نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
 

نظریه کنش گفتار درون نظام گسترده‌تری از کاربرد‌شناسی قرار می‌گیرد که تمرکزش بر توصیف مشخصه‌های زبان کاربردی است. نظریه‌ی کنش گفتار به طور سنتی مجموعه آوایی رویکردها و شیوه‌ها را برای تبیین کاربرد درون متنی زبان در اختیار سبک‌شناسان قرار داده که سبک‌شناسان نیز از آن سود برده‌اند. اعتقاد اصلی نظریه‌ی کنش گفتار همان‌گونه که آستین (1962) طرح کرده، عبارت است از اینکه هنگامی که انسان‌ها زبان را به کار می‌برند، کاری بیش از صرفاً بیان واژه‌ها را انجام می‌دهند. طبق نظر آستین زبان چیزی بیش از معنای واژگان و عبارات خاص دارد، از این رو عنوان مجموعه او «چگونه با واژه‌ها کار کنیم» (1962) است.
نظریه‌ی کنش گفتار بعدها به دقت توسط شاگرد آستین یعنی جان آر، سرل شرح داده شد (1979، 1976، 1969). به دلیل تبادل واژه‌ها یا عبارت‌هایی که نمی‌توان آن را تنها در چارچوب حقیقت و قطعیت ارزش‌گذاری کرد، اگر مخاطبی تلاش کند تا اهداف و مقاصد چیزی را دریابد که گوینده کلام می‌گوید، حقیقت و قطعیت اغلب خیلی مفید نیستند. به این نمونه‌ها توجه کنید: (الف) «کریسمس مبارک!»، (ب) «بدین وسیله اعلام می‌کنم که جلسه تمام شد» یا (ج) «اینجا سرد است!». چیزی که در این نمونه‌ها مهم‌تر است، درک زمینه متنی است که این گفته‌ها در آن قرار دارند، یا آنها مناسب هستند و بنابراین به اهداف خود می‌رسند و پیام مورد نظر را به شنونده منتقل می‌کنند. برای مثال، در گفتار متداول، نمونه‌ی الف می‌تواند تنها به عنوان تبریک فصلی عمل کند؛ نمونه‌ی ب را باید فردی اظهار کند که توان خاتمه دادن به یک جلسه را داشته باشد و نمونه‌ی ج به عنوان توصیفی از دما در یک اتاق است، امّا ممکن است به عنوان درخواست از کسی مبنی بر بستن نیز تعبیر شود. بنابراین از زاویه دید نظری، کنش گفتار ارتباط وابسته به بافت متن، پویا و هدفمند است زیرا گوینده معمولاً در هنگام برقراری ارتباط قصدی دارد. ارتباط تنها هنگامی می‌تواند موفق باشد که شنونده آن هدف را بفهمد و با موافقت بدان پاسخ دهد. ارتباط برقرار کردن یعنی کنش داشتن.
در نظریه‌ی کنش گفتار، واحد زبانی اصلی کنش گفتار است که عبارت است از: «پاره گفتاری را که گوینده/ نویسنده‌ای معین برای یک شنونده/ خواننده در بافت زمینه‌ای مشخص می‌سازد» (کُتمان، 2005: 231). یک کنش گفتار متشکل از سه جزء است: (الف) شیوه‌ی سخن‌گویی، (ب) پیام کلامی و (ج) پس بیانی. شیوه‌ی سخن‌گویی یا بار بیانی به ویژگی‌های (گزاره) آواشناختی / نحوی و معنایی جمله (یعنی محتوا) اشاره می‌کند. پیام کلامی، یا بار منظوری که اغلب به عنوان مهم‌ترین جنبه‌ی یک کنش گفتار محسوب می‌شود، به اهداف و مقاصد ارتباطی گوینده/ نویسنده اشاره دارد. پس عبارت یا بار پیش عبارتی، تأثیر بر مخاطب را توصیف می‌کند. برای مثال در پاره گفتار «اینجا سرد است!» بار شیوه‌ی سخن‌گویی را خود واژه‌ها، تناسبات معنایی و نحوی آنها می‌سازد که این پاره گفتار را به عنوان یک جمله شکل می‌دهند. بار منظوری می‌تواند درخواستی غیرمستقیم باشد که در آن گوینده از شنونده می‌خواهد تا در را ببندد، اگر چه پرسش متداولی مانند «می شود لطفاً در را ببندید؟ اینجا خیلی سرد است»، را به کار نمی‌برد. تأثیر پس بیانی این پاره گفتار می‌تواند نتیجه‌ی متعاقب درخواست غیر مستقیم در این باشد که به واقع فردی کنش بستن در یا پنجره را اجرا کند.
طرفداران نظریه‌ی کنش گفتار به ویژه به شناسایی مقاصد ارتباطی‌ای که پاره گفتارها آنها را شکل می‌دهند و به ابزارهای زبانی‌ای که بار منظور کنش گفتار را مشخص می‌کنند و به شناسایی آن کمک می‌نمایند، علاقه‌مندند. همچنین شرایطی که باید یک کنش گفتار موفق را تحقق بخشد، اهمیت حیاتی دارند.
جان آر. سرل بعدها دسته‌بندی آستین درباره‌ی کنش‌های گفتار و تمرکز او بر افعال کنشی را اصلاح کرد و آن را گسترش داد. سرل (1979، 1976، 1969) بین پنج گونه‌ی اساسی کنش‌های گفتار تمایز قائل می‌شود (کُتمان، 2005: 231).
1. ایجابی‌ها و بازنماینده‌ها، که برای توصیف این دنیا به کار می‌روند (اظهار کردن، بیان کردن/ نشان دادن، ادعا کردن، گفتن، توصیف کردن).
2. امری‌ها، که هدف‌شان واداشتن مردم برای انجام کاری است، یعنی معمولاً تغییری در این دنیا متضمن چیزی است که گوینده آن را مشخص می‌کند (مانند دستور دادن، خواستن چیزی یا تقاضا کردن چیزی).
3. تعهدی، که گوینده آنها را به کار می‌برد برای اینکه کنشی را در آینده متعهد شود که این کنش نیز این دنیا را به گونه‌ای تغییر خواهد داد (در اینجا اغلب به نفع یا ضرر شنونده است، مانند قول دادن، تهدید کردن یا به عهده گرفتن چیزی).
4. بیانی‌ها، که برای بیان احساسات و عقاید گوینده به کار می‌روند (مثلاً تشکر کردن، درود گفتن، تبریک گفتن، عذرخواهی کردن یا شکایت کردن).
5. اظهاری‌ها، که برای تغییر موقعیت بیرونی عمل می‌کنند زیرا این کنش‌های گفتار نشان می‌دهند که این دنیا می‌تواند از طریق زبان تغییر کند (غسل تعمید دادن، ازدواج کردن، طلاق گرفتن).
اینها ابزارهای زبانی معینی هستند که این قابلیت را دارند تا به صراحت کنش گفتار مورد نظر را افاده کنند. «فعل‌های کنش گفتار» مانند «تبریک گفتن»، «اصرار کردن»، «هشدار دادن» یا «خواستن» می‌توانند مشخص کنند که کدام کنش گفتار به کار می‌رود. ساختی مانند «من قول می‌دهم» یا «من تو را می‌بخشم»، بار منظوری‌ای را که به واقع گوینده ایفا می‌کند، نشان می‌دهند. به این ترتیب است که اینها «گفته‌های کنشی» خوانده می‌شوند زیرا در اول شخص مفرد، اظهاری، فعل زمان حال و اخباری، فعال واقع می‌شوند. اغلب قید «بدین وسیله» می‌تواند اضافه شود. علاوه بر این بار منظوری، اشاره بر ابزارهایی دارد که آنها نیز می‌توانند به کار رود. برای مثال اداتی مانند «لطفاً» برای تقویت یک درخواست این کنش را به همان خوبی عملی می‌کند که سه گونه جمله‌ی اصلی یعنی خبری، استفهامی و امری.
برای اینکه یک کنش گفتار موفقیت‌آمیز باشد «شرایط مناسب» معینی باید عملی شود. سرل سه نوع از آن را ارائه می‌دهد:
1. شرایط محتوای گزاره‌ای: که «به وسیله‌ی یک کنش گفتار معین محدودیت‌هایی را درباره‌ی آنچه درباره‌ی این دنیا می‌توان گفت، ارائه می‌دهد» (کُتمان، 2005: 233).
2. شرایط مقدماتی، که به شرایط الزامی دنیای واقعی اشاره دارد که تحت آن شرایط یک کنش گفتار بیان می‌شود.
3. شرایط خلوص: که به نگرش گوینده به مضمون بیان داده شده اشاره دارد.
4. شرایط ضروری: که مهم‌ترین معیار برای طبقه‌بندی است.
وفادار ماندن به تمام این شرایط و قواعد موقعیت ارتباطی «ایده‌آلی» را به وجود می‌آورد. یک کنش می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد هر چند یکی از این شرایط نیز محقق نشود، زیرا برای گویندگان، اجتناب از موافقت با تمام شرایط ارتباطی، امری عادی است (بنگرید اصول مشارکت زبانی، اصل مشارکت).
همچنین کنش‌های گفتار می‌توانند غیر مستقیم باشند، همان‌گونه که در نمونه‌ی «اینجا هوا سرد است» اشاره شد. کنش‌های گفتاری که مانند جملات هستند، ممکن است به عنوان درخواست عمل کنند و کنش‌های گفتاری که مانند اعلان‌ها هستند، ممکن است مانند یک هشدار یا تهدید عمل کنند. در کنش‌های گفتار غیر مستقیم گویندگان، کنش گفتار (کنش اولیه) را توسط کنش گفتار دیگر (کنش ثانویه) اعمال می‌کنند. هر دو کنش گفتار باید برآورد و ارزیابی شوند و تنها هنگامی می‌توان آنها را فهمید که به صورت دو جمله‌ی متقابل که یکی به دیگری وابسته است، محسوب شوند. مجدداً این کنش‌های گفتار غیر مستقیم ممکن است بسیار قراردادی و متکی بر اصول مشارکت زبانی باشند (بنگرید اصول مشرکت زبانی) و نقشی حیاتی در ارزیابی ادب (بنگرید ادب) زبانی ایفا کنند. نمونه‌ی واضح، درخواستی ساده مانند «می‌شود لطفاً نمک را به من بدهید؟» خواهد بود. این درخواست بیشتر شنونده را وا می‌دارد تا نمک را به گوینده بدهد تا اینکه در پاسخ بگوید «بله».
گسترش نظریه‌ی کنش گفتار نقش مهمی را در گسترش کاربرد‌شناسی ایفا کرده است. زبان‌شناسان، اصلاً از تمرکز ابتدایی بر کاربرد زبان و کاربرد‌شناسی مانند بررسی معنا در زمینه‌ی متن حمایت نکردند، بلکه این امر از شاخه‌ی فلسفه گسترش یافت. این شاخه تلاش‌ها در منطق صوری را که در آن زبان طبیعی با اصول منطق صوری توصیف می‌شد، مانند شرایط حقیقی و ارزش‌های حقیقی، مورد انتقاد قرار داد. فیلسوفان زبان مانند جان آستین، جان آر. سرل یا هربرت پی. گرایس، از یک حرکت مقابل برای منطق سنتی دفاع کردند و تلاش کردند تا مشخصه‌های اصلی زبان طبیعی و ارتباط متعارف را شرح دهند.
کنش‌های گفتار به طور گسترده و بینافرهنگی (بلوم کولکا و همکاران، 1989) و از زاویه دید در زمانی (یوکر و تاوتسینن، 2008) و هم‌زمانی (ویرتس بیکا، 1987) بررسی شده‌اند. تحلیل کنش‌های گفتار برای سبک‌شناسان به ویژه برای گفتگو و توصیف شخصیت‌پردازی ادبیات داستانی اهمیت دارد (برتن، 1980؛ کالپیر، شورت و وِردانک، 1998؛ شورت، 1996).
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبک‌شناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.