نویسنده:محمد رضا حاجی اسماعیلی

چکیده:

از واژه صابئین و صابئون سه در قرآن یاد شده است.
نگرش قرآن نسبت به آیین صابئین همانند دیگر ادیان توحیدی مبتنی بر گرایش به مبدأ و معاد و رستگاری در آخرت است با این همه دیده می‏شود كه مترجمان و مفسران قرآن در تبیین مفهوم این واژه و تعیین مذهب گروندگان به این آیین با شك و ابهام و به گونه‏ای سربسته و نامفهوم سخن گفته و حتی پاره‏ای از فقیهان از یادكرد این گروه در شعار اهل كتاب استنكاف ورزیده‏اند.
این مقاله تحقیقاتی است در معناشناسی واژه صابئین با رویكرد تفسیری، فقهی، تاریخی با تأكید بر این نكته كه كاربرد این واژه در یك مقطع از تاریخ دچار تحویل گردیده است و این آمیختی در انتساب واژه موجب گردیده تا نزد مترجمان و مفسران قرآن و برخی فقیهان این چنین پراكندگی آراء پدید آید. روش این مقاله تبیین سه آیه مورد نظر از قرآن و مقایسه ترجمه‏های گوناگون فارسی از این واژه و بررسی اسناد تاریخی و آراء تفسیری مفسران و فقیهان و بیان دیدگاه ایشان است.
سه آیه از قرآن كه دربردارنده واژه «صابئین» است به ترتیب عبارتند از
1- آیه 62 سوره بقره: «إن الذین ءامنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من ءامن باللَّه و الیوم الآخر و عمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون»
«كسانی كه )به پیامبر اسلام) ایمان آوردند، و كسانی كه به آیین یهود گرویدند و نصاری و صابئان ]= پیروان یحیی[ هر گاه به خداوند و روز رستاخیز ایمان آوردند، وعمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.»
2- آیه 69 سوره مائده: «إن الذین ءامنوا والذین هادوا و الصابئون و النصاری من ءامن باللَّه و الیوم الآخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لاهم یحزنون»
«آنها كه ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هر گاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین خواهند شد.»
3- آیه 17 سوره حج: «إن الذین ءامنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین أشركوا إن اللَّه یفصل بینهم یوم القیامة إنّ اللَّه علی كل شی‏ء شهید»
«مسلماً كسانی كه ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان ]= ستاره‏پرستان[ و نصاری و مجوس و مشركان، خداوند در میان آنان روز قیامت داوری می‏كند؛ (و حق را از باطل جدا می‏سازد؛) خداوند بر هر چیز گواه (و از همه چیز) آگاه است.
شایان توجه است كه ترتیب نزول این آیات بر اساس تاریخ نزول سوره‏های قرآن به ترتیب سوره حج، بقره و سپس مائده می‏باشد كه هر كدام از ویژگی‏هایی زیر برخوردارند:
1- در سوره حج كه از سوره‏های مكی است از شش گروه یاد شده كه به ترتیب عبارتند از: مؤمنان، یهود، صابئین، نصاری، مجوس، مشركان. بدون اینكه نسبت به مواضع اعتقادی آنان سخنی به میان آمده باشد؛ تنها به این تذكر بسنده شده است كه میان این گروه‏ها در قیامت فاصله می‏افتد.
2- تنها در سوره حج است كه از دو گروه «مجوس» و «مشركین» در كنار سایر ادیان توحیدی نام برده شده و این، به وضوح نشان می‏دهد كه «صابئین» نه مجوسند و نه مشرك.
3- در سوره حج و مائده واژه «صابئین» پس از «یهود» ولی در سوره بقره پس از «نصاری» ذكر شده است.
4- در سوره بقره و مائده چهار گروه مؤمنین، یهود، صابئین، نصاری همگی از اهل نجات و رستگاری در آخرت به شمار آمده‏اند.
5- در سوره مائده واژه «صابئین» بر خلاف قواعد دستوری به شكل مرفوع «صابئون» قرائت شده و بر این قرائت همه قراء سبعه اتفاق نظر دارند. التبه نحوپژوهان در توجیه اعراب رفع در این موضع به وجوه گوناگونی استدلال نموده كه برخی از آن عبارتند از:
الف - وجود تقدیم و تأخیر در الفاظ آیه، گویی تقدیر آیه چنین بوده است: «إن الذین ءامنوا و الذین هادوا من ءامن باللَّه و الیوم الآخر فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون و الصائبون و النصاری كذلك» بر این اساس واژه «الصائبون» مبتدا و مرفوع است.
ب - جمله «من ءامن باللَّه و الیوم الآخر» برای «الصابئون» خبر و خبر «الذین ءامنوا و الذین هادوا» در تقدیر است. مانند هنگامی كه گفته می‏شود: «زیدٌ و عمرو قائمٌ» كه جایز است «قائمٌ» برای «عمروٌ» خبر باشد و برای «زید» خبری در تقدیر گرفته شود.
ج - واژه «إنّ» در ابتدای آیه به معنای «نعم» حرف جواب و جمله بعد از آن مرفوع می‏باشد.
د - واژه صابئون به ضمیر «هادوا» عطف گردیده (البته این وجه ضعیف است؛ زیرا عطف به ضمیر متصل مرفوعی بدون فاصله جایز نیست.)
ه واژه صابئون بنابر لهجه بنی‏حارث بن كعب مرفوع گردیده است؛ زیرا ایشان در مانند «مررت برجل قبضت منه درهمان» علامت نصب را همان رفع می‏خوانند و گرنه در این شاهد «درهمین» صحیح است.1

واژه‏شناسی صابئین

واژه صابئین جمع مذكر سالم از «صابئ» می‏باشد كه مفرد آن با ابدال همزه به حرف یاء «صابی» خوانده می‏شود. لغت‏پژوهان درباره ماده این واژه و معانی آن گوناگون سخن گفته‏اند. ابن‏منظور در لسان العرب به نقل از زجاج می‏گوید:
«صابئین در قرآن به معنای خارج‏شدگان از دینی به دین دیگر است... و عرب‏ها پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم را صابئی می‏نامیدند؛ زیرا وی از آیین قریش به اسلام روی آورده بود و آنها هر كس را كه مسلمان می‏شد «مصبوّ» می‏نامیدند و نیز مسلمانان را «صباة» می‏گفتند»2
زبیدی اضافه بر آنچه ابن‏منظور در این باره گفته می‏افزاید:
«در روض آمده است كه صابئین منسوب به «صابئ بن مالك» برادر حضرت نوح‏علیه السلام هستند و آن یك اسم عجمی است.»3
راغب نیز بر همین نكته كه صابئین قومی بر آیین نوح‏علیه السلام بوده تأكید كرده و می‏گوید:
«به هر كسی كه از دینی به دین دیگر درآید «صابی» گفته می‏شود».
وی درباره اشتقاق این واژه دو دیدگاه را مطرح می‏كند. نخست اینكه از «صبأ» مشتق شده باشد چنانچه گفته می‏شود:
«صبأ ناب البعیر» هنگامی كه دندان انیاب شتر بروید و آشكار شود... سپس می‏گوید: بعضی گفته‏اند این واژه از ماده «صبا، یصبو» مشتق شده است.»4
غضبان رومی پس از فراهم آوردن آراء لغت‏پژوهان درباره این واژه می‏گوید:
«آنچه كه به حقیقت نزدیك است آن است كه «صابئه» از «صبأ» كه واژه‏ای آرامی و به معنای «تعمید كردن» است مشتق گردیده»
سپس می‏افزاید:
«تعمید انسان را از آیین یهود به آیین مندایی منتقل می‏كند؛ یعنی یك انسان یهودی با تعمید مندایی از دین خود به دین مندایی منتقل می‏گردد و این معنا به معنای عربی این واژه نزدیك است. چنانچه واژه «صبأ» و «صابوتا» در لغت اكدی به معنای فرورفتن در آب است و این واژه در زبان مندایی و آرامی نیز به همین معناست.»5
دیگر اینكه گفته شده واژه صابئین از كلمه مندایی آرامی «صبأ» یا «صبوا» به معنای تعمید اشتقاق یافته است، زیرا اعراب با استفاده از كلمه فوق منداییان را كه مراسم تعمید خویش را همیشه در آب انجام می‏دهند «صبّه» یعنی تعمیدیان نام نهاده‏اند و با اضافه كردن یاء نسبت به همان واژه صفت تعمیدگری را به هر مندایی داده و او را «صبی» نامیده‏اند. سپس در جمع این كلمه به آن «یاء و نون» و «واو و نون» اضافه كرده‏اند و منداییان را «صابئین» یا «صابئون» نامیده‏اند.6
نتیجه اینكه از واژه صابئین دو معنا و مفهوم استفاده می‏شود: یكی ریزش آب و دیگری میل نمودن از راه اصلی به راهی دیگر.
بررسی آراء مترجمان قرآن درباره واژه «صابئین»
بافت و ساختار كلی آیاتی كه دربردارنده واژه صابئین است در بیان فوز و رستگاری این آیین و ادیان دیگر آسمانی همانند یهود و نصاری است. بنابراین پیروان این آیین با توجه به اعتقاد به یگانگی خداوند و روز پسین و انجام كردار شایسته مسلماً اهل نجات خواهند بود. پس چگونه است كه مترجمان قرآن در ترجمه این واژه پراكنده و گوناگون سخن گفته‏اند. بررسی ترجمه‏های موجود و مقایسه آنها با یكدیگر نشان از كم‏توجهی مترجمان نسبت به این واژه دارد، به گونه‏ای كه می‏توان در این باره مترجمان قرآن را به سه گروه متفاوت تقسیم نمود:
1- گروهی از مترجمان از ترجمه این واژه در هر سه مورد طفره رفته و عیناً همین واژه را در ترجمه بكار برده‏اند. این مترجمان عبارتند از: محمد خواجوی، جلال الدین فارسی، جلال الدین مجتبوی، محمدكاظم معزی، كاظم پورجوادی، عبدالمحمد آیتی، محمدمهدی فولادوند، بهاءالدین خرمشاهی.
2- گروهی از مترجمان واژه صابئین را در هر سه مورد به صورت یكسان به فارسی ترجمه كرده‏اند. این مترجمان عبارتند از: فیض الاسلام و مهدی الهی قمشه‏ای كه ترجمه «ستاره‏پرست» و آیت اللَّه دكتر صادقی تهرانی كه ترجمه «التقاطیان» را از این واژه ارائه داده‏اند.
3- گروهی از مترجمان از واژه صابئین در سه مورد ترجمه‏های متعددی ارائه داده‏اند. اینان عبارتند از: آیت اللَّه ناصر مكارم شیرازی كه این واژه را در سوره بقره «پیروان یحیی‏علیه السلام» و در سوره حج «ستاره‏پرست» و در سوره مائده «صابئین» ترجمه كرده است. دیگر مترجمان مانند حاج محمود یاسری، اشرفی تبریزی، ابوالحسن شعرانی و عباس مصباح‏زاده این واژه را در سوره بقره و مائده «از دینی به دین دیگر روندگان» و در سوره حج «صابئین» ترجمه كرده‏اند. سراج نیز در سوره مائده و بقره «ستاره‏پرست» و در سوره حج «صابئین» ترجمه كرده است.
احمد كاویان پور در سوره بقره و مائده «سایر پیامبران» و در سوره حج «سایر ادیان» ترجمه كرده در حالی كه محدث دهلوی در سوره بقره «بی‏دینان» و در سوره مائده و حج «ستاره‏پرست» ترجمه كرده است. صادق نوبری نیز این واژه را در سوره بقره «اشخاصی كه به سایر پیامبران خدا را ستایش كنند» و در سوره مائده «تابعین سایر پیامبران» و در سوره حج «ستایش كنندگان به ملائكه» ترجمه كرده است.

بررسی آراء مفسران پیرامون واژه «صابئین»

گزارش‏های تفسیری مفسران قرآن درباره صابئین نیز حاكی از نوعی پراكندگی همراه با دیدگاه‏هایی تردیدآمیز پیرامون این گروه است؛ به گونه‏ای كه برخی از مفسران به گونه قاطع درباره این گروه بحث ستاره‏پرستی و تعظیم ستارگان را مطرح نموده و برخی نیز از ارائه نظری جامع خودداری ورزیده و فقط دیدگاه دیگران را گزارش نموده‏اند.
شیخ طوسی در ذیل آیه 62 سوره بقره می‏گوید:
«واژه «صابئون» جمع «صابی» و او كسی است كه از دینی به دین دیگر منتقل شود. مانند شخص مرتد در اسلام. و زجاج گفته است: «صبات النجوم» یعنی ستارگان آشكار شدند و «صابئی» در معنا كسی است كه دینی را كه بر او واجب بوده ترك كند و به دین دیگری روی آورد... دینی كه صابئین از آن دوری كردند دین توحیدی بود كه از آن به پرستش یا تعظیم ستارگان روی آوردند و نافع گفته است كه این كلمه از «صبا یصبو» كه به معنای میل كردن به چیزی و دوست داشتن آن است، مشتق شده... ولی ابوعلی فارسی ضمن رد این سخن گفته است كه این واژه از «صبأ» به معنای انتقال آمده است.»7
امین الاسلام طبرسی می‏گوید:
«صابئون جمع صابی و آن در لغت به كسی اطلاق گردیده كه دین اولی خود را ترك كرده و به آیین دیگری در آمده باشد و چون ستاره‏پرستان از عبادت خدا به پرستش ستاره‏ها گراییدند، بدین نام نامیده شدند. اینان ستاره‏پرستند و خدا و روز قیامت و برخی از انبیاء را نیز قبول دارند. سدی گفته است: آنان گروهی از اهل كتابند كه به زبور اعتقاد دارند. خلیل گفته است: دین آنان شبیه دین نصاری است. گروهی دیگر گفته‏اند: آنان طائفه‏ای از اهل كتاب می‏باشند. فقیهان به طور جمعی گرفتن جزیه را از آنان مجاز شمرده‏اند ولی این نزد ما جایز نیست. زیرا آنان اهل كتاب نیستند.»8
وی در تفسیر جوامع در ذیل آیه 62 سوره بقره می‏گوید: صابئین كسانی هستند كه آیین یهود و نصاری را ترك نموده و به پرستش ستارگان روی آوردند.»9
قرطبی نیز ضمن تأكید بر همین معنای لغوی می‏گوید مقصود از صابئین كسانی هستند كه آیین یهود و نصاری را ترك كرده وبه پرستش ستارگان روی آوردند.10
امام فخر رازی می‏نویسد صابئین گروهی هستند با این اعتقاد كه مدبر و خالق این جهان ستارگان هفتگانه می‏باشند. بنابراین آنها ستارگان را می‏پرستیدند و چون خداوند حضرت ابراهیم‏علیه السلام را مبعوث كرد، مردم بر دین صابئین بودند. لذا ابراهیم بر حادث بودن ستارگان استدلال كرد همانگونه كه خداوند از او نقل كرده است: «انی لا احبّ الآفلین»11
اما بیضاوی اشاره می‏نماید كه صابئین قومی میان مجوس و نصاری هستند. وی سپس اقوال ضعیف‏تر را با واژه «قیل» عنوان نموده و می‏گوید: گفته شده اصل دین آنها آیین حضرت نوح‏علیه السلام است و گفته شده كه آنها ملائكه را می‏پرستند و گفته شده كه آنها ستارگان را می‏پرستند.12
ابوالفتوح رازی نیز بعد از ترجمه واژه صابئین می‏گوید:
«علماء خلاف كرده‏اند در ایشان كه چه كسی بودند و دین ایشان چه بود. مجاهد گفت: ایشان اهل كتاب نیستند؛ بلكه قبیله‏ای از شامند میان گبركی و یهودی. و قتاده و مقاتل گویند: اینان قومی هستند كه به خدای تعالی مقرّند و فرشتگان را می‏پرستند و زبور خوانند و نماز كنند به جانب كعبه و از هر دینی چیزی گرفته‏اند.»13
علامه بلاغی می‏نویسد:
«آیه 62 سوره بقره حكایت از این دارد كه گویا از حال امت‏های قبل از اسلام سؤال شده لذا در جواب آمده است كه هر كدام از امت‏ها در زمان خودشان به خدا و روز قیامت ایمان داشته و كارهای شایسته انجام داده‏اند اهل نجاتند و در عصر اسلام امتها باید تنها به یك دین بگروند و آن دین اسلام است.»14
مرحوم طالقانی بر این باور است كه صابئان جمع صابئی از صبأ یعنی «بیرون رفت و آیین خود را ترك نمود» می‏باشد. چون صابئان آیین توحید را ترك گفته و به شرك و پرستش ستارگان گراییدند. آنها در نواحی موصل و بابل به سر می‏بردند. برخی از فقها آنها را در حكم اهل كتاب می‏دانند. آنان معتقد بودند چون نمی‏توان خدا را آنچنان كه هست شناخت و به ذاتش پی برد، باید از طریق وسایط به او تقرب جست. این وسایط روحانی كه از ماده و عوارض آن برترند در هیاكل قدسیه ستارگان ظهور نموده و تدبیر كار جهان می‏كنند.15
علامه طباطبایی این سخن را كه صابئین دینی آمیخته از مجوسیت و یهودیت است، برگزیده و مطالبی از حرانیت به‏وجود آمده را گزارش كرده و می‏گوید:
«اینكه به بعضی از مفسران نسبت داده شده كه صابئیه را به مذهبی مركب از مجوسیّت و یهودیت و مقداری از حرانیّت تفسیر كرده‏اند، با آیه مورد بحث سازگارتر است؛ برای اینكه در آیه شریفه سیاق، سیاق شمارش ملت‏ها و اقوام دین‏دار است.»16
همانگونه كه مشاهده می‏شود مفسران قرآن نیز درباره صابئین دیدگاهی یكسان ارائه نداده‏اند. شاید دلیل این اختلاف آن باشد كه قرآن‏پژوهان و مفسران چنانكه باید، بین صابئین قرآنی و صابئین حرّانی تفاوتی ندیده و به همین دلیل تلاش ایشان در تبیین آراء و عقاید گروه صابئین خردپسند نمی‏نماید.

بررسی آراء فقیهان درباره صابئین

فقیهان نامدار اسلامی نیز درباره اهل كتاب بودن صابئین دیدگاه‏های متفاوتی دارند. برخی از ایشان صابئین را اهل كتاب دانسته و گروهی با این رأی مخالفت ورزیده‏اند. از جمله كسانی كه باورمندانه صابئین را اهل كتاب می‏دانند، می‏توان به ابن اسحاق، سدی و شافعی در یكی از دو نظریه‏اش اشاره نمود. ایشان همگی بر این باورند كه صابئین اهل كتاب هستند. ابن‏جنید نیز صابئین را اهل كتاب دانسته و به جواز گرفتن جزیه از آنها فتوی داده است. بنابر اعتقاد وی باید از صابئین جزیه گرفته شود و ایشان می‏توانند بر دین خود باقی بمانند.17
از فقهای معاصر رهبر فرزانه انقلاب نیز بر این دیدگاه تأكید داشته و می‏فرمایند:
«مقصود از اهل كتاب هر كسی است كه اعتقاد به یكی از ادیان الهی داشته و خود را از پیروان پیامبری از پیامبران الهی بداند و یكی از كتاب‏های الهی را كه بر انبیاء نازل شده قبول داشته باشد مانند: یهود ونصاری و زرتشتی‏ها و همچنین صابئین كه بر اساس تحقیقات ما اهل كتاب هستند و حكم آنها را دارند. معاشرت با پیروان این ادیان با رعایت ضوابط و اخلاق اسلامی اشكال ندارد.»18
اما فقیهانی كه درباره صابئین با تأمل سخن گفته یا مخالفت ورزیده‏اند، می‏توان از شیخ مفید یاد كرد. وی با تمسك به سنت رسول‏اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم كه فقط از سه گروه یهود، نصاری و مجوس جزیه گرفته‏اند می‏گوید:
«به دلیلی توقیفی كه احكام آنها از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رسیده وجوب جزیه منحصر به همین سه گروه می‏باشد. این در حالی است كه وی درباره اینكه صابئین مشرك هستند یا نه، با شك و تردید سخن می‏گوید.»19
شیخ طوسی نیز در «نهایه» می‏گوید جز یهود و نصاری و مجوس از هیچكس جز اسلام آوردن یا كشته شدن یا اسارت پذیرفته نیست.20
همو در مبسوط می‏گوید:
«جز یهود و نصاری و مجوس از سایر ادیان مانند بت‏پرست‏ها، ستاره‏پرست‏ها، صابئین و غیر آنها جزیه گرفته نمی‏شود.21
ابن ادریس و محقق حلی نیز نامی از صابئین نبرده اما معتقدند تنها از پیروان سه دین یهود، نصاری و مجوس جزیه گرفته می‏شود. ابن راوندی هم بر همین دیدگاه تأكید دارد. وی می‏گوید: «و اما از عباد اصنام و اوثان و صابئه جز اسلام یا قتل یا اسارت پذیرفته نیست.»22
ابن زهره می‏گوید از بت‏پرستان و صابئین جزیه قبول نیست. وی در این باره ادعای اجماع می‏كند.23
صاحب جواهر نیز در این باره می‏گوید:
«در زمان ما در دارالاسلام با صابئین معامله اهل كتاب می‏شود ولی این كار مربوط به حكام جور است و نمی‏توان در كشف حكم شرعی به عمل این‏ها اعتماد كرد.» 24
وی بعد از بیان این سخن، می‏گوید جز یهود و نصاری و مجوس اهل كتابی وجود ندارد.
علامه حلی در این باره نوشته است:
«اگر سامره و صابئه تنها در فروع دین با یهود و نصاری مخالف باشند، جزء این دو مذهب به حساب می‏آیند. لیكن اگر در اصول با آن دو مخالف باشند جزء ملحدان به شمار می‏آیند و حكم كافر حربی را دارند.»25
شایان یاد آن كه بسیاری از فقیهان بر این نكته تصریح كرده‏اند كه عنوان اهل كتاب تنها شامل معتقدان به دو كتاب آسمانی تورات و انجیل است وگروهی مجوس و صابئین را نیز در حكم اهل كتاب دانسته‏اند، ولی معتقدان به كتاب‏های آسمانی دیگر مانند زبور داود و صحف ابراهیم را جزء اهل كتاب نیاورده و از نظر حكم به مشركان و ملحدان ملحق نموده‏اند.26

صابئین از دیدگاه روایات

شگفت است كه در منابع و مراجع روایی گوناگون، درباره صابئین راویات زیادی نقل نشده است. تنها روایتی كه در این باره وجود دارد، چیزی است كه علامه مجلسی در بحارالانوار بدون ذكر مأخذ در تتمه كتاب الغیبة باب 28 از مفضّل بن عمر آورده كه امام صادق‏علیه السلام در پاسخ به سؤال او فرمودند:
«صابئین را به این نام نامیدند زیرا آنها به تعطیل پیامبران و شرایع میل كردند و گفتند: هر چه پیامبران آورده‏اند باطل است. پس توحید خدا و نبوت انبیاء و رسالت مرسلین را انكار كردند. لذا آنها بدون شریعت و بدون كتاب و بدون پیامبر هستند.»27

صابئین از دیدگاه تاریخ

بحث و بررسی پیرامون صابئین از همان سده‏های نخستین اسلامی مورد توجه تاریخ نگاران مسلمان بوده است. مبهم بودن اعتقادات این گروه سبب شده، تا در طول تاریخ گروه‏های گوناگونی تحت این عنوان معرفی گردند، و همین سبب گردیده تا شناسایی صابئین مورد نظر قرآن با اشكال جدی مواجه شود. گروه‏هایی كه با نام صابئین از آنها یاد گردیده، از نظر منش و تفكر متفاوت از یكدیگرند. ما در این‏جا آنها را به چهار گروه به شرح ذیل تقسیم نموده و پیرامون هر كدام به اجمال سخن خواهیم گفت:
1- صابئین مندایی یا صابئین پیرو حضرت یحیی‏علیه السلام تعمید دهنده كه امروزه از آنها با نام منداییان یاد می‏شود.
2- صابئین حرّانی یا صابئینی كه با مذهبی التقاطی مركب از عقاید فلاسفه یونان و مذاهب ایرانی و مصری و بین النهرینی از آنان یاد می‏شود.
3- صابئین حنفاء یا گروهی كه مرتبط با حنیفان ساكن در عربستان قبل از اسلام بوده‏اند.
4- صابئین قرآنی با اعتقادات توحیدی بدون پیروی از شریعتی خاص كه پس از ظهور اسلام به این آیین گرویده‏اند.
شایان یاد است كه مبنای تقسیم صابئین به چهار گروه پیش گفته نوع ارتباط و تقابل ایشان با فرقه‏هایی است كه تاریخ‏پژوهان و ارباب ملل و نحل در تحقیقات خود بدان اشاره كرده‏اند. مانند فرقه‏های گنوسی «مندائی‏ها»، یا حرّانیان ساكن در منطقه موصل و بابل، یا حنیفان پیرو آیین ابراهیمی یا پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم و مسلمانان صدر اسلام. دیگر اینكه مقصود از اعتقادات توحیدی، گرایش به آفریدگار یكتا در نظام هستی در برابر اعتقادات شرك‏آلود عرب جاهلی و منظور از شریعت، التزام عملی و پیروی از یك آیین ویژه است.

1- صابئین مندایی

مندایی‏ها عمدتاً در باتلاق‏های میان دجله و فرات و اطراف كارون زندگی می‏كرده‏اند و از جمله مراسم ایشان تعمیدگری می‏باشد. اینان در میان مسلمانان به صابئین یا صبی‏ها اشتهار دارند. خاورشناسان بر اساس برخی قراین لغوی و آنچه ابن‏ندیم در كتاب «الفهرست» بدان اشاره كرده و از این گروه با نام «مغتسله» یاد كرده است.28 مندایی‏های تعمیدگر را همان صابئین یادشده در قرآن پنداشته‏اند، حال آنكه در هیچ منبع تاریخی و تفسیر پیشین مسلمانان، نشان از گروهی با این آیین خاص كه در شبه جزیرةالعرب معاصر پیامبر مصداق نام صابئین قرار گرفته باشند، یافت نمی‏شود. بنابراین قطعی است كه در زمان نزول قرآن واژه صابئین به این معنا نبوده است.
دیگر اینكه بر اساس گزارش‏های تاریخی، مندایی‏ها بر پنهان نگاه داشتن آداب و رسوم و رموز فرقه‏ای خود تاكید می‏ورزیده‏اند و همین موضوع، آشنایی گسترده عرب جاهلی و مسلمانان صدر اسلام را با ایشان مشكل می‏ساخته است. آنچه را هم كه نظیر «الفهرست» ابن‏ندیم و یا «مروج‏الذهب» مسعودی به گروه‏های تعمیدگری به نام «صائبة البطائح»29 اشاره دارد، به هیچ وجه دلیل كاربرد این واژه با همین معنا در دوران نزول قرآن نمی‏باشد. گذشته از این در هیچ یك از این دو منبع، اشاره‏ای به حضرت یحیی‏علیه السلام تعمید دهنده معروفترین پیامبر مندایی‏ها نشده است. با توجه به آشنایی كامل مسلمانان به حضرت یحیی‏علیه السلام از طریق قرآن بسیار بعید می‏نماید كه صابئین یاد شده در قرآن و مورد نظر ابن‏ندیم و مسعودی همین مندایی‏های مورد نظر خاورشناسان باشد.
البته گفتنی است شاید اصرار مستشرقان در مربوط ساختن صابئین قرآنی با یكی از فرقه‏های گنوسی یهودی - مسیحی بدون وجود هیچ قرینه تاریخی مبنی بر حضور آنان در عربستان زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، بی‏ارتباط با علاقه و پیش فرض ایشان در یافتن ریشه‏های یهودی - مسیحی در قرآن و تعالیم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نباشد.

2- صابئین حرّانی

براساس گزارش‏هایی كه از جغرافی‏دانان و مسلمانان پس از قرن دوم هجری در منابع و مصادر تاریخی مشاهده می‏گردد، از گروهی به نام حرّانیان یاد گردیده كه خود را همان صابئین قرآن می‏دانسته‏اند.30 و لذا در منابع اسلامی آنچه درباره صابئین یافت می‏شود مربوط به همین گروه است ایشان دارای مذهبی مركب از مذاهب یونانی، بابلی و مصری بوده كه تعظیم اجرام آسمانی و كوشش جهت تزكیه نفس از اصول آن به شمار می‏آمده است.31
ظاهراً در نام‏گذاری این گروه به صابئین یك اشتباه یا فرصت‏طلبی تاریخی صورت گرفته است. همان گونه كه ابن‏ندیم در كتاب «الفهرست» داستانی را در همین باره از زمان مأمون خلیفه عباسی روایت می‏كند كه وی هنگام توقف در مرو به روزگار ولایت عهدی امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام از سماحت خاطر كاملی نسبت به پیروان ادیان و مذاهب مختلف برخوردار بود. پس از رحلت آن امام همام‏علیه السلام وقتی از دارالخلافه بغداد به منظور جهاد به سوی مرزهای روم شرقی حركت می‏كرد هنگامی كه به شهر حرّان رسید در آنجا مردمی را یافت كه از بقایای یونانی‏های مهاجر و كلدانی‏های قدیم مقیم حرّان تركیب شده بودند و عقایدی مبتنی بر پرستش ستارگان و ارباب انواع داشتند.
اینان در مقابل سؤال مأمون كه دین شما چه نامی دارد جواب قانع كننده‏ای نداشتند از این رو مأمون به ایشان اجازه داد تا پس از بازگشت از سفر وضعیت دینی خود را مشخص كنند؛ به گونه‏ای كه به یكی از ادیان مورد قبول اسلام وابستگی داشته باشند و از مزیت اهل كتاب بودن استفاده نمایند و گرنه كافر حربی به شمار آمده و مشمول حكم دیگری می‏گردند.
از اینرو برخی از ایشان به آیین مسیحیت گرویدند ولی در این میان كسی آنها را به برگزیدن نام صابئین راهنمایی كرد. حرّانیان از این راهنمایی استقبال كرده و خود را صابئین نام نهادند.32
در هر حال این گروه كه خود را صابئین یاد شده در قرآن معرفی كردند، توانستند در پناه حمایت دولتهای اسلامی تا مدت‏ها با آسایش و آرامش در میان مسلمانان زندگی كنند و سهم بزرگی در تمدن اسلامی داشته باشند. ایشان به ویژه در سده‏های سوم و چهارم هجری از نظر معلومات و اطلاعات و ادبیت عربی به اوج شهرت رسیدند و در میان بزرگان علم و سیاست بغداد سرشناس شدند و در ابراز عقاید اصلی خود پروا نمی‏كردند و نام صابئین برای ایشان مانند زرهی بود كه مانع حمله و تعرض دیگران به ایشان می‏شد.
مصاحب در مورد این گروه از صابئین می‏نویسد:
«صابئان در شمال بین‏النهرین پراكنده بودند و مركز اصلی آنها حران و زبان آنها سریانی بوده است. مأمون خلیفه عباسی می‏خواست این فرقه را سركوب كند اما اطلاعات و معلومات آنان او را از اجرای این تصمیم بازداشت. در حدود سال 259 هجری قمری ثابت بن قره كه با هم‏كیشان خود اختلافی پیدا كرد و آنان او را كه از جرگه خویش براندند به بغداد آمد و در آنجا شعبه دیگری از صابئان را تشكیل داد. فرقه صابئان مدتی در بغداد آسوده بودند تا آنكه خلیفه به آزارشان پرداخت و سنان بن ثابت را مجبور به قبول اسلام كرد.
در حدود سال 314 هجری قمری، ابواسحاق بن هلال صابی كه منشی المطیع باللَّه خلیفه عباسی بود، فرمان عفو هم‏كیشان خود را كه در رقه و دیار مضر بودند، گرفت و صابئان بغداد را نیز مورد حمایت قرار داد. در قرن 11 میلادی بیشتر صابئان در حرّان و بغداد به سر می‏بردند و در 424 هجری قمری تنها یك معبد مخصوص ماه داشتند و آن قلعه‏ای در حرّان بود. در همین تاریخ این معبد توسط علویان مصر اشغال شد و در اواسط همین قرن آثار صابئان حرانی به كلی از بین رفت. بزرگانی كه از این طایفه برخاسته و موجب اشتهار این كیش شدند ثابت بن قره و سنان بن ثابت و اسحاق بن هلال و البتانی و ابوجعفر الخازن بودند.»33
بنابراین مشخص می‏گردد كه اطلاق این نام بر این گروه پس از گذشت دویست و اندی سال از نزول قرآن صورت پذیرفته و ایشان واژه صابئین را در قرن سوم به عاریت بر خود نهاده و از اعتقادات خویش تصویر مبهمی در مقابل مفسران قرآن و ارباب ملل و نحل و مورخان باقی گذارده‏اند. از همین‏رو صابئین حرّان كه سهم بزرگی در تمدن اسلامی ایفاء كرده و حكومت‏های اسلامی نیز مدت زمان طولانی آنان را به عنوان اهل كتاب به رسمیت می‏شناخته‏اند، از همان آغاز، تردید محققان اسلامی را برانگیخته و تقریباً در همه منابعی كه از ایشان نامی برده شده، در ردیف بت‏پرستان و مشركان به حساب آمده‏اند، و نیز اطلاق این واژه بر چندگانه پرستی و پرستش ارباب انواع یونانی و رومی احتمالاً از همانندی آراء و عقاید این گروه با بت‏پرستان هندو كه مسلمانان آنان را به اشتباه بودایی دانسته، نشأت گرفته است.34

3- صابئین حنفاء

تحقیقات جدید، بیان‏گر نوعی همانندی و ارتباط میان حنیفان و صابئین می‏باشد. دكتر جوادعلی بر این باور است كه سریانی‏ها لفظ حنفاء را بر صابئین اطلاق می‏كرده‏اند؛ وی می‏گوید به نظر من لفظ «حنیف» در اصل به معنای صابئی یعنی خارج از دین قوم، است و نظر من به وسیله آنچه علمای لغت در معنای واژه صابئین گفته‏اند یعنی «میل به چیزی و ترك آن» تأیید می‏شود.35
مسعودی نیز در این باره می‏گوید واژه صابئین از الفاظ سریانی معرب است و بر جداشدگان از عبادت قوم، اطلاق می‏شود. همانگونه كه بر پیامبر و یارانش صابی و الصباة اطلاق می‏شد. این واژه بعداً برای هر كس كه از عبادت قومش بیرون می‏رفت عَلَم گردید.36
ظاهر این قرائن همگی همراه با این مسأله كه پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله وسلم مكرراً خود را منصوب به آیین حنیف و حضرت ابراهیم‏علیه السلام معرفی می‏نمود و جملاتی از قبیل «بعثت بالحنیفیة السمحة السهلة»37 ونظایر آن بر زبان جاری می‏ساخت، این تصور را به‏وجود می‏آورد كه شاید اعراب جاهلی، تشابهی میان تمایل آن حضرت به حنیفیّت و توحید و خروج از آیین معمول با آنچه تحت عنوان «صبوة» مطرح بوده می‏دیدند و به همین دلیل وی را صابئی می‏خواندند. لذا مشركان هر گاه كسی اسلام می‏آورد می‏گفتند «قد صبأ» چنانچه قریش به حضرت حمزه‏علیه السلام عموی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می‏گفتند: «ما نراك یا حمزة الا قد صبأت»38
این گزارش‏های تاریخی باعث شده تا برخی ا ز محقّقان، این فرضیه را مطرح نمایند كه صابئین همان حنفای پیرو حضرت ابراهیم‏علیه السلام می‏باشند. ولی این دیدگاه نیز به رغم آنچه بیان شد خالی از اشكال نیست، از آن جمله اینكه نه پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم و نه هیچ مسلمان دیگری در طول تاریخ، خود را صابئی نخوانده بلكه در بسیاری از موارد مسلمانان از پذیرش چنین نسبتی دوری می‏جستند. همان‏گونه كه حضرت حمزه‏علیه السلام هنگامی كه به آیین اسلام گروید در پاسخ به مشركان هنگامی كه او را صابئی خواندند اشعاری بر زبان آورد و این چنین پاسخ گفت:
حمدت اللَّه حین هدی فؤادی
الی الاسلام والدین الحنیف
لدین جاء من رب عزیز
خبیر بالعباد بهم لطیف39
این نشان می‏دهد كه مسلمانان به اظهار حنیفیّت بسیار متمایل و علاقه‏مند بوده ولی اطلاق واژه صابئی بر ایشان نوعی توهین تلقی می‏گردیده است؛ از اینرو به وضوح دانسته می‏شود كه واژه صابئین و حنفاء در آن دوران نه مترادف بوده نه مدلول واحدی داشته است. گذشته از این در قرآن آیین حنیفیّت تأیید شده و گاهی نیز با اسلام یكی دانسته شده است، ولی بحث صابئین به شكلی جداگانه مطرح گردیده و هیچ یك از مفسران صدر اول نیز اشاره‏ای به ارتباط بین این دو با یكدیگر نكرده‏اند.
بنابراین باید باور داشت كه در دوران جاهلیت واژه صابئی و صابئین بر همه بیرون‏شدگان از دین معهود اطلاق می‏گردیده است.40

4- صابئین قرآنی

با توجه به آنچه تفسیر نگاران از سخنان مفسران و محدثان طبقه اول نقل كرده، و با توجه به ظهور آیات قرآن و مشخص بودن صابئین مورد نظر قرآن برای مسلمانان صدر اسلام، این احتمال رجحان بیشتری دارد كه بگوییم ایشان گروهی بوده‏اند همانند حنفاء ولی مستقل و بدون اعتقاد به شریعتی خاص و تنها ویژگی و مشخصه آنها اعتقاد به توحید بوده است.
طبری در تفسیر خویش «جامع‏البیان» از قول علی بن زید نقل می‏كند كه صابئین گروهی هستند كه «لا اله الا اللَّه» می‏گویند ولی «لیس لهم عمل و لاكتاب و لانبی».41
ابن كثیر مورخ و مفسر مشهور قرآن نیز پس از نقل آراء گوناگون درباره این گروه می‏گوید:
«ایشان گروهی بودند نه بر دین یهود و نصاری و مجوس و نه مشرك؛ بلكه بر فطرت خود باقی بودند و دین مقرری كه از آن تبعیت كنند نداشتند. به همین دلیل مشركان به مسلمانان صابئی می‏گفتند؛ یعنی آنها از سایر ادیان اهل زمین خارج شده‏اند و به ه:مین خاطر بعضی از علماء گفته‏اند: صابئین كسانی هستند كه دعوت پیامبری به ایشان نرسیده است.»42
نویسنده «قاموس قرآن» می‏گوید:
«اما به یقین می‏توان گفت صابئان در اصل اهل توحید بوده و در ردیف یهود و نصاری قرار می‏گیرند و در عصر نزول قرآن قومی مشهور و دارای افراد كثیر بوده‏اند و گرنه قرآن به آنها اعتنایی نمی‏كرد و ایشان را در ردیف یهود و نصاری قرار نمی‏داد.»43
بنابراین با توجه به آیات سه‏گانه‏ای كه به صابئین اشاره دارد، بویژه آیه 17 سوره حج كه از مشركان در كنار ادیان و آیین‏های دیگر مانند یهود و مجوس و صابئین نام برده شده و نیز تأكید آیات بر لزوم ایمان به خداوند و روز جزا برای رستگاری این گروه‏ها، اینچنین به نظر می‏رسد كه مقصود برشمردن همه گروه‏های صاحب اعتقاد اعم از مؤمنین، اهل كتاب و مشركین بوده است.
با توجه به آنچه بیان شد به نظر می‏رسد كه صابئین گروهی بوده‏اند كه با ظهور اسلام و پیدایش جامعه اسلامی در جزیرةالعرب به تدریج مجذوب اسلام گردیده و دیگر نامی از آنها نمانده است. ابن حزم اندلسی نیز بر این باور است كه این گروه آراء و عقایدی همانند با مسلمانان داشته و به تدریج جذب جامعه اسلامی گردیدند. البته این حزم ایشان را از بقایای حضرت براهیم‏علیه السلام دانسته است.44

نتیجه

با توجه به همه آنچه بدان اشاره گردید دلائلی كه بر اهل كتاب بودن صابئین از دیدگاه قرآن دلالت دارد عبارتند از:
1- قرار گرفتن نام صابئین همراه با مسلمانان و یهود ونصاری در هر سه آیه‏ای كه به ایشان اشاره گردیده، حاكی از آن است كه این آیین همانند سه آیین دیگر بر توحید استوار است و همان‏گونه كه پیروان ادیان اسلام ویهود و نصاری اگر براستی تعالیم آسمانی خود را كه عبارت از ایمان به خدا و روز قیامت و انجام عمل شایسته است شناخته و بدان عمل كنند،اهل نجات و رستگاری خواهند بود؛ صابئین نیز چنین‏اند.
2- قطعاً منظور قرآن از صابئون هرگز مشركان و ستاره‏پرستان و مجوس نمی‏باشد. زیرا در آیه 17 سوره حج مشركان و مجوس در كنار صابئین آمده و قرآن ایشان را هم عرض با آنان به شمار آورده است.
3- اینكه فقیهان با نگاهی تردیدآمیز به مسأله اهل كتاب بودن صابئین پرداخته‏اند را باید ناشی از آمیختگی دانست كه در طول تاریخ در اطلاق واژه صابئین بر گروه‏های دیگر صورت گرفته است و گرنه بنابر تصریحی كه در این سه آیه قرآن وجود دارد ایشان را باید در شمار دیگر ادیان توحیدی به حساب آورد.

پی نوشت :

1 - ابن الانباری، ابوالبركات، البیان فی غریب اعراب القرآن، قم، نشر هجرت، 1403 ه، 299/1.
2 - ابن منظور، محمدبن مكرم، لسان العرب بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ه، 108 /1.
3 - زبیدی، محب الدین، تاج العروس من جواهر القاموس، مصر، مطبعة الخیریة، 1306 ه، 87/1.
4 - راغب اصفهانی، حسین‏بن محمدبن فضل، مفردات الفاظ قرآن، قاهره، نشر مصطفی البابی الحلبی، 1961 م،/ 382.
5 - غضبان رومی، الصائبه، بیروت، نشر مطبعة الامّة، 1983 م،/ 45.
6 - برنجی، سلیم، قوم از یاد رفته، تهران، نشر دنیای كتاب، 42/ 1367.
7 - طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 282/1.
8 - طبرسی، فضل‏بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، كتابفروشی اسلامیه، 126/1 1359.
9 - طبرسی، فضل‏بن الحسن، جوامع الجامع 96/1.
10 - قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405 ه، 108/1.
11 - فخر رازی، محمدبن عمر، مفاتیح الغیب بیروت، دارالفكر، 1405 ه، 105/3.
12 - بیضاوی، عبداللَّه‏بن عمر، انوار التنزیل، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1408 ه، 60/1
13 - خزاعی نیشابوری، حسین‏بن علی‏بن محمد، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان‏قدس، 209/1 1371.
14 - بلاغی، محمدجواد. آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، مكتبة الوجدانی/ 62.
15 - طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، تهران، شركت سهامی انتشار 179 /1.
16 - طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، تهران، نشر اسلامی، 296/1 1374.
17 - نجفی، محمدحسن، جواهر الكلام،بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1981 م، 230/ 21.
18 - خامنه‏ای، علی، اجوبة الاستفتائات، ترجمه احمدرضا حسینی، تهران، الهدی، 63/ 1381.
19 - مفید، محمدبن نعمان، المقنعة، قم، مؤسسة النشر اسلامی، 1410 ه،/ 270.
20 - طوسی، محدبن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالكتاب العربی، 1408 ه، /292.
21 - طوسی، محمدبن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران، المكتبة المرتضویه، 36/2 1351.
22 - مروارید، علی‏اصغر، سلسلة الینابیع الفقهیّة بیروت، مؤسسة فقه الشیعه، 1410 ه، 12/1.
23 - ابن زهره، ابوالمكارم، الجوامع الفقهیة، تهران، انتشارات جهان، 1396 ه، /548.
24 - جواهر الكلام، 231/1.
25 - سلسلة الینابیع الفقهیّة، 609/19.
26 - همان.
27 - مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ه، 5/53.
28 - ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران، امیركبیر،606/1366
29 - مروج الذهب، 246 /2.
30 - جیهانی، ابوالقاسم‏بن احمد، اشكال العالم، ترجمه علی‏بن عبدالسلام كاتب، مشهد، آستان قدس رضوی، 77/ 1362.
31 - شهرستانی، عبدالكریم، الملل و النحل، ترجمه محمدرضا جلالی نائینی، تهران، اقبال، 660/3 1350.
32 - الفهرست/ 568.
33 - مصاحب، غلام‏حسین، دائرة المعارف فارسی، تهران، نشر شركت افست، 1544/2 1356.
34 - ابن اثیر، ابوالحسن علی‏بن محمد، الكامل فی التاریخ، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1404 ه، 60/1.
35 - المفصل فی تاریخ العرب، 453 /6.
36 - همان.
37 - لسان العرب، 363 /3.
38 - ابن هشام، ابومحمد عبدالملك، السیرة النبویة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 446/1.
39 - همان/ 329.
40 - مشكور، محمدجواد، خلاصه ادیان در تاریخ دین‏های بزرگ، تهران، شرق، 221/ 1372.
41 - طبری، محمدبن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت، دارالفكر، 1408 ه، 319/1.
42 - ابن كثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر ابن كثیر، بیروت، دار ابن كثیر، 1408 ه، 72/1.
43 - قرشی، علی‏اكبر، قاموس قرآن تهران، دارالكتب الاسلامیة، 98/2 1378.
44 - ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر، مطبعة التمدن، 115/1.

منبع:maarefquran.com