چکیده:
از واژه صابئین و صابئون سه در قرآن یاد شده است.نگرش قرآن نسبت به آیین صابئین همانند دیگر ادیان توحیدی مبتنی بر گرایش به مبدأ و معاد و رستگاری در آخرت است با این همه دیده میشود كه مترجمان و مفسران قرآن در تبیین مفهوم این واژه و تعیین مذهب گروندگان به این آیین با شك و ابهام و به گونهای سربسته و نامفهوم سخن گفته و حتی پارهای از فقیهان از یادكرد این گروه در شعار اهل كتاب استنكاف ورزیدهاند.
این مقاله تحقیقاتی است در معناشناسی واژه صابئین با رویكرد تفسیری، فقهی، تاریخی با تأكید بر این نكته كه كاربرد این واژه در یك مقطع از تاریخ دچار تحویل گردیده است و این آمیختی در انتساب واژه موجب گردیده تا نزد مترجمان و مفسران قرآن و برخی فقیهان این چنین پراكندگی آراء پدید آید. روش این مقاله تبیین سه آیه مورد نظر از قرآن و مقایسه ترجمههای گوناگون فارسی از این واژه و بررسی اسناد تاریخی و آراء تفسیری مفسران و فقیهان و بیان دیدگاه ایشان است.
سه آیه از قرآن كه دربردارنده واژه «صابئین» است به ترتیب عبارتند از
1- آیه 62 سوره بقره: «إن الذین ءامنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من ءامن باللَّه و الیوم الآخر و عمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون»
«كسانی كه )به پیامبر اسلام) ایمان آوردند، و كسانی كه به آیین یهود گرویدند و نصاری و صابئان ]= پیروان یحیی[ هر گاه به خداوند و روز رستاخیز ایمان آوردند، وعمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.»
2- آیه 69 سوره مائده: «إن الذین ءامنوا والذین هادوا و الصابئون و النصاری من ءامن باللَّه و الیوم الآخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لاهم یحزنون»
«آنها كه ایمان آوردهاند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هر گاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین خواهند شد.»
3- آیه 17 سوره حج: «إن الذین ءامنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین أشركوا إن اللَّه یفصل بینهم یوم القیامة إنّ اللَّه علی كل شیء شهید»
«مسلماً كسانی كه ایمان آوردهاند، و یهود و صابئان ]= ستارهپرستان[ و نصاری و مجوس و مشركان، خداوند در میان آنان روز قیامت داوری میكند؛ (و حق را از باطل جدا میسازد؛) خداوند بر هر چیز گواه (و از همه چیز) آگاه است.
شایان توجه است كه ترتیب نزول این آیات بر اساس تاریخ نزول سورههای قرآن به ترتیب سوره حج، بقره و سپس مائده میباشد كه هر كدام از ویژگیهایی زیر برخوردارند:
1- در سوره حج كه از سورههای مكی است از شش گروه یاد شده كه به ترتیب عبارتند از: مؤمنان، یهود، صابئین، نصاری، مجوس، مشركان. بدون اینكه نسبت به مواضع اعتقادی آنان سخنی به میان آمده باشد؛ تنها به این تذكر بسنده شده است كه میان این گروهها در قیامت فاصله میافتد.
2- تنها در سوره حج است كه از دو گروه «مجوس» و «مشركین» در كنار سایر ادیان توحیدی نام برده شده و این، به وضوح نشان میدهد كه «صابئین» نه مجوسند و نه مشرك.
3- در سوره حج و مائده واژه «صابئین» پس از «یهود» ولی در سوره بقره پس از «نصاری» ذكر شده است.
4- در سوره بقره و مائده چهار گروه مؤمنین، یهود، صابئین، نصاری همگی از اهل نجات و رستگاری در آخرت به شمار آمدهاند.
5- در سوره مائده واژه «صابئین» بر خلاف قواعد دستوری به شكل مرفوع «صابئون» قرائت شده و بر این قرائت همه قراء سبعه اتفاق نظر دارند. التبه نحوپژوهان در توجیه اعراب رفع در این موضع به وجوه گوناگونی استدلال نموده كه برخی از آن عبارتند از:
الف - وجود تقدیم و تأخیر در الفاظ آیه، گویی تقدیر آیه چنین بوده است: «إن الذین ءامنوا و الذین هادوا من ءامن باللَّه و الیوم الآخر فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون و الصائبون و النصاری كذلك» بر این اساس واژه «الصائبون» مبتدا و مرفوع است.
ب - جمله «من ءامن باللَّه و الیوم الآخر» برای «الصابئون» خبر و خبر «الذین ءامنوا و الذین هادوا» در تقدیر است. مانند هنگامی كه گفته میشود: «زیدٌ و عمرو قائمٌ» كه جایز است «قائمٌ» برای «عمروٌ» خبر باشد و برای «زید» خبری در تقدیر گرفته شود.
ج - واژه «إنّ» در ابتدای آیه به معنای «نعم» حرف جواب و جمله بعد از آن مرفوع میباشد.
د - واژه صابئون به ضمیر «هادوا» عطف گردیده (البته این وجه ضعیف است؛ زیرا عطف به ضمیر متصل مرفوعی بدون فاصله جایز نیست.)
ه واژه صابئون بنابر لهجه بنیحارث بن كعب مرفوع گردیده است؛ زیرا ایشان در مانند «مررت برجل قبضت منه درهمان» علامت نصب را همان رفع میخوانند و گرنه در این شاهد «درهمین» صحیح است.1
واژهشناسی صابئین
واژه صابئین جمع مذكر سالم از «صابئ» میباشد كه مفرد آن با ابدال همزه به حرف یاء «صابی» خوانده میشود. لغتپژوهان درباره ماده این واژه و معانی آن گوناگون سخن گفتهاند. ابنمنظور در لسان العرب به نقل از زجاج میگوید:«صابئین در قرآن به معنای خارجشدگان از دینی به دین دیگر است... و عربها پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم را صابئی مینامیدند؛ زیرا وی از آیین قریش به اسلام روی آورده بود و آنها هر كس را كه مسلمان میشد «مصبوّ» مینامیدند و نیز مسلمانان را «صباة» میگفتند»2
زبیدی اضافه بر آنچه ابنمنظور در این باره گفته میافزاید:
«در روض آمده است كه صابئین منسوب به «صابئ بن مالك» برادر حضرت نوحعلیه السلام هستند و آن یك اسم عجمی است.»3
راغب نیز بر همین نكته كه صابئین قومی بر آیین نوحعلیه السلام بوده تأكید كرده و میگوید:
«به هر كسی كه از دینی به دین دیگر درآید «صابی» گفته میشود».
وی درباره اشتقاق این واژه دو دیدگاه را مطرح میكند. نخست اینكه از «صبأ» مشتق شده باشد چنانچه گفته میشود:
«صبأ ناب البعیر» هنگامی كه دندان انیاب شتر بروید و آشكار شود... سپس میگوید: بعضی گفتهاند این واژه از ماده «صبا، یصبو» مشتق شده است.»4
غضبان رومی پس از فراهم آوردن آراء لغتپژوهان درباره این واژه میگوید:
«آنچه كه به حقیقت نزدیك است آن است كه «صابئه» از «صبأ» كه واژهای آرامی و به معنای «تعمید كردن» است مشتق گردیده»
سپس میافزاید:
«تعمید انسان را از آیین یهود به آیین مندایی منتقل میكند؛ یعنی یك انسان یهودی با تعمید مندایی از دین خود به دین مندایی منتقل میگردد و این معنا به معنای عربی این واژه نزدیك است. چنانچه واژه «صبأ» و «صابوتا» در لغت اكدی به معنای فرورفتن در آب است و این واژه در زبان مندایی و آرامی نیز به همین معناست.»5
دیگر اینكه گفته شده واژه صابئین از كلمه مندایی آرامی «صبأ» یا «صبوا» به معنای تعمید اشتقاق یافته است، زیرا اعراب با استفاده از كلمه فوق منداییان را كه مراسم تعمید خویش را همیشه در آب انجام میدهند «صبّه» یعنی تعمیدیان نام نهادهاند و با اضافه كردن یاء نسبت به همان واژه صفت تعمیدگری را به هر مندایی داده و او را «صبی» نامیدهاند. سپس در جمع این كلمه به آن «یاء و نون» و «واو و نون» اضافه كردهاند و منداییان را «صابئین» یا «صابئون» نامیدهاند.6
نتیجه اینكه از واژه صابئین دو معنا و مفهوم استفاده میشود: یكی ریزش آب و دیگری میل نمودن از راه اصلی به راهی دیگر.
بررسی آراء مترجمان قرآن درباره واژه «صابئین»
بافت و ساختار كلی آیاتی كه دربردارنده واژه صابئین است در بیان فوز و رستگاری این آیین و ادیان دیگر آسمانی همانند یهود و نصاری است. بنابراین پیروان این آیین با توجه به اعتقاد به یگانگی خداوند و روز پسین و انجام كردار شایسته مسلماً اهل نجات خواهند بود. پس چگونه است كه مترجمان قرآن در ترجمه این واژه پراكنده و گوناگون سخن گفتهاند. بررسی ترجمههای موجود و مقایسه آنها با یكدیگر نشان از كمتوجهی مترجمان نسبت به این واژه دارد، به گونهای كه میتوان در این باره مترجمان قرآن را به سه گروه متفاوت تقسیم نمود:
1- گروهی از مترجمان از ترجمه این واژه در هر سه مورد طفره رفته و عیناً همین واژه را در ترجمه بكار بردهاند. این مترجمان عبارتند از: محمد خواجوی، جلال الدین فارسی، جلال الدین مجتبوی، محمدكاظم معزی، كاظم پورجوادی، عبدالمحمد آیتی، محمدمهدی فولادوند، بهاءالدین خرمشاهی.
2- گروهی از مترجمان واژه صابئین را در هر سه مورد به صورت یكسان به فارسی ترجمه كردهاند. این مترجمان عبارتند از: فیض الاسلام و مهدی الهی قمشهای كه ترجمه «ستارهپرست» و آیت اللَّه دكتر صادقی تهرانی كه ترجمه «التقاطیان» را از این واژه ارائه دادهاند.
3- گروهی از مترجمان از واژه صابئین در سه مورد ترجمههای متعددی ارائه دادهاند. اینان عبارتند از: آیت اللَّه ناصر مكارم شیرازی كه این واژه را در سوره بقره «پیروان یحییعلیه السلام» و در سوره حج «ستارهپرست» و در سوره مائده «صابئین» ترجمه كرده است. دیگر مترجمان مانند حاج محمود یاسری، اشرفی تبریزی، ابوالحسن شعرانی و عباس مصباحزاده این واژه را در سوره بقره و مائده «از دینی به دین دیگر روندگان» و در سوره حج «صابئین» ترجمه كردهاند. سراج نیز در سوره مائده و بقره «ستارهپرست» و در سوره حج «صابئین» ترجمه كرده است.
احمد كاویان پور در سوره بقره و مائده «سایر پیامبران» و در سوره حج «سایر ادیان» ترجمه كرده در حالی كه محدث دهلوی در سوره بقره «بیدینان» و در سوره مائده و حج «ستارهپرست» ترجمه كرده است. صادق نوبری نیز این واژه را در سوره بقره «اشخاصی كه به سایر پیامبران خدا را ستایش كنند» و در سوره مائده «تابعین سایر پیامبران» و در سوره حج «ستایش كنندگان به ملائكه» ترجمه كرده است.
بررسی آراء مفسران پیرامون واژه «صابئین»
گزارشهای تفسیری مفسران قرآن درباره صابئین نیز حاكی از نوعی پراكندگی همراه با دیدگاههایی تردیدآمیز پیرامون این گروه است؛ به گونهای كه برخی از مفسران به گونه قاطع درباره این گروه بحث ستارهپرستی و تعظیم ستارگان را مطرح نموده و برخی نیز از ارائه نظری جامع خودداری ورزیده و فقط دیدگاه دیگران را گزارش نمودهاند.شیخ طوسی در ذیل آیه 62 سوره بقره میگوید:
«واژه «صابئون» جمع «صابی» و او كسی است كه از دینی به دین دیگر منتقل شود. مانند شخص مرتد در اسلام. و زجاج گفته است: «صبات النجوم» یعنی ستارگان آشكار شدند و «صابئی» در معنا كسی است كه دینی را كه بر او واجب بوده ترك كند و به دین دیگری روی آورد... دینی كه صابئین از آن دوری كردند دین توحیدی بود كه از آن به پرستش یا تعظیم ستارگان روی آوردند و نافع گفته است كه این كلمه از «صبا یصبو» كه به معنای میل كردن به چیزی و دوست داشتن آن است، مشتق شده... ولی ابوعلی فارسی ضمن رد این سخن گفته است كه این واژه از «صبأ» به معنای انتقال آمده است.»7
امین الاسلام طبرسی میگوید:
«صابئون جمع صابی و آن در لغت به كسی اطلاق گردیده كه دین اولی خود را ترك كرده و به آیین دیگری در آمده باشد و چون ستارهپرستان از عبادت خدا به پرستش ستارهها گراییدند، بدین نام نامیده شدند. اینان ستارهپرستند و خدا و روز قیامت و برخی از انبیاء را نیز قبول دارند. سدی گفته است: آنان گروهی از اهل كتابند كه به زبور اعتقاد دارند. خلیل گفته است: دین آنان شبیه دین نصاری است. گروهی دیگر گفتهاند: آنان طائفهای از اهل كتاب میباشند. فقیهان به طور جمعی گرفتن جزیه را از آنان مجاز شمردهاند ولی این نزد ما جایز نیست. زیرا آنان اهل كتاب نیستند.»8
وی در تفسیر جوامع در ذیل آیه 62 سوره بقره میگوید: صابئین كسانی هستند كه آیین یهود و نصاری را ترك نموده و به پرستش ستارگان روی آوردند.»9
قرطبی نیز ضمن تأكید بر همین معنای لغوی میگوید مقصود از صابئین كسانی هستند كه آیین یهود و نصاری را ترك كرده وبه پرستش ستارگان روی آوردند.10
امام فخر رازی مینویسد صابئین گروهی هستند با این اعتقاد كه مدبر و خالق این جهان ستارگان هفتگانه میباشند. بنابراین آنها ستارگان را میپرستیدند و چون خداوند حضرت ابراهیمعلیه السلام را مبعوث كرد، مردم بر دین صابئین بودند. لذا ابراهیم بر حادث بودن ستارگان استدلال كرد همانگونه كه خداوند از او نقل كرده است: «انی لا احبّ الآفلین»11
اما بیضاوی اشاره مینماید كه صابئین قومی میان مجوس و نصاری هستند. وی سپس اقوال ضعیفتر را با واژه «قیل» عنوان نموده و میگوید: گفته شده اصل دین آنها آیین حضرت نوحعلیه السلام است و گفته شده كه آنها ملائكه را میپرستند و گفته شده كه آنها ستارگان را میپرستند.12
ابوالفتوح رازی نیز بعد از ترجمه واژه صابئین میگوید:
«علماء خلاف كردهاند در ایشان كه چه كسی بودند و دین ایشان چه بود. مجاهد گفت: ایشان اهل كتاب نیستند؛ بلكه قبیلهای از شامند میان گبركی و یهودی. و قتاده و مقاتل گویند: اینان قومی هستند كه به خدای تعالی مقرّند و فرشتگان را میپرستند و زبور خوانند و نماز كنند به جانب كعبه و از هر دینی چیزی گرفتهاند.»13
علامه بلاغی مینویسد:
«آیه 62 سوره بقره حكایت از این دارد كه گویا از حال امتهای قبل از اسلام سؤال شده لذا در جواب آمده است كه هر كدام از امتها در زمان خودشان به خدا و روز قیامت ایمان داشته و كارهای شایسته انجام دادهاند اهل نجاتند و در عصر اسلام امتها باید تنها به یك دین بگروند و آن دین اسلام است.»14
مرحوم طالقانی بر این باور است كه صابئان جمع صابئی از صبأ یعنی «بیرون رفت و آیین خود را ترك نمود» میباشد. چون صابئان آیین توحید را ترك گفته و به شرك و پرستش ستارگان گراییدند. آنها در نواحی موصل و بابل به سر میبردند. برخی از فقها آنها را در حكم اهل كتاب میدانند. آنان معتقد بودند چون نمیتوان خدا را آنچنان كه هست شناخت و به ذاتش پی برد، باید از طریق وسایط به او تقرب جست. این وسایط روحانی كه از ماده و عوارض آن برترند در هیاكل قدسیه ستارگان ظهور نموده و تدبیر كار جهان میكنند.15
علامه طباطبایی این سخن را كه صابئین دینی آمیخته از مجوسیت و یهودیت است، برگزیده و مطالبی از حرانیت بهوجود آمده را گزارش كرده و میگوید:
«اینكه به بعضی از مفسران نسبت داده شده كه صابئیه را به مذهبی مركب از مجوسیّت و یهودیت و مقداری از حرانیّت تفسیر كردهاند، با آیه مورد بحث سازگارتر است؛ برای اینكه در آیه شریفه سیاق، سیاق شمارش ملتها و اقوام دیندار است.»16
همانگونه كه مشاهده میشود مفسران قرآن نیز درباره صابئین دیدگاهی یكسان ارائه ندادهاند. شاید دلیل این اختلاف آن باشد كه قرآنپژوهان و مفسران چنانكه باید، بین صابئین قرآنی و صابئین حرّانی تفاوتی ندیده و به همین دلیل تلاش ایشان در تبیین آراء و عقاید گروه صابئین خردپسند نمینماید.
بررسی آراء فقیهان درباره صابئین
فقیهان نامدار اسلامی نیز درباره اهل كتاب بودن صابئین دیدگاههای متفاوتی دارند. برخی از ایشان صابئین را اهل كتاب دانسته و گروهی با این رأی مخالفت ورزیدهاند. از جمله كسانی كه باورمندانه صابئین را اهل كتاب میدانند، میتوان به ابن اسحاق، سدی و شافعی در یكی از دو نظریهاش اشاره نمود. ایشان همگی بر این باورند كه صابئین اهل كتاب هستند. ابنجنید نیز صابئین را اهل كتاب دانسته و به جواز گرفتن جزیه از آنها فتوی داده است. بنابر اعتقاد وی باید از صابئین جزیه گرفته شود و ایشان میتوانند بر دین خود باقی بمانند.17از فقهای معاصر رهبر فرزانه انقلاب نیز بر این دیدگاه تأكید داشته و میفرمایند:
«مقصود از اهل كتاب هر كسی است كه اعتقاد به یكی از ادیان الهی داشته و خود را از پیروان پیامبری از پیامبران الهی بداند و یكی از كتابهای الهی را كه بر انبیاء نازل شده قبول داشته باشد مانند: یهود ونصاری و زرتشتیها و همچنین صابئین كه بر اساس تحقیقات ما اهل كتاب هستند و حكم آنها را دارند. معاشرت با پیروان این ادیان با رعایت ضوابط و اخلاق اسلامی اشكال ندارد.»18
اما فقیهانی كه درباره صابئین با تأمل سخن گفته یا مخالفت ورزیدهاند، میتوان از شیخ مفید یاد كرد. وی با تمسك به سنت رسولاللَّهصلی الله علیه وآله وسلم كه فقط از سه گروه یهود، نصاری و مجوس جزیه گرفتهاند میگوید:
«به دلیلی توقیفی كه احكام آنها از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رسیده وجوب جزیه منحصر به همین سه گروه میباشد. این در حالی است كه وی درباره اینكه صابئین مشرك هستند یا نه، با شك و تردید سخن میگوید.»19
شیخ طوسی نیز در «نهایه» میگوید جز یهود و نصاری و مجوس از هیچكس جز اسلام آوردن یا كشته شدن یا اسارت پذیرفته نیست.20
همو در مبسوط میگوید:
«جز یهود و نصاری و مجوس از سایر ادیان مانند بتپرستها، ستارهپرستها، صابئین و غیر آنها جزیه گرفته نمیشود.21
ابن ادریس و محقق حلی نیز نامی از صابئین نبرده اما معتقدند تنها از پیروان سه دین یهود، نصاری و مجوس جزیه گرفته میشود. ابن راوندی هم بر همین دیدگاه تأكید دارد. وی میگوید: «و اما از عباد اصنام و اوثان و صابئه جز اسلام یا قتل یا اسارت پذیرفته نیست.»22
ابن زهره میگوید از بتپرستان و صابئین جزیه قبول نیست. وی در این باره ادعای اجماع میكند.23
صاحب جواهر نیز در این باره میگوید:
«در زمان ما در دارالاسلام با صابئین معامله اهل كتاب میشود ولی این كار مربوط به حكام جور است و نمیتوان در كشف حكم شرعی به عمل اینها اعتماد كرد.» 24
وی بعد از بیان این سخن، میگوید جز یهود و نصاری و مجوس اهل كتابی وجود ندارد.
علامه حلی در این باره نوشته است:
«اگر سامره و صابئه تنها در فروع دین با یهود و نصاری مخالف باشند، جزء این دو مذهب به حساب میآیند. لیكن اگر در اصول با آن دو مخالف باشند جزء ملحدان به شمار میآیند و حكم كافر حربی را دارند.»25
شایان یاد آن كه بسیاری از فقیهان بر این نكته تصریح كردهاند كه عنوان اهل كتاب تنها شامل معتقدان به دو كتاب آسمانی تورات و انجیل است وگروهی مجوس و صابئین را نیز در حكم اهل كتاب دانستهاند، ولی معتقدان به كتابهای آسمانی دیگر مانند زبور داود و صحف ابراهیم را جزء اهل كتاب نیاورده و از نظر حكم به مشركان و ملحدان ملحق نمودهاند.26
صابئین از دیدگاه روایات
شگفت است كه در منابع و مراجع روایی گوناگون، درباره صابئین راویات زیادی نقل نشده است. تنها روایتی كه در این باره وجود دارد، چیزی است كه علامه مجلسی در بحارالانوار بدون ذكر مأخذ در تتمه كتاب الغیبة باب 28 از مفضّل بن عمر آورده كه امام صادقعلیه السلام در پاسخ به سؤال او فرمودند:«صابئین را به این نام نامیدند زیرا آنها به تعطیل پیامبران و شرایع میل كردند و گفتند: هر چه پیامبران آوردهاند باطل است. پس توحید خدا و نبوت انبیاء و رسالت مرسلین را انكار كردند. لذا آنها بدون شریعت و بدون كتاب و بدون پیامبر هستند.»27
صابئین از دیدگاه تاریخ
بحث و بررسی پیرامون صابئین از همان سدههای نخستین اسلامی مورد توجه تاریخ نگاران مسلمان بوده است. مبهم بودن اعتقادات این گروه سبب شده، تا در طول تاریخ گروههای گوناگونی تحت این عنوان معرفی گردند، و همین سبب گردیده تا شناسایی صابئین مورد نظر قرآن با اشكال جدی مواجه شود. گروههایی كه با نام صابئین از آنها یاد گردیده، از نظر منش و تفكر متفاوت از یكدیگرند. ما در اینجا آنها را به چهار گروه به شرح ذیل تقسیم نموده و پیرامون هر كدام به اجمال سخن خواهیم گفت:1- صابئین مندایی یا صابئین پیرو حضرت یحییعلیه السلام تعمید دهنده كه امروزه از آنها با نام منداییان یاد میشود.
2- صابئین حرّانی یا صابئینی كه با مذهبی التقاطی مركب از عقاید فلاسفه یونان و مذاهب ایرانی و مصری و بین النهرینی از آنان یاد میشود.
3- صابئین حنفاء یا گروهی كه مرتبط با حنیفان ساكن در عربستان قبل از اسلام بودهاند.
4- صابئین قرآنی با اعتقادات توحیدی بدون پیروی از شریعتی خاص كه پس از ظهور اسلام به این آیین گرویدهاند.
شایان یاد است كه مبنای تقسیم صابئین به چهار گروه پیش گفته نوع ارتباط و تقابل ایشان با فرقههایی است كه تاریخپژوهان و ارباب ملل و نحل در تحقیقات خود بدان اشاره كردهاند. مانند فرقههای گنوسی «مندائیها»، یا حرّانیان ساكن در منطقه موصل و بابل، یا حنیفان پیرو آیین ابراهیمی یا پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم و مسلمانان صدر اسلام. دیگر اینكه مقصود از اعتقادات توحیدی، گرایش به آفریدگار یكتا در نظام هستی در برابر اعتقادات شركآلود عرب جاهلی و منظور از شریعت، التزام عملی و پیروی از یك آیین ویژه است.
1- صابئین مندایی
منداییها عمدتاً در باتلاقهای میان دجله و فرات و اطراف كارون زندگی میكردهاند و از جمله مراسم ایشان تعمیدگری میباشد. اینان در میان مسلمانان به صابئین یا صبیها اشتهار دارند. خاورشناسان بر اساس برخی قراین لغوی و آنچه ابنندیم در كتاب «الفهرست» بدان اشاره كرده و از این گروه با نام «مغتسله» یاد كرده است.28 منداییهای تعمیدگر را همان صابئین یادشده در قرآن پنداشتهاند، حال آنكه در هیچ منبع تاریخی و تفسیر پیشین مسلمانان، نشان از گروهی با این آیین خاص كه در شبه جزیرةالعرب معاصر پیامبر مصداق نام صابئین قرار گرفته باشند، یافت نمیشود. بنابراین قطعی است كه در زمان نزول قرآن واژه صابئین به این معنا نبوده است.دیگر اینكه بر اساس گزارشهای تاریخی، منداییها بر پنهان نگاه داشتن آداب و رسوم و رموز فرقهای خود تاكید میورزیدهاند و همین موضوع، آشنایی گسترده عرب جاهلی و مسلمانان صدر اسلام را با ایشان مشكل میساخته است. آنچه را هم كه نظیر «الفهرست» ابنندیم و یا «مروجالذهب» مسعودی به گروههای تعمیدگری به نام «صائبة البطائح»29 اشاره دارد، به هیچ وجه دلیل كاربرد این واژه با همین معنا در دوران نزول قرآن نمیباشد. گذشته از این در هیچ یك از این دو منبع، اشارهای به حضرت یحییعلیه السلام تعمید دهنده معروفترین پیامبر منداییها نشده است. با توجه به آشنایی كامل مسلمانان به حضرت یحییعلیه السلام از طریق قرآن بسیار بعید مینماید كه صابئین یاد شده در قرآن و مورد نظر ابنندیم و مسعودی همین منداییهای مورد نظر خاورشناسان باشد.
البته گفتنی است شاید اصرار مستشرقان در مربوط ساختن صابئین قرآنی با یكی از فرقههای گنوسی یهودی - مسیحی بدون وجود هیچ قرینه تاریخی مبنی بر حضور آنان در عربستان زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، بیارتباط با علاقه و پیش فرض ایشان در یافتن ریشههای یهودی - مسیحی در قرآن و تعالیم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نباشد.
2- صابئین حرّانی
براساس گزارشهایی كه از جغرافیدانان و مسلمانان پس از قرن دوم هجری در منابع و مصادر تاریخی مشاهده میگردد، از گروهی به نام حرّانیان یاد گردیده كه خود را همان صابئین قرآن میدانستهاند.30 و لذا در منابع اسلامی آنچه درباره صابئین یافت میشود مربوط به همین گروه است ایشان دارای مذهبی مركب از مذاهب یونانی، بابلی و مصری بوده كه تعظیم اجرام آسمانی و كوشش جهت تزكیه نفس از اصول آن به شمار میآمده است.31ظاهراً در نامگذاری این گروه به صابئین یك اشتباه یا فرصتطلبی تاریخی صورت گرفته است. همان گونه كه ابنندیم در كتاب «الفهرست» داستانی را در همین باره از زمان مأمون خلیفه عباسی روایت میكند كه وی هنگام توقف در مرو به روزگار ولایت عهدی امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام از سماحت خاطر كاملی نسبت به پیروان ادیان و مذاهب مختلف برخوردار بود. پس از رحلت آن امام همامعلیه السلام وقتی از دارالخلافه بغداد به منظور جهاد به سوی مرزهای روم شرقی حركت میكرد هنگامی كه به شهر حرّان رسید در آنجا مردمی را یافت كه از بقایای یونانیهای مهاجر و كلدانیهای قدیم مقیم حرّان تركیب شده بودند و عقایدی مبتنی بر پرستش ستارگان و ارباب انواع داشتند.
اینان در مقابل سؤال مأمون كه دین شما چه نامی دارد جواب قانع كنندهای نداشتند از این رو مأمون به ایشان اجازه داد تا پس از بازگشت از سفر وضعیت دینی خود را مشخص كنند؛ به گونهای كه به یكی از ادیان مورد قبول اسلام وابستگی داشته باشند و از مزیت اهل كتاب بودن استفاده نمایند و گرنه كافر حربی به شمار آمده و مشمول حكم دیگری میگردند.
از اینرو برخی از ایشان به آیین مسیحیت گرویدند ولی در این میان كسی آنها را به برگزیدن نام صابئین راهنمایی كرد. حرّانیان از این راهنمایی استقبال كرده و خود را صابئین نام نهادند.32
در هر حال این گروه كه خود را صابئین یاد شده در قرآن معرفی كردند، توانستند در پناه حمایت دولتهای اسلامی تا مدتها با آسایش و آرامش در میان مسلمانان زندگی كنند و سهم بزرگی در تمدن اسلامی داشته باشند. ایشان به ویژه در سدههای سوم و چهارم هجری از نظر معلومات و اطلاعات و ادبیت عربی به اوج شهرت رسیدند و در میان بزرگان علم و سیاست بغداد سرشناس شدند و در ابراز عقاید اصلی خود پروا نمیكردند و نام صابئین برای ایشان مانند زرهی بود كه مانع حمله و تعرض دیگران به ایشان میشد.
مصاحب در مورد این گروه از صابئین مینویسد:
«صابئان در شمال بینالنهرین پراكنده بودند و مركز اصلی آنها حران و زبان آنها سریانی بوده است. مأمون خلیفه عباسی میخواست این فرقه را سركوب كند اما اطلاعات و معلومات آنان او را از اجرای این تصمیم بازداشت. در حدود سال 259 هجری قمری ثابت بن قره كه با همكیشان خود اختلافی پیدا كرد و آنان او را كه از جرگه خویش براندند به بغداد آمد و در آنجا شعبه دیگری از صابئان را تشكیل داد. فرقه صابئان مدتی در بغداد آسوده بودند تا آنكه خلیفه به آزارشان پرداخت و سنان بن ثابت را مجبور به قبول اسلام كرد.
در حدود سال 314 هجری قمری، ابواسحاق بن هلال صابی كه منشی المطیع باللَّه خلیفه عباسی بود، فرمان عفو همكیشان خود را كه در رقه و دیار مضر بودند، گرفت و صابئان بغداد را نیز مورد حمایت قرار داد. در قرن 11 میلادی بیشتر صابئان در حرّان و بغداد به سر میبردند و در 424 هجری قمری تنها یك معبد مخصوص ماه داشتند و آن قلعهای در حرّان بود. در همین تاریخ این معبد توسط علویان مصر اشغال شد و در اواسط همین قرن آثار صابئان حرانی به كلی از بین رفت. بزرگانی كه از این طایفه برخاسته و موجب اشتهار این كیش شدند ثابت بن قره و سنان بن ثابت و اسحاق بن هلال و البتانی و ابوجعفر الخازن بودند.»33
بنابراین مشخص میگردد كه اطلاق این نام بر این گروه پس از گذشت دویست و اندی سال از نزول قرآن صورت پذیرفته و ایشان واژه صابئین را در قرن سوم به عاریت بر خود نهاده و از اعتقادات خویش تصویر مبهمی در مقابل مفسران قرآن و ارباب ملل و نحل و مورخان باقی گذاردهاند. از همینرو صابئین حرّان كه سهم بزرگی در تمدن اسلامی ایفاء كرده و حكومتهای اسلامی نیز مدت زمان طولانی آنان را به عنوان اهل كتاب به رسمیت میشناختهاند، از همان آغاز، تردید محققان اسلامی را برانگیخته و تقریباً در همه منابعی كه از ایشان نامی برده شده، در ردیف بتپرستان و مشركان به حساب آمدهاند، و نیز اطلاق این واژه بر چندگانه پرستی و پرستش ارباب انواع یونانی و رومی احتمالاً از همانندی آراء و عقاید این گروه با بتپرستان هندو كه مسلمانان آنان را به اشتباه بودایی دانسته، نشأت گرفته است.34
3- صابئین حنفاء
تحقیقات جدید، بیانگر نوعی همانندی و ارتباط میان حنیفان و صابئین میباشد. دكتر جوادعلی بر این باور است كه سریانیها لفظ حنفاء را بر صابئین اطلاق میكردهاند؛ وی میگوید به نظر من لفظ «حنیف» در اصل به معنای صابئی یعنی خارج از دین قوم، است و نظر من به وسیله آنچه علمای لغت در معنای واژه صابئین گفتهاند یعنی «میل به چیزی و ترك آن» تأیید میشود.35مسعودی نیز در این باره میگوید واژه صابئین از الفاظ سریانی معرب است و بر جداشدگان از عبادت قوم، اطلاق میشود. همانگونه كه بر پیامبر و یارانش صابی و الصباة اطلاق میشد. این واژه بعداً برای هر كس كه از عبادت قومش بیرون میرفت عَلَم گردید.36
ظاهر این قرائن همگی همراه با این مسأله كه پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله وسلم مكرراً خود را منصوب به آیین حنیف و حضرت ابراهیمعلیه السلام معرفی مینمود و جملاتی از قبیل «بعثت بالحنیفیة السمحة السهلة»37 ونظایر آن بر زبان جاری میساخت، این تصور را بهوجود میآورد كه شاید اعراب جاهلی، تشابهی میان تمایل آن حضرت به حنیفیّت و توحید و خروج از آیین معمول با آنچه تحت عنوان «صبوة» مطرح بوده میدیدند و به همین دلیل وی را صابئی میخواندند. لذا مشركان هر گاه كسی اسلام میآورد میگفتند «قد صبأ» چنانچه قریش به حضرت حمزهعلیه السلام عموی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم میگفتند: «ما نراك یا حمزة الا قد صبأت»38
این گزارشهای تاریخی باعث شده تا برخی ا ز محقّقان، این فرضیه را مطرح نمایند كه صابئین همان حنفای پیرو حضرت ابراهیمعلیه السلام میباشند. ولی این دیدگاه نیز به رغم آنچه بیان شد خالی از اشكال نیست، از آن جمله اینكه نه پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم و نه هیچ مسلمان دیگری در طول تاریخ، خود را صابئی نخوانده بلكه در بسیاری از موارد مسلمانان از پذیرش چنین نسبتی دوری میجستند. همانگونه كه حضرت حمزهعلیه السلام هنگامی كه به آیین اسلام گروید در پاسخ به مشركان هنگامی كه او را صابئی خواندند اشعاری بر زبان آورد و این چنین پاسخ گفت:
حمدت اللَّه حین هدی فؤادی
الی الاسلام والدین الحنیف
لدین جاء من رب عزیز
خبیر بالعباد بهم لطیف39
این نشان میدهد كه مسلمانان به اظهار حنیفیّت بسیار متمایل و علاقهمند بوده ولی اطلاق واژه صابئی بر ایشان نوعی توهین تلقی میگردیده است؛ از اینرو به وضوح دانسته میشود كه واژه صابئین و حنفاء در آن دوران نه مترادف بوده نه مدلول واحدی داشته است. گذشته از این در قرآن آیین حنیفیّت تأیید شده و گاهی نیز با اسلام یكی دانسته شده است، ولی بحث صابئین به شكلی جداگانه مطرح گردیده و هیچ یك از مفسران صدر اول نیز اشارهای به ارتباط بین این دو با یكدیگر نكردهاند.
بنابراین باید باور داشت كه در دوران جاهلیت واژه صابئی و صابئین بر همه بیرونشدگان از دین معهود اطلاق میگردیده است.40
4- صابئین قرآنی
با توجه به آنچه تفسیر نگاران از سخنان مفسران و محدثان طبقه اول نقل كرده، و با توجه به ظهور آیات قرآن و مشخص بودن صابئین مورد نظر قرآن برای مسلمانان صدر اسلام، این احتمال رجحان بیشتری دارد كه بگوییم ایشان گروهی بودهاند همانند حنفاء ولی مستقل و بدون اعتقاد به شریعتی خاص و تنها ویژگی و مشخصه آنها اعتقاد به توحید بوده است.طبری در تفسیر خویش «جامعالبیان» از قول علی بن زید نقل میكند كه صابئین گروهی هستند كه «لا اله الا اللَّه» میگویند ولی «لیس لهم عمل و لاكتاب و لانبی».41
ابن كثیر مورخ و مفسر مشهور قرآن نیز پس از نقل آراء گوناگون درباره این گروه میگوید:
«ایشان گروهی بودند نه بر دین یهود و نصاری و مجوس و نه مشرك؛ بلكه بر فطرت خود باقی بودند و دین مقرری كه از آن تبعیت كنند نداشتند. به همین دلیل مشركان به مسلمانان صابئی میگفتند؛ یعنی آنها از سایر ادیان اهل زمین خارج شدهاند و به ه:مین خاطر بعضی از علماء گفتهاند: صابئین كسانی هستند كه دعوت پیامبری به ایشان نرسیده است.»42
نویسنده «قاموس قرآن» میگوید:
«اما به یقین میتوان گفت صابئان در اصل اهل توحید بوده و در ردیف یهود و نصاری قرار میگیرند و در عصر نزول قرآن قومی مشهور و دارای افراد كثیر بودهاند و گرنه قرآن به آنها اعتنایی نمیكرد و ایشان را در ردیف یهود و نصاری قرار نمیداد.»43
بنابراین با توجه به آیات سهگانهای كه به صابئین اشاره دارد، بویژه آیه 17 سوره حج كه از مشركان در كنار ادیان و آیینهای دیگر مانند یهود و مجوس و صابئین نام برده شده و نیز تأكید آیات بر لزوم ایمان به خداوند و روز جزا برای رستگاری این گروهها، اینچنین به نظر میرسد كه مقصود برشمردن همه گروههای صاحب اعتقاد اعم از مؤمنین، اهل كتاب و مشركین بوده است.
با توجه به آنچه بیان شد به نظر میرسد كه صابئین گروهی بودهاند كه با ظهور اسلام و پیدایش جامعه اسلامی در جزیرةالعرب به تدریج مجذوب اسلام گردیده و دیگر نامی از آنها نمانده است. ابن حزم اندلسی نیز بر این باور است كه این گروه آراء و عقایدی همانند با مسلمانان داشته و به تدریج جذب جامعه اسلامی گردیدند. البته این حزم ایشان را از بقایای حضرت براهیمعلیه السلام دانسته است.44
نتیجه
با توجه به همه آنچه بدان اشاره گردید دلائلی كه بر اهل كتاب بودن صابئین از دیدگاه قرآن دلالت دارد عبارتند از:1- قرار گرفتن نام صابئین همراه با مسلمانان و یهود ونصاری در هر سه آیهای كه به ایشان اشاره گردیده، حاكی از آن است كه این آیین همانند سه آیین دیگر بر توحید استوار است و همانگونه كه پیروان ادیان اسلام ویهود و نصاری اگر براستی تعالیم آسمانی خود را كه عبارت از ایمان به خدا و روز قیامت و انجام عمل شایسته است شناخته و بدان عمل كنند،اهل نجات و رستگاری خواهند بود؛ صابئین نیز چنیناند.
2- قطعاً منظور قرآن از صابئون هرگز مشركان و ستارهپرستان و مجوس نمیباشد. زیرا در آیه 17 سوره حج مشركان و مجوس در كنار صابئین آمده و قرآن ایشان را هم عرض با آنان به شمار آورده است.
3- اینكه فقیهان با نگاهی تردیدآمیز به مسأله اهل كتاب بودن صابئین پرداختهاند را باید ناشی از آمیختگی دانست كه در طول تاریخ در اطلاق واژه صابئین بر گروههای دیگر صورت گرفته است و گرنه بنابر تصریحی كه در این سه آیه قرآن وجود دارد ایشان را باید در شمار دیگر ادیان توحیدی به حساب آورد.
پی نوشت :
1 - ابن الانباری، ابوالبركات، البیان فی غریب اعراب القرآن، قم، نشر هجرت، 1403 ه، 299/1.
2 - ابن منظور، محمدبن مكرم، لسان العرب بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ه، 108 /1.
3 - زبیدی، محب الدین، تاج العروس من جواهر القاموس، مصر، مطبعة الخیریة، 1306 ه، 87/1.
4 - راغب اصفهانی، حسینبن محمدبن فضل، مفردات الفاظ قرآن، قاهره، نشر مصطفی البابی الحلبی، 1961 م،/ 382.
5 - غضبان رومی، الصائبه، بیروت، نشر مطبعة الامّة، 1983 م،/ 45.
6 - برنجی، سلیم، قوم از یاد رفته، تهران، نشر دنیای كتاب، 42/ 1367.
7 - طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 282/1.
8 - طبرسی، فضلبن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، كتابفروشی اسلامیه، 126/1 1359.
9 - طبرسی، فضلبن الحسن، جوامع الجامع 96/1.
10 - قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405 ه، 108/1.
11 - فخر رازی، محمدبن عمر، مفاتیح الغیب بیروت، دارالفكر، 1405 ه، 105/3.
12 - بیضاوی، عبداللَّهبن عمر، انوار التنزیل، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1408 ه، 60/1
13 - خزاعی نیشابوری، حسینبن علیبن محمد، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستانقدس، 209/1 1371.
14 - بلاغی، محمدجواد. آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، مكتبة الوجدانی/ 62.
15 - طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، تهران، شركت سهامی انتشار 179 /1.
16 - طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، تهران، نشر اسلامی، 296/1 1374.
17 - نجفی، محمدحسن، جواهر الكلام،بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1981 م، 230/ 21.
18 - خامنهای، علی، اجوبة الاستفتائات، ترجمه احمدرضا حسینی، تهران، الهدی، 63/ 1381.
19 - مفید، محمدبن نعمان، المقنعة، قم، مؤسسة النشر اسلامی، 1410 ه،/ 270.
20 - طوسی، محدبن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالكتاب العربی، 1408 ه، /292.
21 - طوسی، محمدبن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران، المكتبة المرتضویه، 36/2 1351.
22 - مروارید، علیاصغر، سلسلة الینابیع الفقهیّة بیروت، مؤسسة فقه الشیعه، 1410 ه، 12/1.
23 - ابن زهره، ابوالمكارم، الجوامع الفقهیة، تهران، انتشارات جهان، 1396 ه، /548.
24 - جواهر الكلام، 231/1.
25 - سلسلة الینابیع الفقهیّة، 609/19.
26 - همان.
27 - مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ه، 5/53.
28 - ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران، امیركبیر،606/1366
29 - مروج الذهب، 246 /2.
30 - جیهانی، ابوالقاسمبن احمد، اشكال العالم، ترجمه علیبن عبدالسلام كاتب، مشهد، آستان قدس رضوی، 77/ 1362.
31 - شهرستانی، عبدالكریم، الملل و النحل، ترجمه محمدرضا جلالی نائینی، تهران، اقبال، 660/3 1350.
32 - الفهرست/ 568.
33 - مصاحب، غلامحسین، دائرة المعارف فارسی، تهران، نشر شركت افست، 1544/2 1356.
34 - ابن اثیر، ابوالحسن علیبن محمد، الكامل فی التاریخ، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1404 ه، 60/1.
35 - المفصل فی تاریخ العرب، 453 /6.
36 - همان.
37 - لسان العرب، 363 /3.
38 - ابن هشام، ابومحمد عبدالملك، السیرة النبویة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 446/1.
39 - همان/ 329.
40 - مشكور، محمدجواد، خلاصه ادیان در تاریخ دینهای بزرگ، تهران، شرق، 221/ 1372.
41 - طبری، محمدبن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت، دارالفكر، 1408 ه، 319/1.
42 - ابن كثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر ابن كثیر، بیروت، دار ابن كثیر، 1408 ه، 72/1.
43 - قرشی، علیاكبر، قاموس قرآن تهران، دارالكتب الاسلامیة، 98/2 1378.
44 - ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر، مطبعة التمدن، 115/1.