ، تبعيض ، حق کشي ، استثمار ، و روابط نا انساني مي سوزند ، و با زندگي فاقد عدالت که در حقيقت شکنجه و مرگ تدريجي است دست به گريبانند.
از اين رو نياز عمده جامعه ي بشري برقراري عدالت و گسترش دادگري است و حاکميت روابط انساني بر جامعه . انسان ها تشنه ي عدالت اند و خواهان آرمان و ايدئولوژي و مکتبي که اين تشنگي را فرو بنشاند و آتش بيدادگري را خاموش کند ، و عدالت راستين را ـ در عينيت وعمل ـ در جامعه حاکم سازد ، و گشمده ي بشريت را براي انسان ها به ارمغان آورد ، و آرمان توده ها را تحقق بخشد .
بنابراين ، مشکل اصلي و نخستين آن منجي بزرگ انسان ، مشکل خداباوري يا انکار خدا نيست ، مشکل گرايش هاي انحرافي ماده پرستي و الحادي نيست ، بلکه مشکل اصلي ، بيداد و ستم جهان سوز و عالمگير است که بشريت را در کام خود فرو برده و در آتش سوزانده است ، و مذهب و عقيده و آرمان و آزادي و معيشت و همه چيز او را نابود ساخته است ، آتشي که نخست ـ و در ظاهر ـ به خرمن زيست فيزيکي و زندگي اين دنياي انسان در طول تاريخ فرو افتاده و آن را يکپارچه نابود کرده است و سپس ـ بر اساس ارتباط حتمي و ضروري ماديت و معنويت ـ حيات معنوي و متافيزيکي او را نيز تباه ساخته است .
بنابراين ، ايجاد عدالت اقدام اصلي و سرلوحه ي همه ي برنامه هاي امام منجي حضرت مهدي ( عليه الاسلام ) است . چنان که اين اصل از نخستين هدفها و اصلي ترين برنامه هاي همه پيامبران بوده است . همان گونه که قرآن کريم مي فرمايد : « لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط »(3 ) « همانا پيامبران را با نشانه هاي آشکار برانگيختيم ، و با آنان کتاب و ميزان فرستاديم تا مردم به قسط و دادگري برخيزند ».
در اينجا جاي شگفتي است که امام صادق (عليه السلام ) مي فرمايد : خداوند به مردمان امر و تکليفي جز عدل و احسان ندارد . جهتش اين است که هر چه را انسان فکر مي کند که تکليف الهي است و يا ممکن است باشد ، از اين چهار رابطه و مقوله بيرون نيست .
1 ـ رابطه انسان با خود .
2 ـ رابطه انسان با خدا .
3 ـ رابطه انسان با طبيعت .
4 ـ رابطه انسان با انسان .
هر يک از اين رابطه ها نام و عنواني ويژه دارند و مقوله خاصي است و داراي قلمرو اعمالي است مخصوص به خود ، لکن همه و همه در مقوله ( عدل ) و ( احسان ) گنجانيده شده است بدين شرح :
عبادت و پرستش خالصانه خدا و توجه به موازين ارتباط خلق با خالق ، رعايت اصل عدالت است در برابر پروردگار ؛ زيرا که عبادت خداو اطاعت از بخشنده ي نعمت ها مطابق عدل است. و نيز احسان به خود و نفس است در دستيابي به کمال و سعادت جاويد که قرب الهي است .
هر کس نسبت به خود ، تعهدها و مسئوليت هايي دارد ، چه اين که بايد خود را بسازد و در تکامل و رشد خود کوشا باشد . اين تعهدها و تکليف ها نسبت به خود و رعايت جانب آنها عدل است . و کوشش بيشتر از اين براي خودسازي و تکامل مادي و معنوي ، احسان به نفس و خود است .
بهره برداري درست و به اندازه و به دور از اسراف و تباه سازي مواد و منابع طبيعي عمل به قانون ( عدل ) است . رعايت جانب احتياط در حفظ منابع طبيعي و محيط زيست و مصرف کمتر از حد لازم منابع طبيعي و همچنين کوشش در رشد و شکوفايي طبيعت و بهبود آن و... احسان است .
تن دادن به حق و حقوق ديگران و دوري از تجاوز به حريم حقوق اجتماعي ( عدل ) است . تعهدپذيري و احساس مسئوليتي افزون از حد لازم و رعايت جانب احتياط در حقوق کسان ، در مجموعه ي روابط اجتماعي ( احسان ) و کمال اخلاقي است .
بنابراين ، هر عمل و کاري که از انسان ممکن است سر بزند و يا لازم باشد که انجام گيرد از اين قلمرو بيرون نيست ، و همه اينها يا عدل است و يا احسان .
بر اين اساس مي توان گفت که همه اصول و آيين اديان آسماني در عدل و احسان خلاصه مي شود و اين دو جوهر اصلي همه احکام و تعاليم آسماني است .
از اين رو روشن مي شود که چرا در تبيين مشخصات دوران ظهور ، اين همه بر عدالت تأکيد شده است . ترديدي نيست که براي ساختن جامعه توحيدي و تشکيل اجتماعي طبق تعاليم وحي ، پايه ي نخستين و کار مايه ي اصلي ، عدالت گستري است . از اين رو در بيشتر احاديث مربوط به امام موعود (عليه السلام ) بر عدل پروري و ظلم ستيزي آن امام بزرگ تأکيد شده است ، و سيره و خصلتي که به طور عموم در احاديث آمده دادگري و دادگستري است ، و پر کردن جهان از عدل .
مساوات در چندين زمينه ممکن است جريان يابد :
1 ـ مساوات در برابر قانون :
يعني همه ي مردم و افراد نوع انساني در برابر قانون حقوقي ، همساني و برابري دارند .
2 ـ مساوات در بهره برداري از مواهب طبيعي :
از ايات قرآني استفاده مي شود که همگان در برابر بهره برداري از مواهب طبيعي ، خوردني ها ، آشاميدني ها و... يکسان هستند ، و طبقه اي مخصوص و نژادي خاص در بهره برداري بيشتر مجاز شمرده نشده ، و امکانات زمين در اختيارانسان هاي ويژه اي قرار نگرفته است .
خداوند متعال مي فرمايد : « هو الذي خلق لکم ما في الأرض جميعا»؛ (5 ) « اوست که همه ي چيزهايي را که در روي زميني است برايتان بيافريد » .
3 ـ مساوات در تقسيم بيت المال :
( بيت المال ) مجموعه ي امکانات و اموال عمومي جامعه است که به دست دولت و امام جامعه سپرده مي شود و مالکيت امام و دولت نسبت به آنها مالکيت منصب و جهت است نه مالکيت شخصي و فردي .
در آيين مقدس اسلام ، مساوات ، دستور کار لازم دولت ها و حکومت ها شمرده شده است . امام علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : «... وأعطيت کما کان رسول الله ( صلي الله عليه واله » يعطي بالسويه و لم اجعلها دوله بين الأغنيا ء ...» ؛(6) « ... من چون پيامبر (صلي الله عليه و آله ) بيت المال را برابر به همه مي دهم و آن را ويژه ي اغنيا نمي سازم » .
در رابطه ي با دوران ظهور و تحقق اصل مساوات و گسترش برابري در سراسر اجتماعات ، احاديثي رسيده است که از بيان و محتواي آن مي توان کشف کرد که در دوران امام منجي ، مساوات اجتماعي در سطحي بسيار متعالي عينيت مي يابد، که شايد چگونگي آن و فراگيري و عمق نفوذ آن در اين روزگاران براي ما ـ با ذهنيت هاي موجود ـ پذيرفتني نباشد .
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) فرمود : « أبشرکم بالمهدي يبعث في أمتي ... يرضي عنه ساکن السماء و ساکن الأرض ، يقسم المال صحاحاً. فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السويه بين الناس »؛(7 ) « به مهدي بشارتتان مي دهم . او از ميان امت من برانگيخته مي شود ... ساکنان آسمان و زمين از او خشنود خواهند بود . او مال را درست تقسيم مي کند . مردي پرسيد : درست چيست ؟ فرمود : ميان همه مساوي تقسيم مي کند .».
امام علي ( عليه السلام ) در ترسيم اين بخش از اصول رسالت هاي الهي مي فرمايد : « ... فبعث فيهم رسله ، و واتر اليهم انبياءه ، ليستأدوهم ميثاق فطرته ، و يذکروهم منسي نعمته ... و يثيروا لهم دفائن العقول ...»؛(8) « خداوند فرستادگان خود را در ميان مردم برانگيخت ، و پيامبران خود را پياپي روانه کرد ، تا از آنان رعايت ميثاق فطري [الهي ] را باز طلبند ، و نعمت هاي فراموش شده ي خدايي را به ياد آنان آورند ... و نيروي پنهان آدمي را آشکار سازند ... » .
اين موضوع از مهم ترين برنامه ها و سر لوحه ي اقدامات امام مهدي ( عليه الاسلام ) است . او از حقايق گسترده و جهاني براي بشريت پرده برمي دارد ، و مردمان را به دانش هاي يقيني و درست هدايت مي کند .
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) فرمود : «... تاسعهم قائمهم الذي يملأ الله ـ عزوجل ـ به اأارض نوراً بعد ظلمتها ، و عدلا بعد جورها ، و علما بعد جهلها ...» ؛(9 ) نهمين [امام از فرزندان امام حسين (عليه السلام ) قائم است که خداوند به دست او سرزمين تاريک [زندگي ] را نوراني و روشن مي کند ، و پس از ظلم از عدل مي آکند ، و پس از جهل و ناداني علم و دانايي را فراهم مي سازد ...».
و امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد ، فجمع به عقولهم ، و أکمل به أحلامهم »؛ (10) « قائم ما ، به هنگام رستاخيز خويش ، نيروهاي عقلاني توده ها را تمرکز دهد و خردها و دريافت هاي خلق را به کمال رساند ».
اين موضوع نيز از نظر متخصصان و آمارگيران ثابت است که زمين استعداد اداره و تأمين چند برابر جميعت کنوني را دارد به شرط اينکه :
الف ) از همه امکانات بهره برداري شود.
ب ) از اسراف گري پرهيز گردد.
ج) تکنيک هاي دقيق علمي و فني و متناسب با محيط ها و سرزمين ها به کار رود . پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) فرمود : «... يتنعم امتي في زمن المهدي (عليه السلام ) نعمه لم يتنعموا قبلها قط ، يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدع الأرض شيئاً من نباتها الا اخرجته ...»؛ (11 ) « امت من در زمان مهدي (عليه السلام ) به نعمت هايي دست يابند که پيش از آن و در هيچ دوره اي دست نيافته بوده اند . در آن روزگار ، آسمان باران فراوان دهد ، و زمين هيچ روييدني را در دل خود نگه ندارد ».
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) مي فرمايد : « الأئمه بعدي اثناعشر اولهم انت يا علي ، و آخرهم القائم الذي يفتح الله ـ عزوجل ـ علي يديه مشارق الارض و مغاربها »؛(12) « امامان پس از من دوازده تن مي باشند ، نخستين آنها تو هستي اي علي ، و آخر ايشان قائم است که به دست او خاور و باختر زمين گشوده مي شود».
از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده که فرمود : « اذا خرج يقوم بامر جديد ، و کتاب جديد، و سنه جديده ، و قضاء جديد...»؛ (13) «هنگامي که قائم ظهور کند ، شيوه هاي نو و کتاب نو و روش هاي نو مي آورد ، و در قضاوت روش جديدي دارد ».
سؤال اين است که با توجه به اين که قرآن کريم کتاب جاويدان الهي است و اسلام آييني ابدي ، چگونه امام مهدي (عليه السلام ) آيين جديد و کتاب تازه براي بشريت به ارمغان مي آورد ؟ او تحکيم بخش دين اسلام و گسترنده ي قانون قرآن براي بشريت در سراسر گيتي است ، پس بايد اسلام و تعاليم آن را عرضه کند نه اين که آورنده ي امر جديدي باشد .
در جواب اين سؤال مي گوييم : آيين نو و کتاب جديد و برنامه و راه و روش تازه و ديگر تعبيرهايي از اين قبيل که در احاديث آمده است به جهت اين است که :
1 ـ احکام و معارف فراواني از مجموعه ي فرهنگ اسلام فراموش شده و از يادها رفته است، به گونه اي که در جامعه اسلامي ناآشنا و براي مسلمانان ناشناخته است . طرح اين مسايل براي مردم ، کتاب و آيين نو پنداشته مي شود .
2 ـ اصول و احکام فراوان دچار تحريف و دگرگوني معنوي يا موضعي شده است ،و امام آنها را چنان که در اسلام اصيل آمده بيان مي کند و تحريف و انحرافات روي داده را روشن مي سازد و مفهوم و حکم و جايگاه آن را مشخص مي کند و اين با طرز تلقي و برداشت عمومي مردم و علما سازگاري ندارد . از اين رو برنامه و راه و روش تازه به حساب مي آيد .
1 ـ خوش بيني به آينده ي بشريت
الف ) برخي معتقدند که شر و فساد و بدبختي لازمه ي لاينفک حيات بشري است و بنابراين زندگي بي ارزش است ، و عاقلانه ترين کارها خاتمه دادن به حيات و زندگي است .
ب ) برخي ديگر اساساً حيات بشر را ناتمام مي دانند ، و معتقدند که بشر در اثر پيشرفت حيرت آور تکنيک و ذخيره کردن وسايل تخريبي به مرحله اي رسيده است که به اصطلاح با گوري که به دست خود کنده يک گام بيشتر فاصله ندارد .
« راسل » در کتاب « اميدهاي نو » مي گويد : « ... اشخاصي هستند ـ و از آن جمله انيشتن ـ که به زعم آنها بسيار محتمل است که انسان دوره ي حيات خود را طي کرده باشد و در ظرف سنين معدودي موفق شود با مهارت شگرف علم خودخويشتن را نابود سازد ».
بنابراين نظريه ، بشر در نيمه راه عمر خود بلکه در آغاز رسيدن به بلوغ فرهنگي به احتمال زياد نابود خواهد شد. البته اگر تنها به قرائن و شواهد ظاهري قناعت کنيم اين احتمال را نمي توان نفي کرد .
ج ) برخي ديگر معتقدند که شر و فساد لازم لاينفک طبيعت بشر نيست ، بلکه آن دو معلول مالکيت فردي است و مالکيت فردي معلول درجه اي از تکامل ابزار توليد است ،و با خواسته انسان ها اين ام الفساد از بين نمي رود ، ولي تکامل ابزار توليد و جبر ماشين ، روزي ريشه ي اين ام الفساد را جبراً خواهد کند . پس آنچه مايه ي خوشبختي است تکامل ماشين است .
د ) نظريه ديگر آن است که ريشه فسادها و تباهيها نقص روحي و معنوي انسان است . انسان هنوز دوره جواني و ناپختگي را طي مي کند ، و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است . انسان بالفطره در راه تکامل فطري و اخلاقي و معنوي پيش مي رود ، نه شر و فساد لازمه لا ينفک طبيعت است ، و نه جبر تمدن فاجعه ي خودکشي دسته جمعي را پيش خواهد آورد . آينده اي بس روشن و سعادت بخش و انساني که در آن شر و فساد از بيخ و بن برکنده خواهد شد در انتظار بشريت است .
اين نظريه ، الهامي است که دين مي کند . نويد مقدس قيام و انقلاب مهدي موعود ( عليه الاسلام ) در اسلام در زمينه ي اين الهام است .
2 ـ گسترش عدالت
قرآن کريم در اين رابطه مي فرمايد : « لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط » (1 ) « ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها کتاب آسماني و ميزان شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند ».
قرآن کريم با صراحتي تمام عنايت انبيا و بلکه مأموريت و رسالت آنان براي برقراري عدل در ميان بشر را بيان مي کند . بنابراين ، مسأله ي برقراري عدالت آن هم در مقياس جهاني براي بشريت هدف اصلي و عمومي همه ي انبيا بوده است .
3 ـ پيروزي عدالت بر ظلم و ستم در حکومت امام مهدي ( عليه الاسلام )
در طول تاريخ ديده ايم و مکرر شنيده ايم ، انسان هاي بسياري با انديشه ي عدالت و فريادخواهي انسان ها ، اين حقيقت را زنده و جاودان ساخته اند ، اما تلاش عملي آن خير انديشان و خيرخواهان در راه برقراري عدالت نيز در معناي حقيقي آن همچنان در رؤيا بوده است . چقدر سخت و دشوار است تعبير نشدن اين رؤياي شيرين. رؤيايي که تمامي اجزاي وجودي انسان در تمام تاريخ با آن عجين شده و نگاه پر انتظار اوکه در تعبير آن خسته و کم سو گشته است .
اما مي دانيم ، هر چه به شماره ي اوراق تاريخ افزوده گردد ، از شماره ي انتظارمان خواهد کاست ، و اين همان چراغ اميدي ناست که قرن ها و قرن هاست در دل انسان ها ، به عشق آمدن آن منجي روشن و فروزان است . به عشق او که نامش عدل است ، کلامش عدل است و راهش عدل .
او که حکومتش حکومت عدالت است ، و اين گم شده ي بشريت را در فرجام تاريخ بد ، باز خواهد گرداند .
درباره خصوصيات قيام و حکومت اما زمان ( عليه الاسلام ) ، هيچ ويژگي به اندازه ي ( عدالت و قسط ) روشني و نما ندارد . آن قدر که در روايت بر ويژگي عدالت گستري آن مولي تأکيد شده بر ساير مسايل چنين ابرامي نرفته است .
ده ها و بلکه صدها روايت در کتابهاي مختلف روايي در موردعدالت گستري آن حضرت وارد شده است که در آنها از آن امام همام به عنوان مظهر و تجلي کامل عدالت ياد شده است. نام ( عدل ) که بر آن حضرت نهاده اند در واقع ترجمان رسالت او است .
و لذا در دعاي شب هاي ماه رمضان مي خوانيم : « اللهم و صل علي ولي امرک القائم المؤمل و العدل المنتظر » ؛ « خداوندا ! به ولي امر خود که قيام کننده اي است که آرزوي بشر در او است و عدل مورد انتظار همه است درود فرست .»
و در جايي ديگر همين عنوان را به گونه اي ديگر بيان مي کند : « السلام علي القائم المنتظر و العدل المشتهر » (2 )سلام بر قيام کننده اي که به انتظار اويند و کسي که به عدالت گستري معروف است ».
علت اين امر شايد اين باشد که با تعاليم گذشته ي انبيا و تعاليم انسان و تکامل علم ، انسان ها به ماوراي طبيعت و خداي يکتا ايمان مي آورند ، و مباني مادي گرايي و مکاتب غير الهي شکست مي خورد ، و نوع جامعه هاي انساني داراي عقيده ي مذهبي و الهي مي گردند. لکن با اين وصف در آتش ظلم ، تبعيض ، حق کشي ، استثمار ، و روابط نا انساني مي سوزند ، و با زندگي فاقد عدالت که در حقيقت شکنجه و مرگ تدريجي است دست به گريبانند.
از اين رو نياز عمده جامعه ي بشري برقراري عدالت و گسترش دادگري است و حاکميت روابط انساني بر جامعه . انسان ها تشنه ي عدالت اند و خواهان آرمان و ايدئولوژي و مکتبي که اين تشنگي را فرو بنشاند و آتش بيدادگري را خاموش کند ، و عدالت راستين را ـ در عينيت وعمل ـ در جامعه حاکم سازد ، و گشمده ي بشريت را براي انسان ها به ارمغان آورد ، و آرمان توده ها را تحقق بخشد .
بنابراين ، مشکل اصلي و نخستين آن منجي بزرگ انسان ، مشکل خداباوري يا انکار خدا نيست ، مشکل گرايش هاي انحرافي ماده پرستي و الحادي نيست ، بلکه مشکل اصلي ، بيداد و ستم جهان سوز و عالمگير است که بشريت را در کام خود فرو برده و در آتش سوزانده است ، و مذهب و عقيده و آرمان و آزادي و معيشت و همه چيز او را نابود ساخته است ، آتشي که نخست ـ و در ظاهر ـ به خرمن زيست فيزيکي و زندگي اين دنياي انسان در طول تاريخ فرو افتاده و آن را يکپارچه نابود کرده است و سپس ـ بر اساس ارتباط حتمي و ضروري ماديت و معنويت ـ حيات معنوي و متافيزيکي او را نيز تباه ساخته است .
بنابراين ، ايجاد عدالت اقدام اصلي و سرلوحه ي همه ي برنامه هاي امام منجي حضرت مهدي ( عليه الاسلام ) است . چنان که اين اصل از نخستين هدفها و اصلي ترين برنامه هاي همه پيامبران بوده است . همان گونه که قرآن کريم مي فرمايد : « لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط »(3 ) « همانا پيامبران را با نشانه هاي آشکار برانگيختيم ، و با آنان کتاب و ميزان فرستاديم تا مردم به قسط و دادگري برخيزند ».
4 ـ گسترش مفهوم عدل
در اينجا جاي شگفتي است که امام صادق (عليه السلام ) مي فرمايد : خداوند به مردمان امر و تکليفي جز عدل و احسان ندارد . جهتش اين است که هر چه را انسان فکر مي کند که تکليف الهي است و يا ممکن است باشد ، از اين چهار رابطه و مقوله بيرون نيست .
1 ـ رابطه انسان با خود .
2 ـ رابطه انسان با خدا .
3 ـ رابطه انسان با طبيعت .
4 ـ رابطه انسان با انسان .
هر يک از اين رابطه ها نام و عنواني ويژه دارند و مقوله خاصي است و داراي قلمرو اعمالي است مخصوص به خود ، لکن همه و همه در مقوله ( عدل ) و ( احسان ) گنجانيده شده است بدين شرح :
عبادت و پرستش خالصانه خدا و توجه به موازين ارتباط خلق با خالق ، رعايت اصل عدالت است در برابر پروردگار ؛ زيرا که عبادت خداو اطاعت از بخشنده ي نعمت ها مطابق عدل است. و نيز احسان به خود و نفس است در دستيابي به کمال و سعادت جاويد که قرب الهي است .
هر کس نسبت به خود ، تعهدها و مسئوليت هايي دارد ، چه اين که بايد خود را بسازد و در تکامل و رشد خود کوشا باشد . اين تعهدها و تکليف ها نسبت به خود و رعايت جانب آنها عدل است . و کوشش بيشتر از اين براي خودسازي و تکامل مادي و معنوي ، احسان به نفس و خود است .
بهره برداري درست و به اندازه و به دور از اسراف و تباه سازي مواد و منابع طبيعي عمل به قانون ( عدل ) است . رعايت جانب احتياط در حفظ منابع طبيعي و محيط زيست و مصرف کمتر از حد لازم منابع طبيعي و همچنين کوشش در رشد و شکوفايي طبيعت و بهبود آن و... احسان است .
تن دادن به حق و حقوق ديگران و دوري از تجاوز به حريم حقوق اجتماعي ( عدل ) است . تعهدپذيري و احساس مسئوليتي افزون از حد لازم و رعايت جانب احتياط در حقوق کسان ، در مجموعه ي روابط اجتماعي ( احسان ) و کمال اخلاقي است .
بنابراين ، هر عمل و کاري که از انسان ممکن است سر بزند و يا لازم باشد که انجام گيرد از اين قلمرو بيرون نيست ، و همه اينها يا عدل است و يا احسان .
بر اين اساس مي توان گفت که همه اصول و آيين اديان آسماني در عدل و احسان خلاصه مي شود و اين دو جوهر اصلي همه احکام و تعاليم آسماني است .
از اين رو روشن مي شود که چرا در تبيين مشخصات دوران ظهور ، اين همه بر عدالت تأکيد شده است . ترديدي نيست که براي ساختن جامعه توحيدي و تشکيل اجتماعي طبق تعاليم وحي ، پايه ي نخستين و کار مايه ي اصلي ، عدالت گستري است . از اين رو در بيشتر احاديث مربوط به امام موعود (عليه السلام ) بر عدل پروري و ظلم ستيزي آن امام بزرگ تأکيد شده است ، و سيره و خصلتي که به طور عموم در احاديث آمده دادگري و دادگستري است ، و پر کردن جهان از عدل .
5 ـ برقراري مساوات کامل ميان انسان ها
مساوات در چندين زمينه ممکن است جريان يابد :
1 ـ مساوات در برابر قانون :
يعني همه ي مردم و افراد نوع انساني در برابر قانون حقوقي ، همساني و برابري دارند .
2 ـ مساوات در بهره برداري از مواهب طبيعي :
از ايات قرآني استفاده مي شود که همگان در برابر بهره برداري از مواهب طبيعي ، خوردني ها ، آشاميدني ها و... يکسان هستند ، و طبقه اي مخصوص و نژادي خاص در بهره برداري بيشتر مجاز شمرده نشده ، و امکانات زمين در اختيارانسان هاي ويژه اي قرار نگرفته است .
خداوند متعال مي فرمايد : « هو الذي خلق لکم ما في الأرض جميعا»؛ (5 ) « اوست که همه ي چيزهايي را که در روي زميني است برايتان بيافريد » .
3 ـ مساوات در تقسيم بيت المال :
( بيت المال ) مجموعه ي امکانات و اموال عمومي جامعه است که به دست دولت و امام جامعه سپرده مي شود و مالکيت امام و دولت نسبت به آنها مالکيت منصب و جهت است نه مالکيت شخصي و فردي .
در آيين مقدس اسلام ، مساوات ، دستور کار لازم دولت ها و حکومت ها شمرده شده است . امام علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : «... وأعطيت کما کان رسول الله ( صلي الله عليه واله » يعطي بالسويه و لم اجعلها دوله بين الأغنيا ء ...» ؛(6) « ... من چون پيامبر (صلي الله عليه و آله ) بيت المال را برابر به همه مي دهم و آن را ويژه ي اغنيا نمي سازم » .
در رابطه ي با دوران ظهور و تحقق اصل مساوات و گسترش برابري در سراسر اجتماعات ، احاديثي رسيده است که از بيان و محتواي آن مي توان کشف کرد که در دوران امام منجي ، مساوات اجتماعي در سطحي بسيار متعالي عينيت مي يابد، که شايد چگونگي آن و فراگيري و عمق نفوذ آن در اين روزگاران براي ما ـ با ذهنيت هاي موجود ـ پذيرفتني نباشد .
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) فرمود : « أبشرکم بالمهدي يبعث في أمتي ... يرضي عنه ساکن السماء و ساکن الأرض ، يقسم المال صحاحاً. فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السويه بين الناس »؛(7 ) « به مهدي بشارتتان مي دهم . او از ميان امت من برانگيخته مي شود ... ساکنان آسمان و زمين از او خشنود خواهند بود . او مال را درست تقسيم مي کند . مردي پرسيد : درست چيست ؟ فرمود : ميان همه مساوي تقسيم مي کند .».
6 ـ بلوغ بشريت به خردمندي کامل
امام علي ( عليه السلام ) در ترسيم اين بخش از اصول رسالت هاي الهي مي فرمايد : « ... فبعث فيهم رسله ، و واتر اليهم انبياءه ، ليستأدوهم ميثاق فطرته ، و يذکروهم منسي نعمته ... و يثيروا لهم دفائن العقول ...»؛(8) « خداوند فرستادگان خود را در ميان مردم برانگيخت ، و پيامبران خود را پياپي روانه کرد ، تا از آنان رعايت ميثاق فطري [الهي ] را باز طلبند ، و نعمت هاي فراموش شده ي خدايي را به ياد آنان آورند ... و نيروي پنهان آدمي را آشکار سازند ... » .
اين موضوع از مهم ترين برنامه ها و سر لوحه ي اقدامات امام مهدي ( عليه الاسلام ) است . او از حقايق گسترده و جهاني براي بشريت پرده برمي دارد ، و مردمان را به دانش هاي يقيني و درست هدايت مي کند .
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) فرمود : «... تاسعهم قائمهم الذي يملأ الله ـ عزوجل ـ به اأارض نوراً بعد ظلمتها ، و عدلا بعد جورها ، و علما بعد جهلها ...» ؛(9 ) نهمين [امام از فرزندان امام حسين (عليه السلام ) قائم است که خداوند به دست او سرزمين تاريک [زندگي ] را نوراني و روشن مي کند ، و پس از ظلم از عدل مي آکند ، و پس از جهل و ناداني علم و دانايي را فراهم مي سازد ...».
و امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد ، فجمع به عقولهم ، و أکمل به أحلامهم »؛ (10) « قائم ما ، به هنگام رستاخيز خويش ، نيروهاي عقلاني توده ها را تمرکز دهد و خردها و دريافت هاي خلق را به کمال رساند ».
7 ـ عمران و آبادي در سطح عالم
اين موضوع نيز از نظر متخصصان و آمارگيران ثابت است که زمين استعداد اداره و تأمين چند برابر جميعت کنوني را دارد به شرط اينکه :
الف ) از همه امکانات بهره برداري شود.
ب ) از اسراف گري پرهيز گردد.
ج) تکنيک هاي دقيق علمي و فني و متناسب با محيط ها و سرزمين ها به کار رود . پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) فرمود : «... يتنعم امتي في زمن المهدي (عليه السلام ) نعمه لم يتنعموا قبلها قط ، يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدع الأرض شيئاً من نباتها الا اخرجته ...»؛ (11 ) « امت من در زمان مهدي (عليه السلام ) به نعمت هايي دست يابند که پيش از آن و در هيچ دوره اي دست نيافته بوده اند . در آن روزگار ، آسمان باران فراوان دهد ، و زمين هيچ روييدني را در دل خود نگه ندارد ».
8 ـ بر طرف شدن جنگ و خون ريزي
در سايه ي حکومت جهاني
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) مي فرمايد : « الأئمه بعدي اثناعشر اولهم انت يا علي ، و آخرهم القائم الذي يفتح الله ـ عزوجل ـ علي يديه مشارق الارض و مغاربها »؛(12) « امامان پس از من دوازده تن مي باشند ، نخستين آنها تو هستي اي علي ، و آخر ايشان قائم است که به دست او خاور و باختر زمين گشوده مي شود».
9 ـ آيين و روش جديد
از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده که فرمود : « اذا خرج يقوم بامر جديد ، و کتاب جديد، و سنه جديده ، و قضاء جديد...»؛ (13) «هنگامي که قائم ظهور کند ، شيوه هاي نو و کتاب نو و روش هاي نو مي آورد ، و در قضاوت روش جديدي دارد ».
سؤال اين است که با توجه به اين که قرآن کريم کتاب جاويدان الهي است و اسلام آييني ابدي ، چگونه امام مهدي (عليه السلام ) آيين جديد و کتاب تازه براي بشريت به ارمغان مي آورد ؟ او تحکيم بخش دين اسلام و گسترنده ي قانون قرآن براي بشريت در سراسر گيتي است ، پس بايد اسلام و تعاليم آن را عرضه کند نه اين که آورنده ي امر جديدي باشد .
در جواب اين سؤال مي گوييم : آيين نو و کتاب جديد و برنامه و راه و روش تازه و ديگر تعبيرهايي از اين قبيل که در احاديث آمده است به جهت اين است که :
1 ـ احکام و معارف فراواني از مجموعه ي فرهنگ اسلام فراموش شده و از يادها رفته است، به گونه اي که در جامعه اسلامي ناآشنا و براي مسلمانان ناشناخته است . طرح اين مسايل براي مردم ، کتاب و آيين نو پنداشته مي شود .
2 ـ اصول و احکام فراوان دچار تحريف و دگرگوني معنوي يا موضعي شده است ،و امام آنها را چنان که در اسلام اصيل آمده بيان مي کند و تحريف و انحرافات روي داده را روشن مي سازد و مفهوم و حکم و جايگاه آن را مشخص مي کند و اين با طرز تلقي و برداشت عمومي مردم و علما سازگاري ندارد . از اين رو برنامه و راه و روش تازه به حساب مي آيد .
پي نوشتها :
1 ـ سوره حديد ، آيه 25.
2 ـ مفاتيح الجنان ، زيارت صاحب الامر (عليه السلام).
3 ـ سوره حديد ، آيه 25.
4 ـ بحارالأنوار ، ج 5 ، ص 198.
5 ـ سوره ي بقره ، آيه 29.
6 ـ کافي ، ج 8 ، ص 60 و 61 .
7 ـ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 81 .
8 ـ نهج البلاغه ، خطبه 33 .
9 ـ کمال الدين ، ج 1 ، ص 260 .
10 ـ بحارالانوار ، ج 52 ، ص 336 .
11 ـ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 83 .
12 ـ کمال الدين ، ج 2 ، ص 28 .
13 ـ غيبت نعماني ، ص 253 .
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}