شاعر: عارف تهرانى

كجا روم كه در لطف تو به من باز است

شها ز توست در عالم هر آنچه آواز است

كسى به باب دگر مى‌رود كه انديشد

 كه بسته باب تو و باب ديگران باز است

كبوترى كه وطن كرد بر در حَرَمت

 كجا دگر به سر او هواى پرواز است

كسى كه از دم گرم تو ذوق صحبت يافت

 كجا دگر به دم سرد خلق دمساز است

كسى كه نازكشى چون تو نازنين دارد

 بجاست بر مَلک و بر فَلَک گَرَش ناز است

خوش آن‌كه در ملأ عام با تو همدوش است

 خوش آن‌كه در حرم  خاص با تو همراز است

براى رهرو كوى تو راه نزديک است

 ز بهر قاصد بابت، مدام در باز است

بيامديم به باب اللهى به درگه تو

كرم نما و عطا كن كه جاى اعزاز است

انَّما الدّنْيا فَناءٌ لَيْسَ للدّنْيا ثَباتٌ

 ها حَبيبى قمْ اَدرْ منْ كَأْسكَ الْعَذْبَ الْفراتَ