شاعر: حبيب چايچيان «حسان»

تو بخشنده هر گناهى الهى

به جز تو نباشد پناهى الهى

به اين بنده ناتوانت كمک كن

كه ابليس دارد سپاهى الهى

ز يک عمر عصيان، نشانى نماند

ز رحمت كنى، گر نگاهى الهى

به نيكى مبدل نمايى بدى را

چه خواهى ببخشى گناهى الهى

چو رحم تو سبقت زقهر تو گيرد

در آن دم چه كوهى چه كاهى الهى

ولى هر كه با مرتضى آشنا نيست

ندارد به عفو تو راهى الهى

به باغ ولايش به رسم گدايان

منم ره‌نشين چون گياهى الهى

به قلب «حسان» مهر جانبخش او را

 فزون كن دمادم، الهى، الهى