شاعر: انصاريان

درى بگشا  ز رحمت يا الهى

 به روى بى پناه عذرخواهى

نوازش كن تو بارى خسته‌اى را

 عنايت كن تو دل بشكسته‌اى را

خداوندا زدوشم بار بردار

 به روز حشرم از ذلت نگه دار

در اين ملک فنا من بى نوايم

 اسير نفس و دربند هوايم

دريغ از من مكن يا رب عطا را

بشوى از دفترم جرم و خطا را

طبيبا اى شفاى دردمندان

 كريما اى اميد مستمندان

ببخشا از گنهكاران گناهان

 بگير از لطف، دست بى پناهان

پريشان خاطران را شاد گردان

 گرفتاران زبند آزاد گردان