هدیه
یک چراغان داغ دل در سینه پنهان کردهام شور صد صحرا جنون گرد نمکدان کردهام کردهام رنگینتر از گُل کارگاه سینه را
شاعر: شکراله شیروانی «خندان«
یک چراغان داغ دل در سینه پنهان کردهام
شور صد صحرا جنون گرد نمکدان
کردهام کردهام رنگینتر از گُل کارگاه سینه را
تا که تصویر تو را در دیده پنهان کردهام
آن بهار آواره مُرغم، کز گلستان امید
همسفر گم کرده مأوا در بیابان کردهام
آنقدر در ماتمت چون مرغ حق نالیدهام
تا ز غیرت گیسوی سنبل پریشان کردهام
هر چه از غم دیده بودم پیش از این در سوگ تو
جمله را چون آینه بر طاق نسیان کردهام
در فراقت ای گلاب ناب گلزار صفا
دامن از خون جگر رنگ گلستان کردهام
ای نفس امداد جانها چون نسیم پاک صبح
در فراقت خون دل را نذر مژگان کردهام
ای امام ای اسوه عرفان و شرع مصطفی
در پی اجرای امرت دل به فرمان کردهام
گرچه دستم همچو «خندان» کوته از دامان تست
مورم اما رو به درگاه سلیمان کردهام
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}