شب شکن
شاعر: زنبق سلیمان نژاد
ای غم بیا و باز به زخمم نمک بزن
امشب شکسته تر دل من! نی لبک بزن
طوفان بیا به آب بزن، عاشقانه شو
بر گون های ساحلی دل شتک بزن
ای عشق ای الهۀ شبهای بی کسی
دل را دوباره با غم عشقش محک بزن
نی را بزن که بغش من و دل شکسته است
شب روی شانه های غریبم نشسته است
ای دل بدون چشم سیاهش چه می کنی
ای شب بدون چهره ماهش چه می کنی
نی را بزن که عشق بداند چه می کشی
تا بنگرد که سرخ تر از قلب آتشی
ای دل برای غربت گل ها چه می کنی
با زخم پاره پارۀ دلها چه می کنی ؟
امروز پر شدی زغم چشم های عشق
با قلب غم گرفتۀ فردا چه می کنی؟
کوچید عاشقانه ترین مرد روزگار
بعد از شکست قامت دنیا چه می کنی؟
شب های بی ستاره که از راه می رسند
ای دل شکسته، زخمی و تنها چه می کنی؟
ای مرد! ای شکوه غزل های عاشقی
ای شب شکن، ستارۀ شب های عاشقی
بعد از تو زخم و دلهره تکرار می شود
اندوه و درد و گریه پدیدار می شود
بعد از تو هرچه هست چه یارا وفایی است
این دل ز هر که غیر تو بیزار می شود
آری، پس از غروب تو ای آفتاب عشق
بغض زمان شکسته، زمین تار می شود
ماندیم پای خاطره های معطرش
بر سینه ماند یاد نفس های آخرش
با ابرهای گمشده در انزوا بگو
طوفان شکست قامت زیبای آرزو
منبع: کتاب مرید نگاه (مجموعه شعر شاعران استان اردبیل) به کوشش: علی ادیب.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}