شاعر: محمد ویسی

با بودن او بهشت را فهمیدم
آن روح پری سرشت را فهمیدم
وقتی که به این سادگی از دستم رفت
بی‌رحمی سرنوشت را فهمیدم
رحمی به دلم نکرد و رفت از پیشم
با رفتن او مدام در تشویشم
دیروز دلم هزار و یک رؤیا داشت
امروز فقط به مرگ می‌‏اندیشم