باز هم دوباره بايد خواند

نويسنده:احمد ترابى
از سوى ديگر اين جامعه بزرگ اسلامى، از نظر علمى، اجتماعى و سياسى و صنعتى گرفتار تأخّر شده است و اين تأخّر او را از يكسو به تقليد و پيروى از فرهنگ مسلّط جهان واداشته و از سوى ديگر وابستگى‏هاى مختلف اقتصادى، سياسى، نظامى و... پذيرش قوانين و قواعد حاكم بر نظام بين‏المللى را بر او تحميل كرده است.
با اين كه بسيارى از كشورهاى اسلامى - بلكه همه آنها - در شمار كشورهاى صنعتى و سرمايه‏دارى قرار ندارند، امّا بيشتر آفاتى كه از رهگذر صنعتى شدن و نظام كاپيتاليسم متوجّه كشورهاى اروپايى و غربى بوده است، دامن‏گير كشورهاى اسلامى نيز - با قدرى نوسان و تأخير - شده است، بى‏آنكه از مزاياى صنعتى شدن به همان مقدار بهره‏مند شده باشند و اين دردى است مضاعف!
زيرا اگر ثروتمندان در نتيجه بى‏مبالاتى و افراط در خوردن گرفتار سوءهاضمه و بيماريهاى ناشى از آن شوند، امرى طبيعى است ولى اين كه كسانى در اثر خوردن قوت لايموت خود، به همان بيماريها مبتلا شوند، بسيار دردآورتر است.
به هر حال مطالعات تاريخى و اجتماعى و فرهنگى نشان مى‏دهد كه بسترهاى رشد ناهنجاريهاى اخلاقى و فروپاشى خانواده در غرب عواملى بوده است كه آن عوامل در ميان كشورهاى اسلامى و در فرهنگ قرآنى حضور نداشته است و به طور طبيعى و منطقى نمى‏بايست جوامع مسلمانان گرفتار ناهنجارى‏ها و رنجهاى اخلاقى و فرهنگى و روابط نامطلوب اجتماعى و خانوادگى غرب شوند!
امّا واقعيتهاى جارى در ميان مسلمانان نشان مى‏دهد كه آنان نيز به رغم داشتن منابع سالم و تعاليم زلال فرهنگى - دينى و قرآنى، در بسيارى موارد، همانگونه زيسته‏اند كه غربيها در قرون وسطى، و بدتر از آن پس از رنسانس - بى‏آن كه از مزاياى مدرنيسم بهره‏مند شوند - به همان دردهايى گرفتار آمده‏اند كه كشورهاى اروپايى و غربى، در نتيجه صنعتى شدن، رشد تكنولوژى، توسعه اقتصادى و كثرت رفاه و انبوهى ثروت مبتلا شده‏اند!
اين همه سبب شده است تا مصلحان اجتماعى و متفكران دينى در چند دهه گذشته - بلكه از حدود يك قرن قبل - به فكر اصلاح جامعه و بازنگرى فهم دينى خود باشند تا مگر از اين طريق، هويّت مستقل از دست داده خويش را باز يابند و از هضم شدن جامعه، فرهنگ و شخصيّت جوامع اسلامى، در هاضمه اسيد آلود غرب جلوگيرى كنند!
اين راه آغاز شده است و همواره با گذشت زمان هم شدّت يافته و هم ضرورت هر چه بيشتر خود را نمايانده است.
زمانى كه ليبراليسم به پايان تاريخ مى‏رسد و پوچ‏گرايى و شيطان‏پرستى رو به گسترش مى‏گذارد و آزادى‏خواهى انسانى سر از فمينيسم افراطى و ستيز جنس‏ها و نسلها در مى‏آورد و پست مدرنيسم - بى‏آنكه اميدى جدّى براى دستيابى به نقطه‏اى روشن داشته باشد - به نقد مدرنيسم مى‏نشيند و مدعيّان صلح جهانى و بنيانگذاران سازمان ملل به نظريه »جنگ تمدنها« دلبسته مى‏شوند و به منظور مديريت اين جنگ پايانى، خود پايه‏هاى بنيادى آن ستيز جهانى را بنا مى‏نهند تا به نام خصم، جنگ را آغاز كنند و به كام خويش آن را پايان بخشند!
و در شرايطى كه مسيحيان با دشمن تاريخى و مادرزاد خود دست آشتى مى‏دهد تا به كمك »آنتى كريست« واقعى خود به نبرد با »ضدمسيح« موهوم بپردازند و تلاش مى‏كنند تا براى رسيدن به صلح جهانى هر چه بيشتر بكشند و براى رسيدن به عصر روشن زندگى هر چه بيشتر ويران كنند و براى از ميان بردن فساد و تباهى هر چه افزونتر فساد نمايند!
در چنين زمانى و در چنين شرايطى، مسلمانان دريافته‏اند - و بيشتر نيز در خواهند يافت - كه نبايد بيش از اين چشم به راه و دلبسته دستاوردهاى و تجربه‏هاى پرهزينه و به بن‏بست رسيده ديگران باشند. نه اين كه از مزاياى صنعت و تكنولوژى و تجربه‏هاى مفيد بهره نگيرند، بلكه آزموده‏هاى غلط آنها را دوباره نيازمايند و به خود و ذخاير الهى خويش بيش از گذشته ارزش نهند و تكيه كنند.
و البته تكيه كردن بر ذخاير خويش به معناى مهر و موم كردن ذخاير براى روز مبادا نيست! به معناى زورق كردن و قاب گرفتن قرآن و روايات نيست! به معناى كلى‏گويى و مباهات به گذشته نيست!
به معناى خوش خواندن و خوش‏نوشتن و طرّاحى كامپيوترى آنها نيست!
بلكه به معناى واقعى، بازگشت به قرآن و تلاش براى فهم دوباره آن متناسب با پوشش و نيازهاى زمان و گشودن مهر سكوت و نامحرمى از لبان قرآن است و اين اوّل راه است و نه حتى ميانه راه!
منبع: maarefquran.com