ضربالقرآن بالقرآن و علت نهی از آن
در تفسیر به رأی، به روایاتی اشاره شده که در آنها تعبیر «ضرب قرآن به قرآن» به کار رفته بود. از آنجا که این روایات، مورد توجهاند و افزون بر جنبهی تفسیر به رأیی، نکات دیگری نیز در آن مطرح است، با عنایت بیشتری به آنها میپردازیم.
تفسیر قرآن به قرآن، روشی بسیار مطلوب در فهم کتاب خداست؛ به شرط آنکه با علم و آگاهی باشد و از محضر عالمان به لوازم قطعی این نوع از تفسیر استفاده شود تا دچار لغزش و مشکل نشود. هر آیهای که دل ما بخواهد، آیهی دیگر را تفسیر نمیکند؛ بلکه باید آیات ناظر به هم و مرتبط با یکدیگر را شناخت تا بتوان در جمعبندی به معنای صحیح رسید. هر محکمی نمیتواند هر متشابهی را توضیح روشن دهد؛ بلکه هر متشابهی، محکم خاص خود را دارد و باید آن را شناخت. به همین سبب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهمالسلام) با عنوان «ضرب قرآن به قرآن» روش عدهای را مردود دانستهاند.
دربارهی «ضربوا کتاب الله بعضه ببعض» که در احادیث آمده، طریحی این نوع «ضرب» را مخلوط کردن بعضی به بعض دیگر و دربارهی قرآن، تفاوت ندادن بین محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید و مجمل و مبین بیان کرده و این معنا را از قول عرب برگرفته که میگوید: «ضربت اللبن بعضه ببعض»: (1) مقداری شیر را با مقدار دیگری مخلوط کردم.
مرحوم سیدرضی به تناسب حدیث نبوی دربارهی بنی اسرائیل: «نهاهم علماؤهم عن المعاصی فلم ینتهوا فجالسوهم فی مجالسهم و واکلوهم و شاربوهم، فضرب الله قلوب بعضهم ببعض و لعنهم»، «ضرب الله قلوب بعضهم ببعض» را مخلوط کردن دلهای عالم و جاهل معنا کرده و مثال زده به کلامی که گفته: «ضربتُ بعض بنی فلان ببعض» که به معنای مخلوط کردن دو گروه با ایجاد درگیری بین آنان یا چنگاندازی به یکدیگر است. ایشان به حدیث «ضرب بعض قرآن ببعض» نیز اشاره کرده و آن را به معنای مخلوط کردن حلال و حرام قرآن و زیرورو کردن آیات و نامفهوم کردن موارد مفهوم دانسته است. (2)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام خروج از خانه به مردمی برخورد که دربارهی قرآن به صورت غیرعلمی، نزاع و درگیری داشتند. این عمل آنان موجب خشم و غضب شدید حضرت شد و در این حال فرمودند: «لا تضربوا کتاب الله بعضه ببعض، فإنه ما ضل قوم قط إلا أوتوا الجدل، ثم تلا: "مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ" (3)»؛ (4) بعضی از کتاب خدا را به بعض دیگر نزنید [و هر آیهای را با آیهی دیگر مخلوط نکنید]؛ زیرا هیچ قومی گمراه نشد؛ مگر آنکه به جدل روی آورد. سپس تلاوت فرمود: «آن مثال را جز از سر جدل برای تو نزدند؛ آنان مردمی جدل پیشهاند».
تصریح به جدلی بودن مباحث آن گروه نشان میدهد این افراد برای اثبات مقاصد خود به قرآن روی آورده بودند و هر آیهای که مطابق میل آنها بود، در تفسیر آیهای دیگر به کار میبردند تا در این خصومت و درگیری پیروز شوند. در روایتی دیگر آمده است: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به گروهی برخوردند که برای اثبات نظر خود به قرآن روی آورده و با هم درگیر بودند. این عمل آنان موجب خشم حضرت شد؛ از این رو فرمود: «بهذا ضلّت الامم قبلکم باختلافهم علی انبیائهم و ضرب الکتاب بعضه ببعض. قال: و ان القرآن لم ینزل لیکذب بعضه بعضا و لکن نزل أن یصدق بعضه بعضا فما عرفتم منه فاعملوا به وما تشابه علیکم فآمنوا به»: (5) امتهای پیشین همینگونه گمراه شدند که دربارهی پیامبرانشان اختلاف ورزیدند و بعض کتاب را به بعض آمیختند. سپس فرمود: قرآن نازل نشده تا بعض آن بعض دیگرش را تذیب کند؛ بلکه لکن نازل شده تا بعض آن بعض دیگرش را تصدیق کند؛ پس به هر چه از قرآن شناخت دارید عمل کنید و هر چه از آن بر شما مشتبه شد، فقط به آن ایمان بیاورید.
واضح است که حضرت از درهم آمیختن جاهلانهی آیات، خشمگین بودهاند. پس اگر تعبیر «ضرب» آمده، به همین سبب است. گویا آنان قرآن را به هر سو که میخواستند پرتاب میکردند و هر آیهای را با آیهی دیگر به زور به هم میکوبیدند تا در هم آمیخته شوند و معجون مطلوب آنان به دست آید.
امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق این روزش را موجب کفر دانستهاند؛ «ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض الاّکفر»: (6) کسی بعض قرآن را به بعض دیگر نمیزند و به نمیآمیزد؛ مگر اینکه در دایرهی کفر قرار میگیرد.
امام صادق (علیهالسلام) ماهیت این گروه و کیفیت عملکرد آنان را مفصل توضیح دادهاند؛ «ذلک انّهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم یظنون انّه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون انه المحکم و احتجوا بالخاص و هم یقدرون انه العام و احتجوا باول الآیة و ترکوا السبب فی تأویلها و لم ینظروا الی ما یفتح الکلام و الی ما یختمه و ...»: (7) ... و این، بدین سبب است که آنان بعض آیات قرآن را به بعض دیگر درآمیختند و به منسوخ استدلال کردند؛ به گمان اینکه ناسخ است و به متشابه؛ به این باور که محکم است. به خاص استدلال کردند؛ به گمان اینکه عام است. به اول آیه استدلال کردند؛ با نادیده گرفتن سبب تأویل آن و به نقطهی آغاز و انجام کلام نگاه نینداختند و موارد و مصادر کلام را نشناختند؛ زیرا آن را از اهلش نیاموختند و در نتیجه گمراه شدند و به گمراهی کشاندند.
در این بخش از روایت، جملهی «ضربوا بعض القرآن ببعض» به روشنی تفسیر کردهاند.
گویا آیت الله خویی بر همین اساس در توضیح «ضربالقرآن بالقرآن» فرمودهاند: «معنای روایت خلط بعض قرآن با بعض دیگر آن است؛ در حالی که مخلوط کننده بین محکم و متشابه و عام و خاص تمییز نمیدهد». (8)
این نوع افرادند که امام صادق (علیهالسلام) دربارهی آنها فرموده: «... و إنما هلک الناس فی المتشابه لأنهم لم یقفوا علی معناه و لم یعرفوا حقیقته فوضعوا له تأویلا من عند أنفسهم بآرائهم و استغنوا بذلک عن مسئلة الأوصیاء و نبذوا قول رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وراء ظهورهم»: (9) زیرا با درهم آمیختن آیات و مراعات نکردن نظام قرآن و ارتباط معنایی آیات با یکدیگر، تنها میکوشند برای نظر خود تأیید قرآنی بیاورند. آیات که بدون قانون درهم شوند - به فرمایش سیدرضی - آیات روشن نیز نامفهوم میشوند (10) و در نتیجه متشابه خواهند شد.
مراجعه به روایات دیگر، برداشت ما را تأیید میکنند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که گروهی از مردم با هم درگیری لفظی دارند و یکدیگر را نفی میکنند (از متن حدیث پیداست که درگیری دربارهی برداشت از قرآن بوده است). حضرت به این افراد فرمود: «إنما هلک من کان قبلکم بهذا، ضربوا کتاب الله بعضه ببعض و إنما نزل کتاب الله یصدق بعضه بعضا فلا تکذبوا بعضه ببعض فما علمتم منه فقولوا و ما جهلتم فَکلُوه إلی عالمه»: (11) به همین سبب مردم پش از شما هلاک شدند؛ آنان بعضی از کتاب خدا را به بعض دیگر زدند (درهم کردند) به راستی که کتاب خدا چنان نازل شده که بعضی از آن بعض دیگر را تصدیق میکند؛ پس شما بعضی از آن را با بعض دیگر تکذیب نکنید. آنچه از آن آموختهاید و بدان علم دارید، بگویید و آنچه را بر شما مجهول است به اهل علمش واگذارید [تا او دربارهی آن سخن بگوید].
در خبری دیگر آمده که حضرت گروهی را دید که دربارهی قضا و قدر (چنان که از سخن حضرت پیداست، از نگاه قرآن) سخن گفته و به درگیری و مخاصمه (12) پرداختهاند. حضرت به شدت خشمگین شد و به آنان فرمود: «ما لکم تضربون کتاب الله بعضه ببعض بهذا هلک من کان قبلکم»: (13) چرا بعضی از کتاب خدا را به بعض دیگر مخلوط میکنید و درهم میآمیزید [و بی دلیل ربط میدهید]؟ به سبب ارتکاب چنین عملی قبلیهای شما نابود شدند.
در نقلی نیز آمده گروهی بدون توجه به ربط و تناسب آیات، برای تأیید نظر خود از آنها استفاده میکردند و مشغول تنازع در این راستا بودند. این عمل سبب خشم شدید حضرت شد و به آنان فرمود: «ألهذا خلقتم أم بهذا أمرتم لا تضربوا کتاب الله بعضه ببعض انظروا ما أمرتم به فاتبعوه و ما نهیتم عنه فاجتنبوه»: (14) آیا برای چنین رفتارهایی خلق شدهاید یا به چنین کارهایی امر شدهاید؟ بخشی از کتاب خدا را به بخش دیگر نزنید! ببینید به چه چیز امر شدهاید؛ به آن عمل کنید و آنچه از آن نهی شدهاید از آن اجتناب کنید.
پیشبینی حضرت این بوده که این رفتار در آیندگان نیز ادامه خواهد داشت؛ چنان که نقل شده: «سیکون ناس من أمتی یضربون القرآن بعضه ببعض لیبطلوه و یتبعون ما تشابه منه و یزعمون أن لهم فی أمر بهم سبیلا و لکل دین مجوس و هم مجوس أمتی و کلاب النار»: (15) در آینده مردمی از امت من بعضی از قرآن را به بعض دیگر خواهند زد تا آن را ابطال کنند و از متشابه پیروی میکنند و میپندارند راه چارهای [برای نجات] در اوامر الهی دارند. [بدانید] هر دینی مجوس دارد و اینها مجوس امت من و سگهای آتش جهنماند.
از علی (علیهالسلام) روایت شده: «یا أیها الناس ما لکم ترغبون عما علیه أولکم و سنة نبیکم (صلی الله علیه و آله و سلم) إنما هلک من کان قبلکم أن ضربوا کتاب الله بعضه ببعض»: (16) ای مردم! شما را چه میشود که از روش نخستین [مسلمانان] و از سنّت پیامبرتان روی گرداندهاید؟ آنان که پیش از شما هلاک شدند برای این بود که بخشی از کتاب خدا را به بخش دیگر زدند.
در پایان، خبری را نقل میکنیم که روشنگر معنای اخبار بالاست؛ از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: «أیتلعب بکتاب الله و أنا بین اظهرکم»: (17) آیا با کتاب خدا بازی میکنید؛ در حالی که [هنوز] من در میان شما هستم.
این خبر که در شمار اخبار «ضرب بعض قرآن به بعض دیگر» است، نشان میدهد که از نگاه نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) این نوع استفاده از قرآن و تعامل با آن، نوعی بازی با قرآن بوده و عدهای نادان، آیاتی را درهم میآمیختند و میخواستند نظر باطل خود را با کمک آیات اثبات کنند.
پینوشتها:
1. فخرالدین طریحی؛ مجمع البحرین؛ ج 2، ص 106.
2. همان.
3. زخرف: 58.
4. شریف رضی؛ المجازات النبویه؛ ص 360-361، ح 279.
5. جلال الدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 2، ص 6.
6. برقی؛ المحاسن؛ ج 1، ص 212، ح 86.
7. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج 27، ص 201-200، ح 62.
8. میرزا جواد تبریزی؛ صراطالنجاه؛ ج 2، ص 449.
9. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج 18، ص 147-148، ح 62.
10. فخرالدین طریحی؛ مجمعالبحرین؛ ج 2، ص 106.
11. احمدبن حنبل؛ مسند احمد؛ ج 2، ص 185. ابن ابی شیبه؛ المصنف؛ ج 11، ص 216-217، ح 20367.
12. محمدبن یزید القزوینی؛ سنن ابن ماجه؛ ج 1، ص 33، ح 85.
13. احمدبن حنبل؛ مسند احمد؛ ج 2، ص 178.
14. ابن ابی عاصم؛ کتاب السنه؛ ص 177، ح 406.
15. متقی هندی؛ کنزالعمال؛ ج 1، ص 193.
16. همان، ص 380، ح 1651.
17. همان، ص 175، ح 883.
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}