بهداشت روان در گفتار بزرگان
بهداشت روان در گفتار بزرگان
بهداشت روان در گفتار بزرگان
نويسنده: حسین پورشریف
هر قدر می توانی شاد زندگی کن و هرگز فکر بیهوده به مغزت راه نده، چون سلامتی ات تباه می شود.
سرمایهى همه گونه شایستگی و دستیابی به سعادت، تندرستی و سلامت است. روان توانا در کالبد نیرومند، و خرد سالم در بدن سالم است.
هر که در جام گیتی نمای خرد، فرجام کارها ننگرد و در مطلع اندیشه مخلص یاد نکند، همیشه پراکنده دل و آسیمه سر و بی سامان کار باشد.
آن که نفس خود را بالاتر و برتر از آنچه هست داند، هرگز به سر حد کمال نرسد.
حسود، همیشه اندوهگین بود؛ زیرا به دارایی مردمان، غمناک باشد و خیر خلق، مرتفع و منقطع نشود. پس غم و اندوه او را انقطاعی و انتهایی صورت نبندد.
بکوش که نسبت به مردم بدبین نشوی؛ زیرا که دارندهى سوء ظن را جز رحمت ابدی و کسالت روحی بهره نباشد.
چون عیب دیگران جویی و هنر خویش بینی، از جستن عیب خویش و هنر دیگران غافل مباش؛ چرا که هر که بر عیب خویش و هنر دیگران واقف نشود، هرگز از عیب، پاک نگردد و بر گرد هنرمندان نرسد.
انسان، هیچ وقت، بیشتر از آن موقع خود را گول نمی زند که خیال می کند دیگران را فریب داده است.
شریف ترین دلها دلی است که اندیشهى آزار کسان، در آن نباشد.
برای زندگی فکر کنید، ولی غصه نخورید.
پایبندان به اخلاق، روح جامعهى خود هستند.
آزمندان، هیچ وقت به آنچه دارند، خرسند نیستند و هرچه بیشتر به چنگ آرند به همان اندازه آزشان فزونی می یابد واین درد را جز به مرگ، چاره نتوان کرد.
وقتی که پر کاهی به چشمتان می رود، آن را بیرون می آورید؛ اما وقتی عادتی بد، وارد روح شما می شود، می گویید: سال دیگر معالجه اش می کنم.
همان طور که بدن ما از غذاهایی که می خوریم تغذیه و کسب قوت می کند، همان طور هم روحمان از صحبت و معاشرت رفقای خوب و بد، فضلت و تقوا یا خبائت و شرارت کسب می نماید.
در گرفتاری باید فکر را به جنب و جوش در آورد، نه اعصاب را.
فرصت بیماری را صرف تفکر و بهبودی روح کنیم، طبیعت در کار مداوای جسم ما کار خود را خواهد کرد.
فکر زیباست که خانه را زینت می کند. روح سالم است که به زندگی آسایش می بخشد. خلق خوش است که روزگار را خوش و شیرین می سازد.
حسد، سوهان روح است.
آسایش، دو پایه دارد: آرامش جسم و آرایش روان.
بهترین خدمتگزار صدیق برای سلامتی بدن، فراغت خاطر و آسایش روح است.
خوشرویی، دام دلهاست و خوشخویی، آرام جانها.
آن کس که دل با جرأت را راهنمای خود کرد، در پیش او هر تاریکی روشن باشد.
متانت؛ قلعه ای است که شخص را در پناه خود از صدمات روزگار حفظ می کند. متانت سپری است در مقابل تیرهای حوادث و زحمات و بلایا موانع که در طریق حیات از هر طرف به سوی انسان پرتاب می شوند.
فضایل را نه از راه بیم و امید بلکه برای خاطر خود آنها باید کسب نمود؛ زیرا سلامت و جمال روح، بسته به آنهاست. فضیلت، سرچشمهى آسایش و رفاه روح است.
وقتی که انسان، درد معنوی و اخلاقی خود را کشف کرد، باید روح خود را پرستاری کند؛ چنان که جنگجویی، بازو و پای خود را پرستاری می نماید.
اگر با اشخاصی که صاحب روح بلند و اخلاق عالی هستند زندگی کنید احساس خواهید کرد که قوهى مرموزی روح و اخلاق شما را به سوی مجد و تعالی می کشاند.
بیم و ترس، روح را پژمرده ساخته، از هر کار نیکی بازش می دارد.
کاری را که حتی فکرش ناراحتت می کند، نکن.
دانای بی وجدان، هیچ گاه صاحب روحی پاک نخواهد بود.
ما آرامش خاطر را دوست داریم و همیشه به دنبال آن می رویم؛ ولی تا موقعی که از انجام دادن وظیفه فرار می کنیم هیچ وقت به آرامش خاطر نخواهیم رسید.
ممکن است گناهی بکنیم و جامه از سر تقصیر ما بگذرد؛ اما وجدان ما دست از سرمان برنمی دارد.
منبع: مجله ی حدیث زندگی
منبع: مجله ی حدیث زندگی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}