باز هم دوباره بايد خواند
نويسنده:احمد ترابى
در عصر حاضر بيش از يك ميليارد از جمعيّت جهان را مسلمانان تشكيل مىدهند و اين جمع انبوه بر اين اعتقادند كه بايد زندگى فردى و اجتماعى و خانوادگى خود را بر اساس قرآن و آيات وحيانى آن تنظيم كنند.
از سوى ديگر اين جامعه بزرگ اسلامى، از نظر علمى، اجتماعى و سياسى و صنعتى گرفتار تأخّر شده است و اين تأخّر او را از يكسو به تقليد و پيروى از فرهنگ مسلّط جهان واداشته و از سوى ديگر وابستگىهاى مختلف اقتصادى، سياسى، نظامى و... پذيرش قوانين و قواعد حاكم بر نظام بينالمللى را بر او تحميل كرده است.
با اين كه بسيارى از كشورهاى اسلامى - بلكه همه آنها - در شمار كشورهاى صنعتى و سرمايهدارى قرار ندارند، امّا بيشتر آفاتى كه از رهگذر صنعتى شدن و نظام كاپيتاليسم متوجّه كشورهاى اروپايى و غربى بوده است، دامنگير كشورهاى اسلامى نيز - با قدرى نوسان و تأخير - شده است، بىآنكه از مزاياى صنعتى شدن به همان مقدار بهرهمند شده باشند و اين دردى است مضاعف!
زيرا اگر ثروتمندان در نتيجه بىمبالاتى و افراط در خوردن گرفتار سوءهاضمه و بيماريهاى ناشى از آن شوند، امرى طبيعى است ولى اين كه كسانى در اثر خوردن قوت لايموت خود، به همان بيماريها مبتلا شوند، بسيار دردآورتر است.
به هر حال مطالعات تاريخى و اجتماعى و فرهنگى نشان مىدهد كه بسترهاى رشد ناهنجاريهاى اخلاقى و فروپاشى خانواده در غرب عواملى بوده است كه آن عوامل در ميان كشورهاى اسلامى و در فرهنگ قرآنى حضور نداشته است و به طور طبيعى و منطقى نمىبايست جوامع مسلمانان گرفتار ناهنجارىها و رنجهاى اخلاقى و فرهنگى و روابط نامطلوب اجتماعى و خانوادگى غرب شوند!
امّا واقعيتهاى جارى در ميان مسلمانان نشان مىدهد كه آنان نيز به رغم داشتن منابع سالم و تعاليم زلال فرهنگى - دينى و قرآنى، در بسيارى موارد، همانگونه زيستهاند كه غربيها در قرون وسطى، و بدتر از آن پس از رنسانس - بىآن كه از مزاياى مدرنيسم بهرهمند شوند - به همان دردهايى گرفتار آمدهاند كه كشورهاى اروپايى و غربى، در نتيجه صنعتى شدن، رشد تكنولوژى، توسعه اقتصادى و كثرت رفاه و انبوهى ثروت مبتلا شدهاند!
اين همه سبب شده است تا مصلحان اجتماعى و متفكران دينى در چند دهه گذشته - بلكه از حدود يك قرن قبل - به فكر اصلاح جامعه و بازنگرى فهم دينى خود باشند تا مگر از اين طريق، هويّت مستقل از دست داده خويش را باز يابند و از هضم شدن جامعه، فرهنگ و شخصيّت جوامع اسلامى، در هاضمه اسيد آلود غرب جلوگيرى كنند!
اين راه آغاز شده است و همواره با گذشت زمان هم شدّت يافته و هم ضرورت هر چه بيشتر خود را نمايانده است.
زمانى كه ليبراليسم به پايان تاريخ مىرسد و پوچگرايى و شيطانپرستى رو به گسترش مىگذارد و آزادىخواهى انسانى سر از فمينيسم افراطى و ستيز جنسها و نسلها در مىآورد و پست مدرنيسم - بىآنكه اميدى جدّى براى دستيابى به نقطهاى روشن داشته باشد - به نقد مدرنيسم مىنشيند و مدعيّان صلح جهانى و بنيانگذاران سازمان ملل به نظريه »جنگ تمدنها« دلبسته مىشوند و به منظور مديريت اين جنگ پايانى، خود پايههاى بنيادى آن ستيز جهانى را بنا مىنهند تا به نام خصم، جنگ را آغاز كنند و به كام خويش آن را پايان بخشند!
و در شرايطى كه مسيحيان با دشمن تاريخى و مادرزاد خود دست آشتى مىدهد تا به كمك »آنتى كريست« واقعى خود به نبرد با »ضدمسيح« موهوم بپردازند و تلاش مىكنند تا براى رسيدن به صلح جهانى هر چه بيشتر بكشند و براى رسيدن به عصر روشن زندگى هر چه بيشتر ويران كنند و براى از ميان بردن فساد و تباهى هر چه افزونتر فساد نمايند!
در چنين زمانى و در چنين شرايطى، مسلمانان دريافتهاند - و بيشتر نيز در خواهند يافت - كه نبايد بيش از اين چشم به راه و دلبسته دستاوردهاى و تجربههاى پرهزينه و به بنبست رسيده ديگران باشند. نه اين كه از مزاياى صنعت و تكنولوژى و تجربههاى مفيد بهره نگيرند، بلكه آزمودههاى غلط آنها را دوباره نيازمايند و به خود و ذخاير الهى خويش بيش از گذشته ارزش نهند و تكيه كنند.
و البته تكيه كردن بر ذخاير خويش به معناى مهر و موم كردن ذخاير براى روز مبادا نيست! به معناى زورق كردن و قاب گرفتن قرآن و روايات نيست! به معناى كلىگويى و مباهات به گذشته نيست!
به معناى خوش خواندن و خوشنوشتن و طرّاحى كامپيوترى آنها نيست!
بلكه به معناى واقعى، بازگشت به قرآن و تلاش براى فهم دوباره آن متناسب با پوشش و نيازهاى زمان و گشودن مهر سكوت و نامحرمى از لبان قرآن است و اين اوّل راه است و نه حتى ميانه راه!
منبع: maarefquran.com
از سوى ديگر اين جامعه بزرگ اسلامى، از نظر علمى، اجتماعى و سياسى و صنعتى گرفتار تأخّر شده است و اين تأخّر او را از يكسو به تقليد و پيروى از فرهنگ مسلّط جهان واداشته و از سوى ديگر وابستگىهاى مختلف اقتصادى، سياسى، نظامى و... پذيرش قوانين و قواعد حاكم بر نظام بينالمللى را بر او تحميل كرده است.
با اين كه بسيارى از كشورهاى اسلامى - بلكه همه آنها - در شمار كشورهاى صنعتى و سرمايهدارى قرار ندارند، امّا بيشتر آفاتى كه از رهگذر صنعتى شدن و نظام كاپيتاليسم متوجّه كشورهاى اروپايى و غربى بوده است، دامنگير كشورهاى اسلامى نيز - با قدرى نوسان و تأخير - شده است، بىآنكه از مزاياى صنعتى شدن به همان مقدار بهرهمند شده باشند و اين دردى است مضاعف!
زيرا اگر ثروتمندان در نتيجه بىمبالاتى و افراط در خوردن گرفتار سوءهاضمه و بيماريهاى ناشى از آن شوند، امرى طبيعى است ولى اين كه كسانى در اثر خوردن قوت لايموت خود، به همان بيماريها مبتلا شوند، بسيار دردآورتر است.
به هر حال مطالعات تاريخى و اجتماعى و فرهنگى نشان مىدهد كه بسترهاى رشد ناهنجاريهاى اخلاقى و فروپاشى خانواده در غرب عواملى بوده است كه آن عوامل در ميان كشورهاى اسلامى و در فرهنگ قرآنى حضور نداشته است و به طور طبيعى و منطقى نمىبايست جوامع مسلمانان گرفتار ناهنجارىها و رنجهاى اخلاقى و فرهنگى و روابط نامطلوب اجتماعى و خانوادگى غرب شوند!
امّا واقعيتهاى جارى در ميان مسلمانان نشان مىدهد كه آنان نيز به رغم داشتن منابع سالم و تعاليم زلال فرهنگى - دينى و قرآنى، در بسيارى موارد، همانگونه زيستهاند كه غربيها در قرون وسطى، و بدتر از آن پس از رنسانس - بىآن كه از مزاياى مدرنيسم بهرهمند شوند - به همان دردهايى گرفتار آمدهاند كه كشورهاى اروپايى و غربى، در نتيجه صنعتى شدن، رشد تكنولوژى، توسعه اقتصادى و كثرت رفاه و انبوهى ثروت مبتلا شدهاند!
اين همه سبب شده است تا مصلحان اجتماعى و متفكران دينى در چند دهه گذشته - بلكه از حدود يك قرن قبل - به فكر اصلاح جامعه و بازنگرى فهم دينى خود باشند تا مگر از اين طريق، هويّت مستقل از دست داده خويش را باز يابند و از هضم شدن جامعه، فرهنگ و شخصيّت جوامع اسلامى، در هاضمه اسيد آلود غرب جلوگيرى كنند!
اين راه آغاز شده است و همواره با گذشت زمان هم شدّت يافته و هم ضرورت هر چه بيشتر خود را نمايانده است.
زمانى كه ليبراليسم به پايان تاريخ مىرسد و پوچگرايى و شيطانپرستى رو به گسترش مىگذارد و آزادىخواهى انسانى سر از فمينيسم افراطى و ستيز جنسها و نسلها در مىآورد و پست مدرنيسم - بىآنكه اميدى جدّى براى دستيابى به نقطهاى روشن داشته باشد - به نقد مدرنيسم مىنشيند و مدعيّان صلح جهانى و بنيانگذاران سازمان ملل به نظريه »جنگ تمدنها« دلبسته مىشوند و به منظور مديريت اين جنگ پايانى، خود پايههاى بنيادى آن ستيز جهانى را بنا مىنهند تا به نام خصم، جنگ را آغاز كنند و به كام خويش آن را پايان بخشند!
و در شرايطى كه مسيحيان با دشمن تاريخى و مادرزاد خود دست آشتى مىدهد تا به كمك »آنتى كريست« واقعى خود به نبرد با »ضدمسيح« موهوم بپردازند و تلاش مىكنند تا براى رسيدن به صلح جهانى هر چه بيشتر بكشند و براى رسيدن به عصر روشن زندگى هر چه بيشتر ويران كنند و براى از ميان بردن فساد و تباهى هر چه افزونتر فساد نمايند!
در چنين زمانى و در چنين شرايطى، مسلمانان دريافتهاند - و بيشتر نيز در خواهند يافت - كه نبايد بيش از اين چشم به راه و دلبسته دستاوردهاى و تجربههاى پرهزينه و به بنبست رسيده ديگران باشند. نه اين كه از مزاياى صنعت و تكنولوژى و تجربههاى مفيد بهره نگيرند، بلكه آزمودههاى غلط آنها را دوباره نيازمايند و به خود و ذخاير الهى خويش بيش از گذشته ارزش نهند و تكيه كنند.
و البته تكيه كردن بر ذخاير خويش به معناى مهر و موم كردن ذخاير براى روز مبادا نيست! به معناى زورق كردن و قاب گرفتن قرآن و روايات نيست! به معناى كلىگويى و مباهات به گذشته نيست!
به معناى خوش خواندن و خوشنوشتن و طرّاحى كامپيوترى آنها نيست!
بلكه به معناى واقعى، بازگشت به قرآن و تلاش براى فهم دوباره آن متناسب با پوشش و نيازهاى زمان و گشودن مهر سكوت و نامحرمى از لبان قرآن است و اين اوّل راه است و نه حتى ميانه راه!
منبع: maarefquran.com