رشد دانش و فرهنگ اسلامى در سایه حکومت امام زمان(علیه السلام)
رشد دانش و فرهنگ اسلامى در سایه حکومت امام زمان(علیه السلام)
به سخن ديگر، درك دانش و علمى كه امام عصر(ع) بر روى مردم مىگشايد، قابل سنجش با پيشرفتى كه بشر از نظر علمى داشته است، نيست و مردم نيز استقبال بيشترى به فراگيرى دانش نشان خواهند داد تا جايى كه حتى زنان جوان كه هنوز سنّى از آنان نگذشته است، آنچنان به كتاب خدا و مبانى مذهب آشنا مىشوند كه به آسانى، حكم خدا را از قرآنكريم استخراج مىكنند.
در بُعد صنعت و تكنيك نيز پيشرفت شگفت انگيزى انجام خواهد گرفت. هر چند روايات، جزئيات اين پيشرفت را بازگو نكرده است، ولى مجموع، رواياتى كه در اين باره آمده است، نمايانگر دگرگونى شگرفى در اين زمينه است. مانند رواياتى كه مىگويد: شخصى در مشرق برادرش را در مغرب مىبيند، حضرت را به هنگام سخنرانى، همه جهانيان مىبينند، ياران حضرت از فاصله دور با هم سخن مىگويند و سخن يك ديگر را مىشنوند، چوب تعليمى و بند كفش با انسان سخن مىگويند، اشياى درون خانه به انسان گزارش مىدهند، براى مسافرت بر روى ابر سوار شده، از اين سو به آن سو پرواز مىكنند و نمونههاى زيادى از اين گونه كه هر چند برخى از آنها شايد اشاره به اعجاز داشته باشد، ولى با توجّه به همه روايات، آن دگرگونى را مىتوان دريافت.
روايات، جهان را در روزگار امام عصر(ع) جهانى متمدن و در اوج قدرت و پيشرفتعلمى معرّفى مىكند و بهطور كلى صنعت در آن روزگار با صنعت كنونى فرسنگها فاصله خواهد داشت؛ چنان كه صنعت كنونى با قرنهاى پيشين، تفاوت چشمگيرى دارد.
فرق بنيادين پيشرفت در روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با جهان كنونى در اين است كه در روزگار ما پيشرفت علم و صنعت در جهت سقوط فرهنگ و اخلاق جامعه بشرى است و هر چه انسانها از نظر دانش پيشرفت مىكنند، از انسانيت بيشتر فاصله مىگيرند و به فساد و تباهى و كشتار رو مىآورند؛ ولى در روزگار مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين شرايط درست بر عكس شرايط كنونى است و بشر در عين اين كه به بالاترين رشد علمى و صنعتى مىرسد، به همان اندازه به تعالى اخلاق و كمال انسانى نزديك مىگردد.
در حكومت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اجراى برنامههاى آسمانى، آنچنان انسانها از نظر شخصيت پرورش مىيابند كه گويى آنان غير از انسانهايى هستند كه در گذشته زندگى مىكردهاند. آنان كه تا ديروز براى درهم و دينارى، خون نزديكترين افراد خود را مىريختند، در حكومت آن حضرت پول و ثروت آنچنان در نظرشان بىارزش و خوار مىگردد كه درخواست كردن آن را نشانهاى از پستى و دنائت طبع مىدانند.
اگر تا ديروز حسد و كينه و دشمنى بر آنان چيره بود، در حكومت آن حضرت، دلها بههم نزديك مىشود تا جايى كه گويى يك جان مىگردند كه در چند كالبد قرار گرفتهاست. انسانهايى كه بىاراده و سست و ضعيف بودند، دلهاىشان قوى و محكمتر از آهن سخت مىشود.
آرى، حكومت آن حضرت باعث رشد و تكامل خردها و اخلاق است و آن روزگار، روز تكامل يافتن استعدادهاست. آن چه تا ديروز رخ مىداد، در اثر كوته فكرى بشر بود و در نظام الهى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشريّت به نهايت بلوغ خود مىرسد و اخلاق، انديشه، آرزوو... رنگ كمال و رشد به خود مىگيرد و اين وعده، همان وعده بزرگى است كه در حكومت عدل مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق مىيابد. ارمغانى كه هيچ حكومتى در هيچ روزگارى نتوانسته است كه آن را به جامعه بشرى هديه كند.
الف) شكوفايى دانش و صنعت
به نقل راوندى در خرائج «جزءاً» بدل از صرفاً مىباشد.
از اين روايت استفاده مىشود كه بشر هر چه از نظر علم و دانش پيشرفت كند، در روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به يك باره بيش از دوازده برابر رشد و گسترش مىيابد و با اندكى دقت درمى يابيم كه در روزگار آن حضرت، دانش چه پيشرفت شگفتانگيز و خيره كنندهاى خواهد داشت.
امام باقر(ع) مىفرمايد: «دانشگاهى به كتاب خداوند عزّوجلّ و سنّت پيامبر اكرم(ص)، در قلب مهدى ما مىرويد؛ چنانكه گياهى در بهترين كيفيت خود رشد مىكند. هر كس از شما كه تا روزگار ظهور حضرتش باقى بود و او را ملاقات كرد، به هنگام ديدار با ايشان بگويد: سلام بر شما اى خاندان رحمت و نبوت و گنجينه دانش، و جايگاه رسالت!»(2)
نيز آن حضرت مىفرمايد: «اين امر (حكومت جهانى اسلام) در شأن كسى است كه سنّ او (به هنگام امامت) از همه ما كمتر و ياد او از همه ما دل نشينتر است. خداوند علم و دانش را به او مىدهد و هرگز او را به خودش وا نمىگذارد».(3)
آنحضرت در سخن ديگرى مىفرمايد: «امامى كه قرآن، دانش و سلاح نزد اوست، ازماست».(4)
در اين روايت راز پيشرفت و كمال بشريّت گفته شده است؛ زيرا پيشوايى مىتواند جامعه را به سوى خوشبختى و كمال رهبرى كند كه داراى سه چيز باشد: قانونى الهى كه بشر را به سوى كمال هدايت كند؛ دانشى كه در جهت رفاه زندگى بشر به كار گرفته شود و قدرت و اسلحهاى كه مفسدان و موانع تكامل بشريّت را از سر راه بردارد و حضرت ولىعصر(ع) به اين چند چيز مجهز است. بنابراين، بر جهان حكومت مىكند و انسانها را علاوه بر اين كه به رشد علمى و تكنيكى مىرساند، به تكامل اخلاقى و انسانى نيز مىرساند.
در اينجا به برخى از روايات كه نشان دهنده رشد و پيشرفت صنعت و دانش در روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، اشاره مىكنيم:
امام صادق(ع) پيرامون چگونگى ارتباط در روزگار امام عصر(ع) مىفرمايد: «درروزگار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤمن در شرق زمين، برادرش را كه در غرب زمين است مىبيند. همچنين مؤمنى كه در غرب است، برادرش را كه در مشرق است مشاهدهمىكند».(5)
اين روايت با توجّه به اختراع تلفنهاى تصويرى، بيشتر قابل درك است؛ روشن نيست كه آيا همين روش ارتباطى به گونهاى گسترش مىيابد كه در همه جهان، مردم بتوانند از آن استفاده كنند يا اين كه سيستم پيشرفتهترى جاى آن را مىگيرد و يا اين كه مطلب ديگرى فوق همه اينهاست.
نيز آن حضرت در روايتى ديگر مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند، قدرت شنوايى و بينايى شيعيان ما را افزايش مىدهد؛ به گونهاى كه از فاصله يك بريد (چهار فرسنگ) حضرت با شيعيانش سخن مىگويد و آنان سخنش را مىشنوند و حضرت را مىبينند؛ در حالى كه حضرت در جايگاه خودش مستقر است».(6)
مفضلبنعمر از امام صادق(ع) پرسيد: در چه بقعه و مكانى حضرت مهدى ظاهرمىشود؟
حضرت پاسخ داد: «هيچ بينندهاى نيست كه به هنگام ظهور، حضرت را ببيند و ديگران او را نبينند (يعنى به هنگام ظهور همه او را مىبينند) واگر كسى جز اين مطلب را ادّعا كند، تكذيبش كنيد».(7)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «گويا حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مىبينيم، در حالى كه زره پيامبر(ص) را بر تن دارد ... و اهل سرزمينى نماند، مگر اين كه حضرت را ببينند؛ به گونهاى كه گويى حضرتش با آنان در كشورشان است».(8)
از اين روايت دانسته مىشود كه در روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم با وسيلهاى جز آنچه اكنون وجود دارد، حضرت را مىبينند؛ زيرا در روايت آمده است: «مردم به گونهاى او را مىبينند كه گويى حضرت در ميان آنان و در كشورشان به سر مىبرد» و در اين باره دو احتمال وجود دارد: 1. سيستم پخش تصوير سه بعدى در آن روزگار در سراسر جهان گسترش مىيابد. 2. سيستم پيشرفتهترى جايگزين آن مىگردد كه به وسيله آن، حضرترا مىبينند يا آن كه حديث اشاره به اعجاز امام دارد.
رسول خدا(ص) درباره چگونگى حمل و نقل در آن روزگار مىفرمايد: «پس از شما اقوامى خواهند آمد كه زمين زير پاىشان طى و پيموده مىشود و درهاى جهان به روىشان باز مىگردد ... زمين در كمتر از يك چشم به هم زدن پيموده مىگردد؛ بهگونهاى كه اگر كسى از آنان بخواهد شرق تا غرب زمين را در ساعتى بپيمايند، اين كار را انجام مىدهند».(9)
درباره پيشرفت وسايل اطلاعاتى به هنگام ظهور حضرت و در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رواياتى آمده است كه به ذكر دو روايت بسنده مىكنيم:
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، قيامت بر پا نمىشود تا اينكه كفش يا چوب تعليمى يا عصاى شخصى به او خبر دهد كه خانواده او پس از خارجشدنش از خانه، چه كارى انجام داده است».(10)
امام باقر(ع) درباره اطلاعات در روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مىفرمايد: «آن حضرت بدينسبب مهدى نام گرفت كه به امور مخفى هدايت مىشود تا جايى كه افرادى را گسيل مىدارد تا شخصى را - كه مردم او را مجرم و گناهكار نمىدانند - به قتل برسانند.
ميزان آگاهى حضرت از مردم به اندازهاى است كه اگر كسى در خانه خودش سخنى بگويد: بيم آن دارد كه مبادا، ديوارهاى خانهاش گزارش و شهادت دهند».(11)
اين روايت ممكن است به پيشرفت خيره كننده سيستم اطلاعاتى در روزگار حضرت اشاره داشته باشد كه البته حكومتى كه بر سراسر جهان سيطره دارد، نياز به تشكيلات و سيستم پيچيده اطلاعاتى نيز دارد. همچنين ممكن است مراد همان ظاهر عبارت باشد كه خود ديوار گزارش مىدهد.
ب) گسترش فرهنگ اسلامى
در چنين شرايطى طبعاً استقبال و پذيرش مردم به مظاهر و شعارهاى دينى، بىسابقه خواهد بود. استقبال مردم از آموزش قرآن، نماز جماعت و نماز جمعه چشمگير خواهدشد و مساجد كنونى و حتى مساجدى كه در آينده ساخته مىشود، برطرفكننده نياز آنان نخواهد بود. آن چه در روايت است مبنى بر اين كه در يك مسجد دوازدهبار نمازجماعت خوانده مىشود، خود دليل روشنى بر اندازه پذيرش مردم نسبت به مظاهر دينى است. اين مطلب با توجّه به اين كه به هنگام ظهور امام، جمعيت جهان در اثر كشتار كاهش مىيابد، قابل توجّه است.
در آن شرايط نقش اداره يا وزارتخانهاى كه مسؤوليت امور فرهنگى و دينى را دارد، بسيار بزرگ است و به تناسب جمعيت، مساجدى ساخته مىشود و حتى در جايى لازممىشود مسجدى بسازند كه پانصد در داشته باشد و يا در روايت هست كه كوچكترين مساجد كوفه در آن روزگار، همان مسجد كوفه كنونى است كه اين مسجد اكنون يكى از بزرگترين مساجد جهان است.
در اينجا به گسترش آموزش قرآن و معارف، مساجد و رشد معنويت و اخلاق كريمانه از ديدگاه روايات در حكومت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مىپردازيم:
1. آموزش قرآن و معارف اسلامى
امام صادق(ع) مىفرمايد: «گويا مىبينم كه شيعيان على(ع) قرآنها را در دست دارند و مردم را آموزش مىدهند».(13)
اصبغ بن نباته مىگويد: از على(ع) شنيدم كه مىفرمود: «گويا عجم (نژاد غير عرب) را مىبينم كه چادرهاىشان در مسجد كوفه برافراشته شده است و به مردم قرآن مىآموزند؛ به همان گونه كه فرود آمده است».(14)
اين روايت، هويّت آموزش دهندگان را روشن مىكند كه از عجم هستند و به گواهى لغتشناسان(15) مراد از عجم در اينجا فارسها و ايرانيان هستند.
امام باقر(ع) مىفرمايد: «در روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اندازهاى به شما حكمت و فهم داده خواهد شد كه يك زن در خانهاش، بر طبق كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) قضاوتمىكند».(16)
2. ساختن مساجد
نيز آن حضرت مىفرمايد: «حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حركت خود ادامه مىدهد ... تااينكه در قسطنطنيه و نزديك آن مساجد بسيارى ساخته مىشود».(19)
مفضل مىگويد: حضرت صادق(ع) مىفرمود: «هنگامى كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيامكند، در بيرون از شهر كوفه (ظهرالكوفه)، مسجدى خواهد ساخت كه هزار در خواهد داشت».(20)
شايد مراد از ظهرالكوفه كه در روايت آمده است، شهر نجف اشرف باشد؛ چون دانشمندان از نجف به ظهرالكوفه تعبير كردهاند.
3. رشد معنويت و اخلاق
امام صادق(ع) مىفرمايد: «خانههاى كوفه به رودخانه كربلا و حيره متصل مىشود؛ بهگونهاى كه فرد نمازگزار روز جمعه براى شركت در نماز جمعه سوار بر مركبى تيزرو مىشود، ولى بدان نمىرسد».(22)
شايد اين كنايه از افزايش و تراكم جمعيت باشد كه مانع شركت و حضور به هنگام او در نماز جمعه مىگردد و اين كه همه نمازگزاران در يكجا گرد مىآيند و بيش از يك نماز جمعه، برگزار نمىشود، شايد بر اثر يكى شدن اين سه شهر باشد؛ زيرا از نظر شرعى برگزارى بيش از يك نماز جمعه در يك شهر جايز نيست.
مفضلبنعمر مىگويد: امام صادق(ع) مىفرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، شخص شب را به صبح مىرساند، در حالى كه نادان، ترسو و بخيل است و به هنگام صبح، داناترين مردم، شجاعترين آنان و بخشندهترين انسانهاست و پيروزى پيشاپيش امام در حركت خواهد بود».(23)
حضرت على(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند ...، كينههاى بندگان نسبت به يكديگر از دلهاىشان زدوده مىگردد».(24)
نيز پيامبر مكرّم اسلام در اين باره مىفرمايد: «... در آن روزگار كينهها و دشمنىها از دلها زدوده خواهد گشت».(25)
درباره نابودى فساد اخلاقى و انحراف، پيشواى دوم شيعيان مىفرمايد: «خداوند در آخرالزمان مردى را برمى انگيزد كه كسى از منحرفان و فاسدان نمىماند مگر اين كه اصلاحگردد».(26)
يكى از ويژگىهاى روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين است كه حرص و طمع از ميان مىرود و روح بىنيازى در انسانها پديدار مىشود.
رسول خدا(ص) مىفرمايد: «زمانى كه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، خداوند، غنا و بىنيازى را در دل بندگانش مىنهد؛ به گونهاى كه حضرت اعلام مىكند، هر كس به مال و ثروت نياز دارد، بيايد؛ ولى براى آن، كسى پيشقدم نمىشود».(27)
نكته جالب توجّه در اين روايت، اين است كه در حديث واژه «عباد» به كار رفته است؛ يعنى اين دگرگونى روحى به گروه ويژهاى اختصاص ندارد؛ بلكه اين دگرگونى درونى در همه انسانها پديد مىآيد.
همچنين آن حضرت مىفرمايد: «شما را به مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت مىدهم كه به سوى مردم برانگيخته مىگردد؛ در حالى كه زلزلهها و اختلاف بر مردم چيره است. آنگاه زمين را پر از عدل و داد مىكند؛ چنانكه پر از ستم و جور شده است و ساكنان زمين و آسمان از او خشنودمىگردند.
خداوند، دلهاى امّت محمد(ص) را سرشار از بىنيازى مىكند؛ به گونهاى كه منادى ندا مىدهد، هر كس به مالى نياز دارد؛ بيايد (تا نيازش رفع شود) ولى جز يك نفر كسى نمىآيد. آنگاه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او مىفرمايد: «نزد خزينه دار برو و بگو مهدى دستور داده است كه به من مال و ثروت بدهى». خزانه دار مىگويد: دو دستى پولها را جمع كن. او نيز پولها را در دامن خود مىريزد؛ ولى هنوز از آنجا بيرون نرفته است كه از رفتار خويش پشيمان مىگردد و با خود مىگويد: چه شد كه من طمعكارترين امّت پيامبر(ص) شدم! آيا كسى كه سبب غنا و بىنيازى آنان گشت، از بىنياز كردن من ناتوان است. آنگاه باز مىگردد تا اموال را بازگرداند؛ امّا خزانه دار نمىپذيرد و مىگويد: ماچيزى را كه بخشيديم پس نمىگيريم!».(28)
در روايت جمله يملأ قُلوب أمّة محمد به كار رفته است كه شايسته دقت است؛ زيرا غنا و بىنيازى مطرح نيست؛ بلكه استغنا و بىنيازى روح مطرح است و ممكن است انسان فقير باشد، ولى روحى بىنياز داشته باشد. در اين روايت، جمله يملأ قلوب آمده است كه مىرساند قلبهاى آنان پر از حس بىنيازى است و افزون بر آن از نظر مالى نيز در وضعيت خوبى به سر مىبرند.
درباره رشد خرد، كمال اخلاقى و قوّت قلب مردم در روزگار حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رواياتى رسيده است كه به بازگويى چند روايت بسنده مىكنيم:
امام باقر(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان خدا مىگذارد و خردهاىشان را جمع كرده (تمركز مىبخشد و رشد مىدهد) اخلاقشان را كامل مىكند».(29) در بحارالانوار «أحلامهم» يعنى آرزوهاىشان(30) آمده است.
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چون دستورات اسلامى را بهطور كامل اجرا مىكند، باعث رشد فكرى مردم مىشود و هدف پيامبر اكرم(ص) كه مىفرمايد: «براى به كمال رساندن اخلاق مردم مبعوث شدم» تحقق مىيابد.
رسول خدا(ص) به حضرت فاطمه(س) مىفرمايد: «خداوند از نسل اين دو (حسن و حسين(ع)) شخصى را برمى انگيزد كه دژهاى گمراهى را مىگشايد و دلهاى سياه قفلخورده را تسخير مىنمايد».(31)
امام باقر(ع) مىفرمايد: اميرمؤمنان(ع) فرمود: «مردى از فرزندانم ظهور مىكند... و دستش را بر سر بندگان خدا مىگذارد. آنگاه هيچ مؤمنى نمىماند، مگر اين كه، دلش از پارههاى بزرگ آهن و سندان محكمتر مىشود و توان چهل مرد را دارد».(32)
مردم در روزگار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فريبندگى دنيا را باور كرده، همه گرفتارىها و گناهان را از آن مىدانند و از نظر ايمان و تقوا به حدّى مىرسند كه ديگر دنيا مايه فريب آنان نمىشود.
رسول خدا(ص) مىفرمايد: «زمين بهترين چيزهايى كه در دل دارد، بيرون مىريزد؛ مانند پارههاى طلا و نقره. آنگاه قاتل مىآيد و چنين مىگويد: براى اينها دست به قتل زدم و كسى كه قطع رحم كرده است؛ مىگويد: اين باعث قطع رحم شده بود. دزد مىگويد: براى اين دستم بريده شد. پس همگى طلا را رها مىكنند و چيزى از آن بر نمىدارند».(33)
زيد زراد مىگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: بيم آن داريم كه از مؤمنان نباشيم. فرمود: «چرا؟» عرض كردم: چون در ميان خود، كسى را نمىيابيم كه برادر دينى خود را بر درهم و دينارش برترى دهد و مىبينيم كه درهم و دينار در نزد ما برترى دارد بر برادر مؤمنى كه ميان ما و او را دوستى و ولايت اميرمؤمنان(ع) پيوند زده است.
حضرت فرمود: «خير، شما مؤمن هستيد؛ ولى ايمانتان كامل نمىگردد، مگر آن كه قائم ما ظهور كند. در آن هنگام، خداوند در شما بردبارى و شكيبايى پديد مىآورد و آنگاه مؤمن كامل خواهيد شد».(34)
پي نوشت :
2. خرائج، ج2، ص841؛ مختصر بصائر الدرجات، ص117؛ بحارالانوار، ج52، ص326.
3. كمال الدين، ج2، ص653؛ العدد القويه، ص65؛ اثبات الهداة، ج3، ص491؛ حلية الابرار، ج3، ص 639؛ بحارالانوار، ج51، ص36 و ج52، ص317.
4. عقد الدرر، ص42.
5. مثالب النواصب، ج1، ص222.
6. بحارالانوار، ج52، ص391؛ حق اليقين، ج1، ص229؛ بشارة الاسلام، ص341.
7. كافى، ج8، ص240؛ خرائج، ج2، ص840؛ مختصر البصائر، ص117؛ صراط المستقيم، ج2، ص262؛ منتخب الانوار المضيئه، ص200؛ بحارالانوار، ج52، ص336.
8. بحارالانوار، ج53، ص6.
9. كامل الزيارات، ص119؛ نعمانى، غيبة، ص309؛ كمال الدين، ج2، ص671؛ بحارالانوار، ج52، ص325؛ اثباتالهداة، ج3، ص493؛ نورالثقلين، ج1، ص387؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص245؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص370.
10. فردوس الاخبار، ج2، ص449؛ احقاق الحق، ج13، ص351.
11. احمد، مسند، ج3، ص89؛ فردوس الاخبار، ج5، ص98؛ جامع الاصول، ج11، ص81.
12. نعمانى، غيبة، ص319؛ بحارالانوار، ج52، ص365.
13. نعمانى، غيبة، ص318؛ بحارالانوار، ج52، ص364.
14. نعمانى، غيبة، ص318؛ بحارالانوار، ج52، ص364.
15. الارشاد، ص365؛ كشف الغمّه، ج3، ص265؛ نورالثقلين، ج5، ص27؛ روضة الواعظين، ج2، ص265.
16. مجمع البحرين، ج6، ص111.
17. بحارالانوار، ج52، ص352.
18. حيره، شهرى در يك فرسنگى كوفه بود كه در زمان ساسانيان در آنجا ملوك لخمى سلطنت داشتند و دست نشانده ايران بودند. خسرو پرويز در سال 602 م. اين سلسله را منقرض و حاكم براى آن تعيين كرد. بعد از آن كه حيره به دست مسلمانان افتاد، به علت بناى كوفه تنزل يافت و قبل از قرن دهم م. و قرن چهارم ه . به كلى از ميان رفت؛ فرهنگ فارسى معين، ج5، ص470.
19. التهذيب، ج3، ص253؛ كافى، ج4، ص427؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص525؛ وسائل الشيعه، ج9، ص412؛ مرآةالعقول، ج18، ص58؛ ملاذ الاخيار، ج5، ص478؛ بحارالانوار، ج52، ص375.
20. احقاق الحق، ج13، ص312.
21. الارشاد، ص362؛ طوسى، غيبة، ص295؛ اثبات الهداة، ج3، ص537؛ وافى، ج2، ص112؛ بحارالانوار، ج52، ص330، 337.
22. عقد الدرر، ص159.
23. طوسى، غيبة، ص295؛ اثبات الهداة، ج3، ص537؛ وافى، ج2، ص112؛ بحارالانوار، ج52، ص337.330.
24. وافى، ج2، ص113، به نقل از: فتوحات مكّيه.
25. خصال، ج2، ص254، ح1051.
26. عبدالرزاق، مصنّف، ج11، ص402؛ ابنحمّاد، فتن، ص162؛ ابنطاووس، ملاحم، ص152.
27. منن الرحمن، ج2، ص42؛ اثبات الهداة، ج3، ص524؛ به نقل از: اميرالمؤمنين(ع).
28. ابنطاووس، ملاحم، ص71؛ احقاق الحق، ج13، ص186؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص27.
29. احمد، مسند، ج3، ص37، 52؛ جامع احاديث الشيعه، ج1، ص34؛ احقاق الحق، ج13، ص146.
30. كافى، ج1، ص25؛ خرائج، ج2، ص840؛ كمال الدين، ج2، ص675.
31. بحارالانوار، ج52، ص336.
32. عقد الدرر، ص152؛ احقاق الحق، ج13، ص116؛ اثبات الهداة، ج3، ص448، 495.
33. كمال الدين، ج2، ص653؛ دلائل الامامه، ص243؛ كامل الزيارات، ص119.
34. مسلم، صحيح، ج2، ص701؛ ترمذى، صحيح، ج34، ص493؛ ابويعلى، مسند، ج11، ص32؛ جامع الاصول، ج11، ص38.
35. الاصول الستة عشر، ص6؛ بحارالانوار، ج67، ص350.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}