نواب چهارگانه حضرت مهدي(علیه السلام)
نواب چهارگانه حضرت مهدي(علیه السلام)
1. ابوعمرو عثمان بن سعيد عمری
وی از ياران، اصحاب و شاگردان مورداطمینان امام دهم و امام يازدهم بود. او مردی جليلالقدر و مورد اطمينان بود كه از يازده سالگی در محضر امام هادی علیه السلام به خدمتگزاری، و كسب فقه، حديث و آموزههای اسلامی اشتغال داشت و شاگردِ تربيت يافته، و امامت بود.
شايد يكی از دلیل هایی كه ايشان در محضر دو امام پيش از حضرت مهدی عجل الله فرجه بود، اين است كه ديگر كسی در شأن و عظمت او ترديد نداشته باشد و به راحتی نيابت او از طرف حضرت مهدی عجل الله فرجه را بپذيرد.
از احمدبن اسحاق نقل شده است: «از حضرت هادی علیه السلام سؤال كردم: با چه كسی معامله كنيم؟ و از چه كسی مطلب را بگيريم؟ و گفته چه كسی را بپذيريم؟ امام فرمود: عمری مورد اعتماد من است؛ آن چه را از من به تو برساند، به طور قطع از من میرساند و آن چه را از قول من برای تو گويد، به حتم از من میگويد. سخن وی را گوش كرده، اطاعت نما، زيرا او مورد اعتماد و امين است».[3] وی پس از سپری شدن عمر شريفش، به دستور حضرت مهدی عجل الله فرجه ، فرزندش محمّدبن عثمان را پس از خود به عنوان نايب خاص منصوب كرد. البته پيش از اين، امام عسکری علیه السلام ، فرزند عثمانبن سعيد را که فرد موثق و مطمئنی بود، برای فرزندش حضرت مهدی عجل الله فرجه معيّن شده بود.[4]
2. محمّدبن عثمان
عثمانبن سعيد به هنگام مرگ خود، نيابت را به دستور حضرت مهدی عجل الله فرجه به فرزند خود «محمّد» سپرد. به علاوه خود حضرت ولی عصر علیه السلام نيز در توقيعاتی، تصريح به نيابت او فرمود.[6]
آن حضرت در توقيعی چنين فرمود: «ما برای خداييم و بازگشتمان به سوی او است، تسليم فرمان خدا و راضی به قضای الهي هستيم. پدرت سعادت مندانه زيست و نيكو از اين جهان ديده بر بست. خداي رحمتش كند و او را به اوليا و موالی خود ملحق سازد كه همواره در راه آنان كوشا بود و در چيزهايی كه او را به خدا نزديك سازد، تلاش فراوانی داشت. خدای و تعالی رويش را سفيد و درخشنده گرداند و لغزشهايش را ببخشد».[7]
در بخش ديگری از آن توقيع شريف فرمود: «از كمال سعادت او بود كه خداوند چون تو فرزندی را روزیاش ساخت كه جانشين او باشد و به امر او قيام كند».[8]
هم چنين در توقيع ديگری فرمود: «... و اما محمّدبن عثمان عمری، پس خداوند از او و پدرش خشنود و راضی باشد، همانا او مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است».[9]
محمّدبن عثمان، به رغم مخالفتهايی كه از طرف مدعيان دروغين نيابت با وی صورت میگرفت و با وجود فشارهايی كه از طرف حكام و خلفای آن دوران اعمال میشد، توانست جايگاه سفارت ولی عصر عجل الله فرجه را در کارهای واگذاشتة به خود, به گونهای شايسته حفظ نمايد و نگذاشت غاليان با ترفندهای دروغين خود، شيعيان را متوجه خود سازند و نيابت او را متزلزل كنند. از اين رو دوست داران ائمه علیهم السلام هيچگاه درباره نيابت و وثاقت ايشان، دچار شك و ترديد نگشتند.
نايب دوم، بيشترينمدت را در نمايندگی امام زمان علیه السلام به خود اختصاص داد و حدود چهل سال به عنوان نايب و رابط بين امام و شيعيان بود؛ به همین دلیل توفيق يافت مشكلات و مسائل فقهی، كلامی، اجتماعی و... بيشتری از محضر مبارك حضرت مهدی علیه السلام بپرسد و در اختيار مردم قرار دهد.
ابوجعفرمحمّدبن عثمان، طبق قول مشهور در سال 305 هـ.ق در آخر ماه جمادی الاولی وفات يافت. قبر او در كنار قبر مادرش،[10] بر سر راه كوفه و در محلي كه خانهاش آنجا بود، واقع است. اين محل در غرب بغداد واقع شده است.[11]
3. حسين بن روح
او در بين سالهای 326 ـ 305 قمري به عنوان نايب امام زمان علیه السلام ، واسطه بين امام و شيعيان بود. اگر چه حسينبن روح دارای فضيلتهای فراوانی بود، به صورت عمده شهرت و اعتبار او، به مسئله نيابتش بازمیگردد.
محمّدبن عثمان، او را حلقه اتصال بين خود و وكلای ديگرش در بغداد قرار داد. وی در دربار عباسی در زمان حيات نايب دوم، نفوذ زیادی داشت و از طرف بعضی از مقامات دولتی، كمكهای مالی به ايشان میرسيد.[12]
نايب دوم، از دو يا سه سال پيش از وفات خود، با ارجاع برخی از شيعيان به حسينبن روح نوبختی ـ كه اموالی از سهم امام و غير آن پيش او میبردند ـ زمينه را برای نيابت وی از طرف امام زمان علیه السلام هموار میکرد و به كسانی كه در اين موضوع دچار شك و ترديد میشدند، تأكيد میكرد كه اين دستور، از طرف امام علیه السلام صادر شده است.[13]
او در انتصاب حسينبن روح به جانشينی خود، تأكيد فراوانی میكرد. گاهی به صورت انفرادی و گاهی در ميان شيعيان مخلص و وكلای خويش، اين مطلب را تذكر میداد. اين تأكيد بدان علّت بود كه از طرف ائمّه علیهم السلام، نصّی که دلالت بر وثاقت، امانت و نيابت حسينبن روح باشد، صادر نشده بود. از طرفی در ميان وكلای بغداد، كسانی بودند كه در ظاهر، ارتباط محمّدبن عثمان با آنان بيشتر بود؛ از اين رو عوام و خواص شيعيان، تصور نمیكردند حسينبن روح به جانشينی انتخاب گردد. بدين جهت، نايب دوم برای رفع شک و تردید آنان،از هر فرصتی برای تبيين نيابت ايشان از طرف امام زمان علیه السلام ، استفاده میكرد.[14]
پس از وفات ابوجعفر عمری و وصيت او در نصب حسينبن روح به عنوان نايب سوم امام غايب، ابوالقاسم حسينبن روح به «دارالنيابة» در بغداد آمد و بزرگان شيعه به گرد او جمع شدند.
حسينبن روح با هم كاری وكلای بغداد و ديگر مناطق، كار خويش را در جايگاه نيابت امام زمان علیه السلام شروع کرد و توانست با روش و شيوهای انديشمندانه و منطقی، در بين دوست و دشمن از جایگاه بالايی داشته باشد.
احادیث، حاكی از آن است كه موقعيت حسينبن روح به عنوان سفير امام دوازدهم ـ برعكس سفير اول و دوم ـ در بين پيروان اهل بيت علیهم السلام آشكار بود. به همين دليل بعضی از عوام اماميّه، تصمیم گرفتند تا وكلای نواحی خود را ناديده گرفته، به طور مستقيم با خود او در تماس باشند؛ ولی رفته رفته با انجام تغييراتی در دستگاه حکومت و بركنارشدن برخی حاميان او، وضع دگرگون شد؛ به گونه ایی كه وی بخشی از اواخر عمر خود را در زندان به سر برد.
از جمله حوادث مهم دوران نيابت حسينبن روح، جدا شدن ابوجعفر محمّدبن علی شلمغانی (معروف به ابن ابی عزاقر) از آيين شيعی و تكفير او به دست آن نایب خاص است.[15]
حسينبن روح در سال 326 قمري از دنيا رفت. اگرچه در سال وفات او اختلافی نيست، ولی در محل دفن ايشان اختلاف وجود دارد. قبر ايشان در بغداد است؛ ولی مشخص نيست در قسمت غربی آن است يا قسمت شرقی.
4. علیبن محمّد سمری
سمری از خاندانی با ايمان و شيعه بوده است كه در خدمت گزاری به «سازمان اماميّه» از شهرت زيادی برخوردار بودند و همين اصالت خانوادگی او، باعث شد كه در امر سفارت با مخالفت چندانی روبه رو نگردد.[16]
سمری فرصت زيادی برای فعالیّت نداشت؛ به همين دليل مثل نایبان قبلی نتوانست فعاليتهای گستردهای انجام دهد و تغييرات قابل ملاحظهای در روابط خود و وكلا به وجود آورد؛ اما اعتقاد شيعيان به جلالت و وثاقت او، مثل ديگر نایبان بود و وی مقبول همه شيعيان بود.[17]
شش روز پيش از رحلت او، توقيعی از سوی امام دوازدهم صادر شد كه در آن صاحب الامر علیه السلام مرگ نايب چهارم را پيش گويی و زمان مرگ او را نيز تعيين كرده بود. متن اين توقيع شريف، نمايانگر پايان غيبت صغرا و انقطاع نيابت خاصه و آغاز غيبت كبرا و نيابت عامه است. اين توقيع در بسياری از كتابهای حديثی با اختلاف اندكی آمده است. [18]اين حادثه اسفبار در سال 329قمري رخ داد و قبر او در بغداد است.
برخی از مهمترين وظايف نايبان خاصّ ـ كه حضرت مهدی عجل الله فرجه بر عهدة آنان گذاشته بود ـ عبارت بود از:
1. پنهان نگهداشتن نام و مكان حضرت مهدی علیه السلام و رفع شك و ترديد درباره آن حضرت
از احاديثی که نواب خاص نقل کرده اند و از توقيعات صادر شده از طرف امام زمان علیه السلام به دست آنان، معلوم میشود كه نایبان، يك وظيفه دوجانبه داشتهاند:
از يك طرف، نام و محل زندگی امام را نه فقط از دشمنان، بلكه از شيعيان پنهان نگه میداشتند و به وكلای خود آموزش میدادند كه مبادا اسمی از آن حضرت به ميان آورند. از اين رو توانستند شيعيان را از خطر عباسيان حفظ کنند.
از سوی ديگر، بر آنان لازم بود كه وجود مبارك امام علیه السلام را برای هواداران مورد اعتماد، به اثبات رسانند تا خط انحراف، نتواند شك و ترديدی در ميان آنها پديد آورد.
ايشان در موقعيتهای گوناگون، به افراد مورد اطمينان میگفتند كه حضرت را ديدهاند و مكانهای حضور او را يادآور میشدند تا غبار شك از قلوب آنها زدوده شود.
2. جلوگيری از فرقه گرايی و اختلاف بين شيعيان
فعاليتهای سفيران، به اين هدف صورت میگرفت كه گروه اماميّه را از اختلاف حفظ کنند. برای رسيدن به اين هدف، آنها آن دسته از گفتارهای پيامبر و ائمه علیهم السلام را كه دلالت دارد مجموع امامان به دوازده ختم میشود و واپسين آنان غيبت خواهد نمود، بيان میكردند. نوّاب در اين مرحله، به توفيق چشم گيری دست يافتند و توانستند شاخه های پديدآمده در مكتب تشيّع را كمتر كرده و در نهايت به حداقل برسانند.
3. پاسخگويی به پرسش های علمی ـ عقيدتی
نايبان خاص، افزون بر پاسخگويي به پرسشهای فقهی و شرعی شيعيان، مشكلات علمی و عقيده ای آنها را نيز جواب می دادند.
4. مبارزه با مدعيان دروغين نيابت.
5. گرفتن اموال متعلق به امام و توزيع آن در موارد لازم.
6. سامانبخشی به سازمان وکالت و وكيلهای حضرت در مناطق مختلف.
پي نوشت :
[1] . ر.ك: پيشين، ص 354.
[2] . پيشين، ص 353، ح 314.
[3] . شيخ کلينی, الكافی، ج 1، ص 320؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 354، ح 315.
[4] . ر.ك: شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 356.
[5] . پيشين، ص 356، ح 317.
[6] . ر.ك: شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 510، ح 41؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة، ص 361.
[7] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 188، ح 38.
[8] . پيشين.
[9] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 362، ح 326.
[10] . علامه حلی، رجال، ص 149؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 366.
[11] . ر.ك: شيخ طوسی,كتاب الغيبة، ص 366.
[12] . پيشين، ص 372، ح 343.
[13] . پيشين، ص 369، ح 337 و ح 335.
[14] . پيشين، ص 369، ح 336.
[15] . پيشين، ص 389، ح 355.
[16] . داود الهامی, آخرين اميد، ص 109.
[17] . شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 517.
[18] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة, ج2, ص516, ح44؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص395؛ قطب راوندی, الخرائج و الجرائح, ج2, ص1128؛ طبرسی, احتجاج, ج2, ص478؛ علی بن عيسی اربلی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538؛ علی بن عبد الکريم نيلی نجفی, منتخب الانوار المضيئة, ص130.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}