کوه عصیان به سر دوش
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود
من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
تو مرا فاش به هنگام گنه میدیدی
من تو را دیدم انگار ندیدم افسوس
تو ز لطف و کرم خود نبریدی از من
من در امواج گنه از تو بریدم افسوس
تو مرا عفو نمودی که به نارم نبری
من ز عفو تو خجالت نکشیدم افسوس
تو گناهان مرا از همگان پوشاندی
من ز فعل بد خود پرده دریدم افسوس
خرمن عمر پراکنده شد و رفت به باد
من غفلت زده یک خوشه نچیدم افسوس
چشم دادی و ندیدم که ندیدم هیهات
گوش دادی نشنیدم نشنیدم افسوس
آشنا بودی و نشناختمت در همه عمر
که ز تو غیر تو را میطلبیدم افسوس
میثم از تیر گنه گشته وجودم چو کمان
سرو بودم ولی افسوس خمیدم افسوس
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}