مقدمه:
مفهوم سامری های منافق در عصر حاضر، به کسانی اطلاق میشود که به ظاهر دیندار و متدین هستند، اما در باطن به دنبال منافع شخصی خود شان هستند و با نفاق و فریبکاری، دیگران را گمراه میکنند. این مفهوم ریشه در داستان سامری در قرآن دارد که با ساختن گوسالهای از طلا، قوم موسی را به بتپرستی کشاند.در حقیقت سامریهای منافق با کلام شیرین و ظاهر فریبنده، قصد فریب دادن دیگران و رسیدن به اهداف خود را دارد. این افراد معمولاً در گفتار و رفتار خود تناقض دارند و آنچه در دل میاندیشند با آنچه بر زبان میآورند متفاوت است.
سامریهای منافق به دلیل ترس از مرگ و از دست دادن اموال و موقعیت اجتماعی، از جهاد و مبارزه پرهیز میکنند، ایمان ضعیف و ترس از ناشناختهها، این افراد را به سمت انفعال و بیتفاوتی سوق میدهد.
وابستگی شدید به دنیا و لذتهای مادی، مانع از آن میشود که منافقان به وظایف دینی و اجتماعی خود عمل کنند. و با جلوگیری از شرکت مردم در جهاد، منافقان به دنبال تضعیف جبهه حق و تقویت جبهه باطل هستند. واغلب به دنبال حفظ منافع شخصی خود هستند و از هر فرصتی برای رسیدن به اهداف دنیوی استفاده میکنند.
در این مطلب به بعضی از صفات و ویژگی های سامریهای منافق جامعه امروز، با توجه به آیات و روایات اشاره ای خواهیم کرد.
سامریهای منافق در جامعه امروز
سامریهای منافق در مقابل دین خدا
سامری، شخصیتی است که با فریب و نیرنگ، قوم بنی اسرائیل را به بت پرستی کشاند و در مقابل دین توحیدی ابراهیمی ایستاد. نقشهی سامری ها و منافقین همیسه ایستادگی در برابر حق و حقیقت و تلاش برای جایگزینی باطل به جای حق بوده است.خداوند در این آیه اشاره به مرشد و راهنمای واقعی و اهل عمل می کند:﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ﴾. و کیست خوشگفتارتر از آن که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک کند و بگوید: «من از مسلمانانم» (1)
دعوتکننده را رسول خدا مىداند. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَةٍ» (2) بنابراین باید از احسن گفتهها پیروى کرد که دعوت به خداست و بهترین دعوت به خدا، دعوت پیامبر اوست، پس پیروى از احسن، یعنى پیروى از وحى ودعوتهاى رسول خدا صلى الله علیه و آله.(3)
ومراد از عبادت طاغوت، اطاعت از ستمگران و طاغیان است. زیرا در حدیثى در تفسیر مجمعالبیان مىخوانیم: «من اطاع جبارا فقد عبده» اطاعت از ستمگر، پرستش اوست.
«طاغوت» به کسى گفته مىشود که اهل طغیان و تجاوز باشد. «اجتناب» یعنى چیزى را در یک جانب و خود را در جانب دیگر قرار دادن. مراد از انابه به سوى خدا و اجتناب از طاغوت است.
سامری و منافق به عنوان نمونههایی از افرادی که به طغیان و تجاوز معروف هستند شناخته میشوند. سامری به خاطر دوران پیامبر موسی (علیهالسلام) شهرت یافته است که شخصیتی تاریخی در قرآن است که با ساختن گوسالهای طلایی، قوم بنیاسرائیل را به بتپرستی کشاند.
در حقیت کار سامری و منافق نمادی از انحراف، گمراهی و تلاش برای جایگزینی حقیقت با باطل است. در جوامع امروزی نیز افرادی با ویژگیهای مشابه سامری وجود دارند که با روشهای مختلف سعی در گمراه کردن مردم و ایجاد تفرقه دارند.وجود افرادی که با سوءاستفاده از احساسات و باورهای مردم، آنها را به راهی نادرست هدایت میکنند، اجتنابناپذیر است.
خداوند در این آیه می فرماید.ذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ :
هنگامى که منافقان نزد تو آیند، گویند: «گواهى مىدهیم که تو پیامبر خدا هستى» و خدا مىداند که تو پیامبرش هستى وخدا شهادت مىدهد که منافقان دروغگویند.(4)
«نفاق» از «نفق»، به معناى تونلهاى زیرزمینى است که براى استتار یا فرار از آن استفاده مىشود. بعضى از حیوانات مثل موش صحرایى و سوسمار، لانههایى براى خود درست مىکنند که دو سوراخ دارد. منافق نیز، راه پنهان و مخفى براى خود قرار مىدهد تا به هنگام خطر از طریق آن فرار کند.
مردم چهار دسته هستند:
الف) گروهى قلباً ایمان دارند و به وظیفه خود عمل مىکنند که اینان مؤمن واقعى هستند.ب) گروهى قلباً ایمان دارند، ولى اهل عمل نیستند که این دسته فاسقاند.
ج) گروهى قلباً ایمان ندارند، ولى در ظاهر، رفتار مؤمنان را انجام مىدهند که منافقاند.
د) گروهى نه قلباً ایمان دارند و نه به وظیفه عمل مىکنند که این دسته کافرند. (5)
حضرت على علیه السلام مىفرماید: نفاق انسان، برخاسته از احساس حقارتى است که از درون دارد. «نفاق المرء ذل یجده فى نفسه» (6)
سامریهای منافق در مقابل ولی فقیه
یک واقعیت تلخ و تاریخی وجود دارد که وجود افرادی با تفکرات و اعمال منافقانه و سامریوار که در طول تاریخ و در جوامع مختلف، در مقابل رهبران دینی و ارزشهای الهی ایستادهاند.منافقین و سامریان این دو گروه، هرچند از نظر تاریخی متفاوت هستند، اما از نظر رفتاری و اهداف، شباهتهای زیادی دارند. هر دو گروه با ظاهر ایمان، باطنی پلید دارند و سعی در گمراه کردن مردم و ایجاد تفرقه دارند.
امام سجاد (ع) می فرماید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ.
الهی بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از نعمت میانهروی بهره مند فرما، و از اهل درستی و استقامت، و راهنمایان به خیر، و بندگان شایستهات قرار ده، و نجات و رستگاری در قیامت، و رهیدن از کمینگاه عذاب نصیبم کن. (7)
در تبیین این قسمت از فراز نورانی (و مِن أدلّةِ الرَّشادِ) کاملترین و برترین مرشد و راهنمای انسان، خداوند سبحان است. پس از او انبیا و اوصیا هستند و در رتبه بعدی، عالمِ عامل قرار دارد، یعنی کسی که هم شناخت همه جانبهای از دین دارد و به تعبیر قرآن فقیه است و هم به آنچه میداند، عمل میکند.
عالم عدل به فردی گفته میشود که دانش علوم دینی و قرآنی را به دست آورده و ازاین دانش برای عمل به خیر و نیکویی استفاده میکند.
امروزه منافقینی که صفت سامری را دارند در مقابل با دین خدا فرستاده اش و اوصیا و کسانی که به عنوان ولی فقیه هستند ایستادگی می کنند.
عالم عامل یکی از مراجع تقلید بزرگ و معتبر در دوره غیبت کبری امام زمان (عج) است. او به عنوان نائب عامل امام زمان (عج) در دوران غیبت به امور شرعی و دینی اهتمام میورزد و مسائل دینی را تبیین و تفسیر میکند تا جامعه شیعه را هدایت کند
این نقش بسیار مهم است زیرا در غیبت امام، این علما و مراجع تقلید به عنوان رهنما و منشی امام زمان (عج) برای جامعه شیعه عمل میکنند و تلاش میکنند تا بر اساس آموزههای اسلامی، جامعه را به سوی اهداف امام زمان (عج) هدایت کنند.
در جامعه دینی همیشه افرادی وجود دارند که با استفاده از ابزارهای مختلف مانند رسانهها، شبکههای اجتماعی و نفوذ در ساختارهای قدرت، سعی در مقابله با دین و ارزشهای اسلامی دارند. این افراد، با ایجاد شبهه، ترویج افکار انحرافی و تحریف حقایق، سعی میکنند تا مردم را از مسیر حق منحرف کنند.
در هر جامعهای، افرادی وجود دارند که با نفوذ در باورها و ارزشهای آن جامعه، باعث انحراف و گمراهی دیگران میشوند. این افراد اغلب با ظاهرآرایی و القای باورهای نادرست، مردم را به سمت خود میکشانند.
هر قومی، یک سامری منافق دارد.
از صدر اسلام تا کنون این افراد بوده و هستند. نقل شده که پس از فتح بصره گروهى نزد امیر مؤمنان(علیهالسلام) آمدند. در میان آنها حسن بصرى دیده میشد که اوراقى در دست گرفته و سخنان امام را یادداشت میکند.أمیر المؤمنین(علیهالسلام) به صداى بلند او را خطاب کرد که: چه میکنی؟ گفت: سخنان شما را یادداشت میکنم، تا پس از شما برای مردم بازگو کنم. امام(علیهالسلام) فرمود:
أما إنّ لِکلِّ قَومٍ سامِریَّ و هذا سامِریُّ هذهِ الأمّةِ، أما إنَّه لا یَقول: لا مِساسَ، ولکِن یَقول: لا قِتالَ.آگاه باشید که هر قوم و جمعیتی یک سامری دارد و تو ای حسن! سامری این امت هستی، تو از من آثار رسول خدا را میگیری و با هوای نفس و تفسیر به رأی خودت، مکتب تازهای می سازی و مردم را به آن فرا میخوانی. البته این سامری نمی گوید به من نزدیک نشوید بلکه می گوید در جنگ هایی که من فرمان می دهد شرکت نکنید. (8)
به عبارت بهتر یعنی این که این فرد، سامرى این امّت است، بدانید که او [مانند سامری قوم موسی] نمیگوید: «لا مساس؛ به من نزدیک نشوید»اشاره به این آیه دارد:
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَکَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَه؛ [موسى] گفت: برو که تو را در زندگى [کیفر] این است که بگویى: [به من] دست نزنید! و تو را موعدى است که در آن با تو خلاف نمىورزند)] (9) بلکه این سامری از جنگ نهى کرده و میگوید: «لا قتال؛ [با دشمنان] جنگ نکنید.
نقل شده که پس از این کار مبتلا به وسواس شد، و هر کسی را که میدید وحشت میکرد و فرار مینمود و فریاد میزد (لامساس) با من تماس نگیر.» و این میگوید: (لاقتال) مبارزه با حکومت جنایتکار بنی امیه غلط است».(10)
از آنجا که در آغاز هر انقلابی، حوادثی انحرافی رخ میدهد، و خود انقلاب کردهها، گاهی حزب و گروه خاصی را به دو خود جمع میکنند، قوم موسی (علیهالسّلام) نیز از این انحراف مصون نماندند و توسط سامری به انحراف کشیده شدند.
جنگ نکنید شعار سامریهای منافق
حضرت موسی به محض اینکه غایب شد، و از میان مردم رفت، دیگر مردم هم حرف هارون را گوش نکردند و گمراه شدند(فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ؛(11)همین سامری موجب چه جنگ خانمانسوزی در بنیاسرائیل شد! و چه زحمتهای زیادی را از حضرت موسی(ع) بههم ریخت! بنیاسرائیل چقدر پسرهایشان سر بریده شد، شکمهای مادرهای حامله دریده شد که موسی به دنیا نیاید! چقدر بدبختی کشیدند! همۀ این زحمات را سامری به هوا داد!
امیرالمؤمنین علی(ع) یا پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند سامریِ امت من کیست؟ سامری امت پیغمبر(ص) که بود؟ سامری در جریان داستان حضرت موسی(ع) شخصیت منفیِ فوقالعاده مهمی بوده یا نبوده؟ خُب حالا یک همچین شخصیتی را در امت پیغمبر پیدا کنید.
سامری امت پیغمبر کسی بود که امیرالمؤمنین(ع) در قنوت نمازش او را لعن میکرد. حالا که بود؟ ابوموسیِ اشعری(وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ... إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی؛ (12)
ابوموسی اشعری هم میگفته «لاقتال، لاقتال». یعنی شعار ابوموسی اشعری این بود که «جنگ نه، جنگ نه» با شعار «جنگ نه، جنگ نه» آمد مذاکره را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد، به حدی که بعد از آن امیرالمؤمنین علی(ع) در قنوت نمازش، ابوموسی اشعری را نفرین میکرد، لعن میکرد. (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْقِلٍ، عَنْ عَلِیٍّ (ع) : أَنَّهُ قَنَتَ فِی الصُّبْحِ فَلَعَنَ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَبَا مُوسَى وَ أَبَا الْأَعْوَرِ وَ أَصْحَابَهُمْ؛ (13)
همین ابوموسی اشعری که دنبال «لاقتال، لاقتال» بود یعنی دنبال این بود که «جنگ نشود، جنگ نشود» چقدر موجب جنگ و خونریزی شد؟ که یک مورد آن کربلاست.این جنگها همهاش مالِ «لاقتال» ابوموسی اشعری بود.
اینهایی که میگویند «لاقتال» خودشان بیشترین جنگ را تولید میکنند، و اینکه می گویند «ما کلاً دوست نداریم جهاد کنیم» یعنی دوست داریم سر همه را ببُرند. همانند داعشی ها و همانند اسرائیلی ها که همه ی جامعه اسلامی را قتل و عام کنند، اما به زندگی این منافقین آسیبی نرسد .
سامری های منافق باعث تفرقه و تضعیف جبهه داخلی
شعار "لاقتال" ابوموسی اشعری در شرایطی که جامعه اسلامی برای مقابله با دشمنان خارجی آماده میشد، باعث تفرقه و تضعیف جبهه داخلی شده است. این امر نشان میدهد که چگونه میتوان از آموزههای دینی سوء استفاده کرد و به جای تقویت وحدت و انسجام، به تفرقه و اختلاف دامن زد.پس این شعار هم باعث ایجاد تفرقه و اختلاف در میان مسلمانان شده و هم به دشمنان فرصت سوء استفاده می دهد. از طرفی با ترویج روحیه تسلیم و تساهل در برابر دشمن، باعث تضعیف روحیه مقاومت و مبارزه می شود، لذا دشمنان از این اختلافات داخلی برای رسیدن به اهداف خود بهرهبرداری میکنند.
عوامل موثر در شکلگیری چنین تفکری:
تفسیر نادرست از دین: برخی افراد با تفسیرهای شخصی و نادرست از آموزههای دینی، به دنبال توجیه اعمال خود هستند.ترس از جنگ: برخی افراد به دلیل ترس از جنگ و خونریزی، به دنبال راههایی برای اجتناب از آن هستند.
نفوذ دشمن: دشمنان با نفوذ در میان مسلمانان و القای افکار انحرافی، سعی در تضعیف جبهه داخلی میکنند.
ضعف ایمان: افرادی که ایمان قوی ندارند، در برابر سختیها و مشکلات مقاومت نمیکنند و به راحتی تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار میگیرند.
پیامدهای چنین تفکری:
تضعیف قدرت نظامی: با کاهش روحیه جنگجویی و کاهش تعداد نیروهای آماده برای جنگ، قدرت نظامی جامعه اسلامی تضعیف میشود.تسلیم در برابر دشمن: در درازمدت، چنین تفکری میتواند به تسلیم در برابر دشمن و از دست رفتن استقلال و آزادی منجر شود.
تفرقه و اختلاف داخلی: این نوع تفکر، باعث ایجاد اختلاف و تفرقه در میان مسلمانان شده و وحدت و انسجام جامعه را از بین میبرد.
شعار سامریهای منافق مخالف قرآن است.
یکی از صفات بارز این نوع افراد منافق این است که شعار آنها و تفسیر آنها و روایت آنها درتضاد با آموزههای قرآنی است شعار "لاقتال" که سایه جنگ را از سر ما بردارید، در تضاد با آیاتی است که مسلمانان را به جهاد در راه خدا و مقابله با دشمنان دعوت میکنند.از جمله اهدافی که برای جهاد در قرآن نام برده شده میتوان از دفاع، دفع فتنه، تثبیت حاکمیت الله، ذلیل کردن دشمنان اسلام، جلوگیری از فساد بر روی زمین، جلوگیری از نابودی عبادتگاهها، استقرار حق و نابودی باطل، حمایت از مظلوم و جلوگیری از ظلم اشاره کرد.
«جهاد» در حداقل هفده سوره قرآن کریم از جمله بقره، آلعمران، نساء، مائده، انفال، توبه، نحل، حج، نمل، احزاب، شوری، محمد، فتح، حدید، حشر، ممتحنه، صف و قریب ۴۰۰ آیه در رابطه با جهاد نازل شده است.
یکی از انگیزههای جهاد این است که خداوند سبحان در قرآنکریم اجازهنامهای برای ستمدیدگان صادر کرده تا با ستم مبارزه کنند و با یاری خداوند سبحان پیروز شوند چنانکه در آیات سوره حج در این رابطه میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ﴿14﴾ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ(15)؛ قطعاً خداوند از کسانىکه ایمان آوردهاند دفاع میکند زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد، به کسانىکه جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت [جهاد] داده شده است چراکه مورد ظلم قرار گرفتهاند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست».
خداوند متعال همچنین در سوره نساء می فرماید «وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید همانان که میگویند پروردگارا ما را از این شهرى که مردمش ستمپیشهاند بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما».(16)
سامریهای منافق انقلابی هستند
از آنجا که در آغاز هر انقلابی، حوادثی انحرافی رخ میدهد، و خود انقلاب کردهها، گاهی حزب و گروه خاصی را به دور خود جمع میکنند، قوم موسی (علیهالسّلام) نیز از این انحراف مصون نماندند و توسط سامری به انحراف کشیده شدند.حضرت موسی (علیهالسّلام) اکنون که از دست فرعونیان نجات یافته، میخواهد برای ملت بنی اسرائیل، حکومت تشکیل دهد و هر حکومتی نیاز به قانون دارد. او با گروهی از برجستگان بنی اسرائیل به کوه طور رفت، تا الواح تورات را از درگاه خدا بگیرد، تا همان کتاب آسمانی، قانون اساسی مردم گردد.
نخست طبق وعده خدا، به بنی اسرائیل فرمود: «من سی روز از میان شما غایب هستم، جانشین من برادرم هارون است. در پرتو راهنماییهای او به زندگی ادامه دهید تا من بازگردم.»
موسی (علیهالسّلام) به کوه طور رفت و به مناجات و عبادت پرداخت. سی شبانه روز به پایان رسید، خداوند ده روز دیگر را به آن افزود و مجموع آن چهل روز گردید.
موسی بن ظفر که بعدا به نام «سامری» معروف شد، از بنی اسرائیل بود (او همان کسی بود که در ماجرای درگیری او با قبطی، موسی به کمک او شتافت و قبطی را کشت) سامری با اینکه سابقه انقلابی داشت، و از یاران موسی بود، پس از پیروزی موسی (علیهالسّلام) جزء منافقین گردید و در غیاب موسی (علیهالسّلام)، و از زمینهای که در میان بنی اسرائیل وجود داشت سوء استفاده کرده و از طلاهای فرعونیان، که جمع شده بود، با زیرکی خاصی مجسمه گوسالهای درست کرد، و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
براثر وزش باد از سوراخهای بدن این مجسمه صدایی همچون صدای گوساله بیرون میآمد و به این ترتیب اکثریت قاطع جاهلان بنی اسرائیل، از راه توحید خارج شده و گوساله پرست شدند.
هارون هرچه قوم را نصیحت کرد، و آنها را از گوساله پرستی برحذر داشت، به سخنش اعتنا نکردند، حتی با جوسازیها و هیاهوی خود نزدیک بود او را بکشند.
منظوراز سامری های منافق وانقلابی کسانی هستند که در میان اتقلابیون هر امتی وجود دارند، افراد زیرکی هستند که نقاط ضعف مردم و حتی انقلابیون را میداند زیرا با آنها زندگی کرده است .
سامریهای منافق که در ایتدا انقلابی هستند و در میان انقلابیون بزرگ شده اند.به افرادی اشاره دارد که در ظاهر با انقلابیون همراه هستند و از شعارها و آرمانهای آنها استفاده میکنند.
ولی در باطن به دنبال منافع شخصی خود هستند و برای رسیدن به این هدف، از هر ابزاری، حتی از باورهای دینی، سوءاستفاده میکنند.این افراد بسیرار زیرک و شناگر هستند و نقاط ضعف دیگران را شناسایی کرده و از آنها بهرهبرداری میکنند.
در حقیقت انگیزه اصلی این افراد، کسب منافع و سودجویی شخصی است و نه اعتقاد به آرمانهای انقلاب و آنچه مسیر انقلاب است
این افراد از باورهای دینی و نمادهای مذهبی برای توجیه اعمال خود و فریب دیگران استفاده ابزاری میکنند.
داستان سامری در قرآن و تاریخ یهود، به عنوان یک نمونه کلاسیک از نفوذ و خیانت در یک جنبش دینی و اجتماعی، مورد استفاده قرار گرفته است.رفتار این افراد، از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، قابل تحلیل است. آنها از مکانیزمهایی مانند فرافکنی، توجیهگری و دستکاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند.
عبارت "سامریهای منافق انقلابی هستند" یک هشدار است نسبت به وجود افرادی که با سوء استفاده از باورهای دینی و آرمانهای انقلاب، به دنبال منافع شخصی خود هستند. شناخت این افراد و مقابله با آنها، برای حفظ اصالت و پایداری هر جنبشی ضروری است.
سوء استفاده سامریهای منافق از دین
سامریهای زمان ممکن است مبانی دینی را یاد بگیرند و در کنار دینداران ظاهر شوند، اما هدف آنها بهرهبرداری از این دانش برای تحقیر دین و فریب مردم است. آنها ضمن فریب مردم عادی، چه بسا دینداران را هم گمراه کنند.این نوع رفتار ناپسند و نارواست و باعث ایجاد شک و تردید درباره اعتقادات دینی میشود. افراد باید هوشیار باشند و از افرادی که از دین برای منافع شخصی استفاده میکنند، حذر کنند و به دنبال رهنمودهای واقعی و صادق دینی بگردند تا از سوءاستفادههای این گونه افراد جلوگیری شود.
نکته دینی و قرآنی این مطلب این است که سامری از بزرگان زمان حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ بود، نام وی سه بار در قرآن آمده است، و وقتی حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ به کوه طور رفت، سامری با ساختن گوسالهای طلایی و دعوت قوم خود به پرستش آن، مردم را گمراه کرد.
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ در برگشت از کوه طور او را بهخاطر این کار توبیخ کرد.ولی سامری در پاسخ حضرت اشاره می کتد که :قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی :
من چیزی را دیدم که قوم ندیدند، من مشتی خاک از اثر قدم رسول (حق، جبرئیل) برگرفته و (در گوساله) ریختم و نفس من چنین (فتنه انگیزی را) به نظرم جلوه داد. (17)
بنابراین برداشت مراد سامری از « فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ » آن است که من مقداری از آثار موسی را فراگرفته و بر آن مؤمن شدم، سپس آن را رها کرده و گوساله را ساختم و قهراً جمله « بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا »؛ یعنی به طرحی برای انجام دادن این کار پی بردم که دیگران از آن غافل بودند و این معنا با عنوان هر قومی، یک سامری دارد سازگارتر است. (18)
سامری امت پیامبر(ص) در خدمت بنیامیه
حسن بصری یکی از دانشمندان بزرگ اسلام، در قرن اول هجری است، که دستگاه حکومت بنیامیه از چهره مذهبی او برای توجیه جنایت خود فراوان استفاده مینموده.پیشبینی امام علی (ع) درست از آب در آمد و این دانشمند، چنان خدمتی به دستگاه بنیامیه نمود که به گفته یکی از محققین اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود حکومت مروانی در گهواره، زنده به گور میشد، مگر نمیبینید که حسن نشسته و در جلوی او عدهای بیشمار، صف بستهاند و او با مهارتهائی که در سخن گفتن دارد، ضمن سخنرانی میگوید:«پیامبر خدا فرمود: به زمامداران ناسزا نگویند که آنان اگر نیکی کنند، برای آنها پاداش است و بر شما لازم است سپاسگذاری کنید و اگر بد نمایند، برای آنها است وزر و کیفر کردارشان، و بر شما لازم است شکیبا باشید، که آنها بلائی هستند که خداوند به وسیله آنها از هر کس که بخواهد انتقام میگیرد» و همین دانشمند بود که فتوا داد «اطاعت از پادشاهان بنیامیه واجب است هر چند ظلم کنند زیرا خداوند به وسیله آنان اصلاحاتی میکند که از جنایات آنان بیشتر است».
سامریهای منافق در هر لباسی
در مقابل مرشد عامل، مرشد بی عمل است. چنین شخصی چه در لباس روحانیت باشد چه در غیر آن در واقع، مرشدنما است نه مرشد حقیقی. در روایات متعددی درباره خطر چنین افرادی گوشزد شده است. در نامه ۲۷ نهج البلاغة امیر مؤمنان(علیهالسلام) از رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) نقل نموده که فرمود:إنّی لا أخافُ عَلى امَّتی مُؤمِنا و لا مُشرِکا؛ أمَّا المُؤمِنُ فَیَمنَعُهُ اللّهُ بِإِیمانِهِ، و أمَّا المُشرِکُ فَیَقمَعُهُ اللّهُ بِشِرکِهِ. و لکِنّی أخافُ عَلَیکُم کُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ، عالِمِ اللِّسانِ، یَقولُ ما تَعرِفونَ، و یَفعَلُ ما تُنکِرونَ.(19)
من بر امّت خویش، از جانب مؤمن یا مشرک نمىترسم. مؤمن را خداوند به سبب ایمانش [از صدمه زدن به امّتم] باز مىدارد و مشرک را خداوند، به سبب شرکش سرکوب مىکند؛ بلکه بر شما از کسى مىترسم که در دل، منافق و در زبان، عالم است؛ چیزى را مىگوید که شما مىپسندید و کارى را مىکند که شما نمىپسندید.
بر اساس این روایت و روایات مشابه، امروزه آمریکا برای امت اسلام، خطر جدیای نیست، آنچه ما را تهدید میکند، منافقانی است که در لباس اسلام به اسلام ضربه میزنند، کسانی که خیلی خوب سخنرانی میکنند، ولیکن در عمل هیچ! به تعبیر حافظ:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چـون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشـکلی دارم ز دانشـمند مجلـس بـاز پـرس تـوبهفرمایان چرا خود، تـوبه کـمتر میکنند؟(20)
برخی در زمینه مسائل دینی، ادعای ارشادگری دارند و در سخنرانیهای خود خیلی خوب از آیات و روایات بهره میبرند، ولی در عمل از آنها بیبهرهاند. عدهای هم که تعدادشان کم نیست، در مسائل سیاسی چنیناند که همواره از طرفداری از مردم صحبت میکنند، ولی در عمل دنبال منافع شخصی خودشان هستند.
سابقه سامریهای منافق درجامعه ایران
ایالات منفجره آمریکا، امروز برای از بین بردن انقلاب، به گروهی از سامری منافق در لباس دین و انقلاب که چون موریانه، ریشه را میجوند برای تغییر ماهیت نظام و جابهجایی ریل انقلاب با شیب ملایم، عده ای وطن فروش را اجیر کرده است تا حکومت اسلامی را بی عرضه و بی انگیزه و فاسد نشان دهند تاتا مردم را از انقلاب پشیمان کنند.کارهایی که سامریهای منافق درحال انجام آن بوده اند و هستند نظیر حال و روز اقتصاد امروز، انبوه پروندههای زمینخوار و کوهخوار و دریاخوار، اختلاس و ارتشا، جاسوسی، قاچاق، فرار مالیاتی، بدهکاری کلان بانکی، زد و بند و حُقّهبازی، دلالی دلار و سکّه، تورم، فیشهای نجومی، فتنهسازی، بزککردن دشمن، سندرم ژن برتر آقازادگی، ... فریب مردم در انتخابات و رای گرفتن برای نااهلان، تحمیل قراردادهای خسارت بار تاریخی کرسنت و برجام به کشور، تحقیر مردم با CFT، پالرمو، ۲۰۳۰ و ... و در نهایت متهم کردن نظام به انواع جرایم و کوتاهی ها و خیانت هایی که خود مرتکب شده اند؛ گوشه ای از آن هاست.
تاریخ اهل نفاق را فراموش نمی کند و آنها که کشور را در سال ۱۳۷۸، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸ ، 1401، به آتش کشیدند؛ کسانی که بدتر از گروه قبلی، آرامش و اقتدار و اقتصاد و استقلال و فرهنگ و جمهوریت نظام و مردم را نشانه گرفته و بی شرمانه معیشت مردم را برای مذاکره با آمریکا [شیطان بزرگ] گروگان گرفته اند و با کارشکنی، مأمور بدبین [و مأیوس]کردن مردم به انقلاباند و غافلاند که خدا در کمین آنها هم هست.»
این شخصیت های بیشخصیّت، قُبح نمیدانستند که وانمود کنند قبله نمای آنها در جهت «تل آویو»، «اورشلیم» و «حیفا» و «عکّا» ... تنظیم شده و یا سر در آخور اسرارآمیز لژهای مخفی و نیمه مخفی ماسونی، دارند و مقابل آمریکاو اسارئیل و یهود کمرِ تعظیم و تسلیم خم میکنند.
آن ها در نهایت، آمریکا را «قبله آمال» خود می دیدند؛ زیرا خوب می دانستند که «نیویورک»، «واشنگتن» و مرکز «وال استریت» مقرّ اصلیِ فرماندهی و فرمانروایی قبیله «یهودا» در دوران کنونی است. اینواقعیت تاریخی، نه برای ما شگفتی ساز است و نه از سوی آنها قابل پرده پوشی و کتمان بود.
اما اینجماعت هزاررنگ و هزارچهرهای که در نظام جمهوری اسلامی نفوذ و رخنه کردهاند، امروز در کسوت همینمردم مسلمان و مؤمنِ فداکار و شهیدپرور، بهسوی همان قبله قیام و قعود دارند و دلهاشان لبریز از عشق «گوساله طلایی سامری» است.. اینها خوب میدانند که آمریکا و اتحادیه اروپا بهطور کامل در قبضه شبکههای شیطانی صهیونی و صاحبان کارتلها و کمپانی داران فراملی و بانکداران بزرگ یهودی است.
از سوی دیگر اینجماعت، با مبانی، اصول و گفتمان انقلاب اسلامی و امام (ره) نیز به خوبی آشنا هستند و واحدهای درسی خود را طی اینچند دهه ـ که همواره در مناصب مهم و حسّاس کشور نیز حضور و نفوذ داشتهاند ـ پاس کردهاند. آنها از تقابل ایندو قطب قدرت دنیای امروز به خوبی آگاهی و شناخت دارند. به بیان دیگر، اینقبیله، هم معجزه عصای «موسی» (س) را در برابر سحره فرعون و هم شکافتهشدن دریا و غرق شدن فرعونیان، همه را به چشم دیدهاند، اما چرا باز هم از ولایت «موسی» و «هارون» سر برتافته و در لباس خودی، زیر بیرقِ «سامری» در برابر گوساله طلایی سجده میکنند و خاکسار و مرعوب قدرت «سامری»اند؟
در قرآن کریم، خدای متعال به حضرت موسی (ع) می فرماید: «ما پس از تو قوم تو را امتحان کردیم و سامری آن ها را گمراه کرد.» (۱۱) نیز میفرماید: «وَ یَسعونَ فِی الاَرضِ فَساداً» یعنی «در زمین به فتنه و فساد می کوشند.» (۱۲) مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی مینویسد: «سعی و کوشش یهود همه برای آن است که زمین را علیه دین ]ارزش ها، معیارها، موازین و فرامین دینی و الهی که در رأس آن انسان سازی است[ پُر از فساد کند و خداوند مفسدین را دوست ندارد.» (۱۳)
آن ها که امروز در جامعه اسلامی، برای نیل به اغراض سیاسی، حزبی و گروهی خود، واقعیت ها را تحریف و با دروغ پردازی مردم را فریب می دهند و یا اغفال و از حق و حقیقت دور، گمراه و منحرف می کنند؛ حق را باطل و باطل را حق جلوه و نمایش می دهند، مصداق بارزِ «سامری» نیستند؟ آیا این ناراستی ها، کژی ها و انحرافات زمینه ساز همان «فساد» «گوساله طلایی» در جامعه نیست؟
آنان تصور و تحلیل شان این است که با گمراه کردن، به انحراف، فساد و سرگرمی کشاندن مردم، در مسیر یکه تازی، غارتگری و خیانت های خود، حیات خلوت و حاشیه امن ایجاد می کنند و بدون هیچ مانع و مشکل اهداف و مقاصد شیطانی خود را تعقیب و به سر منزل مقصود می رسند.
خداوند رحمن براساس حکمت و مشیّت الهی خود، ضمن تبیین و تعیین عاقبت محتوم و مختوم آن ها، در پَس و پیشِ این هر دو آیه یادشده، هم به عمق و ابعاد جرم و جنایت و خیانت «سامری» و «فسادگران» و «مفسده انگیزان» به صراحت اشاره و هم به احکام الهی صادره در برخورد و مواجهه با آنان تأکید کرده است.
آن هم نه حکم اخلاقی بلکه حکم فقهی و قضایی! اما جای بسی شگفتی و تأسف است که چرا متولیان امور در اجرای این احکام الهی در برابر «سامری زادگان» و «سامری زدگان» و نیز «فسادانگیزان» و «فسادگستران» جامعه اسلامی اغماض و تعلل و سکوت می کنند؟ «اللهُ اَعلَم»!
ایناشرافیت نوکیسه هر ازچندگاهی، به مقتضای مطامع سیاسی و اهداف اقتصادی خود، تعادل بازار پول و ارز و طلا را جا به جا کرده و به هم میزند و نه فقط چرخ های زندگی و معیشت مردم را دچار اختلال و بحران می کند که با سلب «امنیت روانیِ» جامعه، نظام اسلامی را نیز با چالش های جدّی مواجه می کند.
1- قبیله ای غرب قبله که خود یا فرزندان و نزدیکانشان با رانت، ارتباطات فامیلی و باندی، با بورس های دولتی و هزینه بیت المال، عازم اروپا و آمریکا شده و با اخذ مدرک از دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی آن کشورها، از این طریق، بخشی از ساختار اجرایی و مدیریتی کشور را به دست گرفته و با ادعای «ژن برتر» و «آقازاده»،خوی «استکباری» و «اشرافی گری» را به بدنه جامعه تزریق و به جای خدمت، خیانت می کنند.
2- «سامری» مسلکانی که در دوره های مختلف انتخابات، به ویژه انتخابات ریاست جمهوری، سُکاندار ستاد انتخابات بعضی نامزدها بوده و سَرفرماندهی تیم های نیمه مخفی «جنگ روانی» را در مسیر دروغ پردازی، تحریف واقعیت ها، تخریب رقبا،وارونه جلوه دادن حقایق، فریب مردم و انحراف افکار اجتماعی و عمومی بر عهده داشته و پس از شکست با کبریت فتنه، جامعه را به آتش و آشوب کشیده؛ و در صورت پیروزی با امتیازگیری و سهم خواهی، بر گرده این جامعه سوار شده و تیشه به ریشه ها و مبانی می زنند.
3- «عمروعاص» هایی که در لباس «روشنفکر»، «جامعه شناس»، «نظریه پرداز سیاسی» و «جنتلمن»، همواره سَرفرماندهی تیم های فتنه ها، آشوب های بزرگ خیابانی و جنگ شهری را بر عهده داشته و در تخریب اموال و اماکن عمومی و دولتی و حتی ریختن خون جوانان عزیز و سرمایه های این سرزمین، از هیچ دسیسه و عملیّات روانی و تخریبی در راستای مقاصد درون سازمانی خود فروگذار نکرده اند.
4- منافقین سامری مسلکی که امروز از اسرائیل و آمریکا و ایادی آنها میترسند و همیشه برتری گزینه ماشه ی جنگ را از ترس خودشان به نفع آنها میدانند. و اذعان می کنند جنگ به ضرر ماست و غزه و لبنان و فلسطین وسوریه و یمن و محور مقاومت را نباید کمک کنیم. زیرا هیچ دستاوردی برای ما ندارند، لذا هر روز با شعارهای پول ایران به کجا میرود، ما حریف دشمنان نمیشویم ، ترس و ارعاب و تفرقه افکنی و عدم اتحاد را در جامعه شعار میدهند.
وجوه مشترک منافقین و سامریها
منافقین و سامری هر دو شخصیتهایی تاریخی و نمادین هستند که به دلیل رفتارهای خاص خود در ادیان ابراهیمی شناخته شدهاند. اگرچه زمان و مکان زندگی آنها متفاوت است، اما برخی وجوه مشترک قابل توجه بین آنها وجود دارد:1. دوگانگی در اعتقاد:
منافقین: در ظاهر مسلمان بودند اما در باطن به اسلام اعتقاد نداشتند و به دنبال فرصت برای ضربه زدن به مسلمانان بودند.
سامری: در ظاهر به موسی(ع) و دین او ایمان آورده بود اما در باطن به بتپرستی گرایش داشت و قصد فریب دادن قوم بنی اسرائیل را داشت.
2. نیرنگ و فریبکاری:
منافقین: با استفاده از نیرنگ و فریبکاری، سعی در نفوذ در جامعه اسلامی و ضربه زدن به آن داشتند.
سامری: با ساختن گوساله طلایی، قوم بنی اسرائیل را فریب داد و آنها را به بتپرستی کشاند.
3. بهرهبرداری از احساسات مردم:
منافقین: از احساسات مذهبی مردم سوء استفاده میکردند و با القای ترس و امید کاذب، آنها را به دنبال خود میکشاندند.
سامری: با استفاده از احساسات مذهبی قوم بنی اسرائیل، آنها را به پرستش بت واداشت.
4. تضعیف وحدت و انسجام:
منافقین: با ایجاد تفرقه و اختلاف در میان مسلمانان، به دنبال تضعیف وحدت و انسجام جامعه بودند.
سامری: با ساختن گوساله طلایی، باعث ایجاد اختلاف و تفرقه در میان قوم بنی اسرائیل شد.
5. هدفگذاری دنیوی:
منافقین: هدف اصلی آنها کسب قدرت، ثروت و موقعیت اجتماعی بود و برای رسیدن به این اهداف، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند.
سامری: با ساختن گوساله طلایی، به دنبال کسب قدرت و نفوذ بر قوم بنی اسرائیل بود.
6. استفاده ابزاری از دین:
منافقین: از دین به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف دنیوی خود استفاده میکردند و آن را به خدمت منافع شخصی میگرفتند.سامری: با ساختن بت و نسبت دادن آن به خدا، از دین سوء استفاده کرد و آن را به ابزاری برای فریب دادن مردم تبدیل کرد.
نتیجه:
در عصر حاضر نیز سیاستمداران فرصت طلب با وعدههای دروغین و پوپولیستی به قدرت میرسند و پس از رسیدن به قدرت، به فکر منافع شخصی خود هستند.همچنین مبلغان دروغین با تفسیرهای نادرست از دین، مردم را گمراه کرده و از آنها سوء استفاده میکنند، و رسانههای زرد با انتشار اخبار دروغ و شایعات، به دنبال ایجاد آشوب و بیثباتی در جامعه هستند.و یا اینکه افراد نفوذی در سازمانها و نهادها به صورت مخفیانه در سازمانها و نهادها نفوذ میکنند و به دنبال ضربه زدن به آنها هستند.
وظیفه دینی ما است که با افزایش آگاهی مردم نسبت به روشهای فریبکاری و نیرنگ افراد منافق و تشویق مردم به تفکر انتقادی و بررسی دقیق اخبار و اطلاعات وحمایت از رسانههایی که به صورت مستقل و بیطرف اخبار را منتشر میکنند، و تشویق مردم به پرسشگری و شک کردن به هر آنچه که به آنها گفته میشود و همکاری با نهادهای امنیتی برای شناسایی و مقابله با فعالیتهای افراد منافق، با هوشیاری بیشتری با آنها برخورد کنیم و از جامعه خود در برابر نفوذ آنها محافظت کنیم.
پی نوشت ها:
1. آیه 33 سوره فصلت2. بقره، 256.
3.تفسیر نورجلد 8 - صفحه 156.
4. سوره منافقون آیه 1.
5 تفسیر اثنىعشرى. به تقل ار تفسیر نور جلد 10 - صفحه 50
6. غررالحکم. به تقل ار ار تفسیر نور 10 - صفحه 1.
7.الصحیفة السجّادیّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء ۲۰.
8.سوره طه، آیه۹۷
9.طبرسی، ابومنصور، احمد بن علی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۷۱، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ ق.
10. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۲، ص۲۱۰.
11. سوره طه آیه ۸۵
12.امالی مفید/ص۳۰
13.امالی طوسی، ۷۲۵
14.آیه ۳۸ سوره حج
15.آیه39 سوره حج
16.آیه ۷۵ سوره نساء
17.آیه 96 سوره طه
18. الاحتجاج، أبو منصور الطبرسی (ق ۶ ق)، ج۱، ص۲۵۱.
19.الصحیفة السجّادیّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء ۲۰.
20.دیوان حافظ، غزل ۱۹۹.
21.قرآن کریم، آیه ۸۵ سورۀ طه.
22. قرآن کریم، آیه ۳۳ سورۀ مائده.
23. علّامه سیّدمحمّدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۶، در تفسیر آیه ۳۳ سورۀ مائده.
منابع:
https://wiki.ahlolbait.comدعای بیستم صحیفه سجادیهhttps://www.mehrnews.com/news/5313315
https://fa.wikifeqh.irمناظره امام سجاد با حسن بصری
https://www.mehrnews.com/news/2790338
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 1 سوره منافقون
https://wiki.ahlolbait.comآیه 33 سوره فصلت
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 18 سوره زمر
https://wiki.ahlolbait.comآیه 96 سوره طه
https://fa.wikifeqh.irاضطراب منافقان (قرآن
https://wikiporsesh.irسامری در قرآن
https://hadith.net/post/69428/731
https://fa.wikishia.net/viewمنافق
ttps://fa.wikifeqh.ir