شاعر: حاج غلامرضا سازگار

تو بینای منی من از تو کورم

تو نزدیک منی من از تو دورم

خطا دیدی عطا کردی هماره

که لطف و رحمتت کرده جسورم

دریغ از نورهای رفته از دست

امان از خانه تاریک گورم

تو گفتی توبه کن می‌بخشمت من

تو گفتی من  کریمم من غفورم

تمام هست و بودم رحمت توست

چو در بازار حشر افتد عبورم

مبادا جرم‌های بی شمارم

به سر ریزند همچون مار مورم

تو دستم را بگیر از لطف و رحمت

که سر گردان میان نار و نورم

ببخشی یا نبخشی شرمسارم

بخوانی یا نخوانی در حضورم

تویی دارو تویی درمان دردم

تویی جنت تویی حور و قصورم

گرفتم پای تا سر چشم گرمدم

تو میدانی که بی نور تو کورم

منم میثم که با غم‌های عالم

تویی شادی تویی وجد و سرورم