نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
 

نظریه‌ی استعاره‌ی مفهومی، مشهور به نظریه‌ی استعاره‌ی شناختی، به طور سنتی با نام جرج لیکاف و مارک جانسون، به ویژه با اثر اصلی آنها یعنی استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم (2003، 1980) پیوند خورده است. نظریه‌ی استعاره‌ای که این دو اندیشمند مطرح می‌کنند نباید با دیدگاه‌های سنتی دیگر اشتباه گرفته شود، به ویژه با دیدگاه‌هایی که استعاره را در اصل به عنوان مجاز یا آرایه‌ای زبانی می‌دانند. نظریه‌ی استعاره مفهومی (CMT) از این موضوع دفاع می‌کند که الگوهای استعاری، مؤلفه‌ی فراگیر و بنیادی فرایند تفکر بشر هستند و تنها ابزاری زبانی برای غنای زبان، به ویژه در گفتمان‌های ادبی، محسوب نمی‌شوند. زبان‌شناسی شناختی به طور کامل پیشنهاد لیکاف و جانسون را پذیرفته اما بسیاری از اصول بنیادین نظریه‌ی استعاره مفهومی را بسط داده و اصلاح کرده است.
در اصطلاحات زبان‌شناسی شناختی، استعاره‌ی مفهومی صرفاً یک مجاز نیست. تلاش بسیار بی روحِ دیگری برای ارائه‌ی یک تعریف می‌تواند «درکی از مفهوم الف در چارچوب ب» باشد. به هر روی، چنین دریافتی، در سطح پاره گفتار، جمله یا واژه تشخیص داده نمی‌شود، بلکه در سطح شناختی درک می‌شود. بهتر استعاره‌های مفهومی را فهم بخشی از حوزه‌ی ادراکی در چارچوب الفاظ حوزه‌ی ادراکی دیگری بدانیم. با این حال، تعریف آنچه که این حوزه را تشکیل می‌دهد محل مناقشه است. کارهای اوّلیه‌ی لیکاف و جانسون نشانگر مجموعه‌ای از حوزه‌های اندیشه‌ی بسیار مکرر در شناخت بشر بود، امّا پژوهش‌های بعدی بر چندین مسأله‌ی مرتبط با روش دستیابی به این حوزه‌های ادراکی تأکید کردند، به ویژه در ارتباط با فقدان داده‌های حقیقی‌ای که لیکاف و جانسون به کار بردند.
کووِکسِس (2002:4) شیوه‌ی مختصری را برای ارائه‌ی تعریف استعاره مفهومی ارائه داد: «به هر سازمان‌دهی منسجم تجربه یک حوزه‌ی ادراکی، می‌گویند». برخی از این چارچوب‌های ذهنی پربار عبارتند از: «سفرها»، «جنگ» ، «بازی‌ها»، «پول» از یک سوی، «عشق»، «جدل»، «اندیشه» یا «اخلاق» از سوی دیگر. شاید نمونه‌ای در اینجا بتواند به ما کمک کند؛ این عبارات را در انگلیسی در نظر بگیرید: «رابطه‌ی آنها شعله‌ور شد»، «آنها شعله‌های کهن هستند»، «نمی‌خواهم دوباره توی آتش بسوزم»، «عشق او را آتش زد»، «آتش عشق من به او، هیچ‌گاه از سوختن باز نمی‌ماند». با توجه به نظریه‌ی استعاره مفهومی، تمام این موارد، نمودهای زبانی یک استعاره‌ی مفهومی متداول، یعنی: «عشق آتش است» هستند. دو حوزه‌ی ادراکی که موجب ظهور این استعاره می‌شوند، عشق و آتش است، این استعاره حاصل ایجاد مجموعه‌هایی از تطابق‌های ادراکی میان عشق و آتش است. نظریه‌ی استعاره‌ی مفهومی چنین انتقالی از اجزاء را «نگاشت‌ها» می‌نامد. در نمونه‌ی ما، برخی از نشان‌های شناختی تجربه‌ی بشر از آتش، برای درک حوزه‌ی عشق به کار گرفته شده است. حوزه‌ی شناختی‌ای که از آن بهره می‌بریم تا مؤلفه‌هایی را برای ایجاد قیاس به تصویر بکشیم، به «حوزه‌ی مرجع» مشهور است (در نمونه‌ی ما آتش)؛ حوزه‌ای که قیاس را به آن منتقل می‌کنیم «حوزه‌ی هدف» نامیده می‌شود (که در اینجا عشق است). چنین انتقالی همیشه از حوزه‌ی مرجع به حوزه هدف اتفاق می‌افتد و برگشت‌ناپذیر است، بدین معنی که استعاره‌های ادراکی قراردادی در جهت مخالف عمل نمی‌کنند مانند: آتش عشق است. اگر تقابلی را که معمولاً بین حوزه‌های مرجع و حوزه‌های هدف وجود دارد، در نظر بگیریم، این برگشت‌ناپذیری را به سادگی می توان دریافت. در حالی که انسان‌ها «سفرها»، «جنگ»، «بازی‌ها» یا «پول» را به عنوان الگوهایِ تجربیِ منظمِ نسبتاً ملموسی تصور می‌کنند، در عوض، «عشق»، «جدل»، «اندیشه» یا «اخلاق» مفاهیمی کاملاً انتزاعی هستند که به راحتی نمی‌توان آنها را به جنبه‌های تجربی زندگی انسان‌ها مرتبط ساخت. برای نمونه، حوزه‌ی «سفر» تصاویری از موجوداتِ مسافر، نقطه‌ی آغاز و انجام و وسایل حمل و نقل یا احتمال حوادثی را که ممکن است در طول سفر رخ دهد، مجسم می‌کند. درک مفهوم پیچیده‌ی عشق، چنان که پنداری عشق یک سفر است (استعاره‌ی مفهومی عشق یک سفر است)، فرآیند شناختی را ساده می‌کند و نمودهای زبانی گوناگون این استعاره را مانند نمونه‌ی زیر ممکن می‌سازد:
بنگر چه راه درازی را در نوردیده‌ایم
و اکنون درست به دوراهی رسیده‌ایم
تنها باید هر یک راه خویش را پیش گیریم و بسپریم
دیگر راه بازگشتی نیست
(کووِکسِس، (2002: 5).
اگر فرآیندِ متقابل روی می‌داد، یعنی دریافتِ مفاهیم خاص و مشروح‌تر (برای مثال، پول) در چارچوب موضوعات نامحسوس و غیرِفیزیکی (مانند اخلاق)، تلاش شناختی قابل ملاحظه‌ای مورد نیاز بود. برخی حوزه‌های مبدأ و هدف که معمولاً شناخته شده‌اند به شرح زیر است:
حوزه‌های مبدأ: بدن انسان، صحت و بیماری، حیوانات، گیاهان، ساختمان‌ها و سازه‌ها، ماشین‌ها و ابزارها، بازی‌ها و ورزش، پول و معاملات اقتصادی، آشپزی و غذا، گرما و سرما، نور و تاریکی، نیروها، حرکات و مسیرها.
حوزه‌های هدف: احساس، آرزو، اخلاق، اندیشه، جامعه، سیاست، اقتصاد، ارتباطات، زمان، زندگی و مرگ، مذهب، حوادث و اتفاقات (کووِکسِس، 2002، بخش 2).
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبک‌شناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول