نویسنده: عباس كوثری

 
راغب اصفهانی می‌نویسد: آیه به معنای علامت آشكار و روشن است كه در محسوسات و معقولات به كار می‌رود. همان گونه كه فرد با دیدن علائم نصب شده در راه‌ها متوجه می‌شود كه راه را پیدا كرده است، با دیدن مصنوع نیز پی می‌برد كه صانعی دارد. ریشه اشتقاقی آن برگرفته از كلمه «ایُّ» است كه بیانگر تمایز اشیا از یكدیگر است. و در احتمالی دیگر از ریشه «اوی الیه: به سوی آن چیز قصد و توجه كرد» است و لكن حق آن است كه از مصدر «تَاَیّی» به معنای استوار بودن و مقیم شدن بر یك شیء است. (1)
برخی معتقدند آیه به معنای جمع است و آیه قران نیز برگرفته از همین معناست؛ زیرا مجموعه‌ای از حروف است. (2)

كاربردهای قرآنی آیه

1. بخش‌های شماره‌گذاری شده از قرآن

در برخی از موارد كلمه «آیه» و «آیات» به معنای بخشی از قرآن است كه امروزه با شماره و علامت مشخص شده است، مثل این آیات: «مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» (3)، «یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ» (4)، «سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَ فَرَضْنَاهَا وَ أَنْزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ» (5)، «ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیَاتِ» (6)، و «رَسُولاً یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ» (7).
كلمه نسخ و تلاوت قرینه روشنی بر این معناست؛ زیرا اطلاق نسخ یك آیه با آیه‌ای دیگر وقتی صحیح است كه هریك را بخشی مشخص بدانیم، چنان كه در نمونه‌های عینی آیاتی كه نسخ شده، مشهود است. از جمله‌ی «یتلوا علیهم آیاته» كه كلمه «آیات» در آن به صورت جمع آمده، استفاده می‌شود كه بر هر بخش مشخص از آن، آیه صدق می‌كند. همچنین مانند «مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ» (8).
مناسبت این معنا با معنای لغوی آیه در صورتی كه به معنای علامت باشد، این است كه هركدام از آیات نشانه‌گذاری شده همانند نشانه‌ها و علامت های نصب شده در راه است كه انسان را به مرحله بعدی معنویت و هدایت رهنمون می‌كند. (9)

2. معجزه

خداوند درباره معجزات حضرت عیسی (علیه السلام) می‌فرماید: «أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ... فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ ... إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‌» (10). عبارت «أنّی اَخْلُق» شرح و توضیح «بآیة» است. در نتیجه قرینه است بر اینكه مقصود از آیه همان معجزات عیسی (علیه السلام) است، یعنی تبدیل مجسمه گلیِ پرنده به پرنده‌ای جاندار و شفای كور مادرزاد و بهبود بخشیدن به فرد مبتلا به پیسی و زنده كردن مردگان به اذن الهی و... .
نمونه دیگری كه در آن، كلمه «آیه» به معنای معجزه آمده است، آیه «هذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً» (11) است. فخر رازی می‌نویسد اگرچه در آیه بیان نشده است كه از چه جهت آیه است، یقینی است مقصود از آن معجزه است. (12) مؤلف المیزان نیز می‌نویسد: مقصود از «ناقه» همان شتری است كه خداوند آن را با دعای صالح (علیه السلام) از كوه برای قوم ثمود بیرون آورد تا خود نشانه‌ای برای نبوت آن حضرت باشد و به همین جهت كلمه «ناقة» به خداوند نسبت داده شده است. (13)
همچنین در آیه «فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‌* قَالَ هذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ‌» (14) به قرینه كلمه ناقه، مقصود از لفظ آیه معجزه است.
نمونه‌ی دیگر، این كلام الهی است: «وَ إِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ‌ * وَ قَالُوا إِنْ هذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ» (15). مقصود از آیه به قرینه مقابله آن با سحر، معجزه است. آنان پس از رؤیت آیه، آن را امری غیرعادی دیدند و چون پذیرای حقیقت نبودند، آن را به سحر نسبت دادند. زمخشری و طبرسی در تفسیر آیه می‌نویسند: زمانی كه آیه‌ای همانند شق القمر مشاهده كنند، آن را به تمسخر می‌گیرند. (16)
از موارد دیگری كه كلمه آیه به معنای معجزه آمده است، در آیات مربوط به داستان موسی (علیه السلام) است كه می‌فرماید: «قَالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‌ *فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ‌ * وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ‌» (17). مقصود از آیه معجزه است؛ زیرا بعد درخواست «آیه» بود كه موسی (علیه السلام) عصایش را انداخت و ناگهان به صورت اژدهایی آشكار درآمد و دستش را از [بغلش] بیرون آورد و ناگهان سپید و درخشان در نگاه تماشاگران پدیدار شد. بر همین سیاق است آیات 22 و23 سوره طه.
نمونه دیگر آیه «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ *وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»است كه براساس روایات نقل شده از شیعه و سنّی «انشق القمر» مربوط به معجزه شق القمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم» است (18)، به گونه‌ای كه برخی از مفسران بر این مسئله ادعای اجماع كرده‌اند. (19)‌ بر این اساس كلمه «آیه» در آیه بعد به معنای معجزه خواهد بود.
اگر آیه در لغت به معنای علامت باشد، جهت نامگذاری معجزه به آیه این است كه معجزه نشانه و علامت روشن صداقت پیامبران در ادعای نبوت است و اگر آیه را به معنای قصد و توجه بدانیم، معجزه را آیه گویند؛ زیرا به وسیله معجزه، رسیدن به عبودیت خداوند و معارف نبوت قصد می‌شود. (20)

3. ساختمان واقع در محل مرتفع

قرآن كریم می‌فرماید: «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ‌» (21) ریع به معنای مكان مرتفع است (22) و آیه به معنای بنا و ساختمان است كه آن را به قصد لهو و لعب ایجاد می‌كردند. در تأیید این معنا مرحوم طبرسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نیز نقل كرده است (23)؛ اما آنچه در كشاف آمده است مبنی بر اینكه مقصود از «آیة» علائم و نشانه‌هایی است كه در راه‌ها نصب می‌كردند و این كار بیهوده بوده، زیرا به دلیل راهیابی به وسیله ستارگان نیازی به این علائم نداشته‌اند، نظریه صحیحی نیست؛ زیرا هنگامی كه هوا ابری بود، به این علائم نیاز بود. در نتیجه چنین كاری عبث و بیهوده نبوده است.
آنچه می‌تواند قرینه بر این معنا باشد، فعل «تبنون» است كه نشان می‌دهد آیه در عبارت «آیةً تَعْبَثُونَ» از مقوله بنا و ساختمان است.

4. عبرت و پند

خداوند متعال می‌فرماید: «فَأَنْجَیْنَاهُ وَ أَصْحَابَ السَّفِینَةِ وَ جَعَلْنَاهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ‌» (24). شیخ طوسی و امین الاسلام طبرسی می‌نویسند: معنای آیه آن است كه كشتی را علامتی قرار دادیم كه جهانیان تا روز قیامت از آن عبرت بگیرند؛ زیرا نجات نوح و یارانش بین مؤمنان و كافران و نیكان و گناهكاران فرق گذاشت و دلیلی بر راستگویی نوح (علیه السلام) و كفر قوم وی شد. (25) طبری نیز همین معنا را برای كلمه «آیه» ذكر كرده است. (26)
به همین سان است آیه مربوط به داستان قوم لوط كه می‌فرماید: «وَ لَقَدْ تَرَکْنَا مِنْهَا آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ‌» (27). طبری و طبرسی همانند آیه پیشین معتقدند كلمه آیه به معنای عبرت آموزی و موعظه است و این عبرت به وسیله آثار باقیمانده از آنان و از سنگباران شدن آنان و... . حاصل می‌شود. (28) مورد دیگر، آیه «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ‌» است. (29) طبری به صورت جزم و زمخشری و طبرسی در یكی از احتمالات معنایی معتقدند كلمه «آیة» به معنای عبرت آمده است. (30)
مورد دیگر آیه «لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ‌» (31) است. شیخ طوسی ذیل این آیه می‌نویسد: آیه و علامت و عبرت در لغت نظیر یكدیگرند و فرق بین كلمه آیه و حجت این است كه حجت وثوق و اطمینان به معنا براساس دلیل است؛ ولی «آیه» كاشف از معنایی است كه در آن شگفتی باشد. (32) طبرسی نیز پس از آنكه در لغت، آیه و عبرت و علامت را نظیر یكدیگر می‌داند، می‌نویسد: در داستان یوسف عبرت‌ها و شگفتی‌هاست. اول این است كه یوسف (علیه السلام) علی‌رغم اذیت و آزاری كه برادرانش به وی كردند و در اندیشه كشتن او برآمدند، او آنان را بخشید و بر این كار سرزنش نكرد. دوم عبرت است برای كسی كه بخواهد منافع دینداری را دریابد. سوم بیانگر گشایش پس از سختی است. چهارم آیاتش معجزه نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (33)
قرینه بر اینكه مقصود از كلمه «آیات» در آیه بالا به معنای عبرت است، آن است كه خداوند متعال به صورت كلی در همین سوره می‌فرماید: «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ»: ‌به راستی داستان پیامبران مایه عبرت برای خردمندان است. (34) از دیگر مواردی كه كلمه آیه را در آن- در یكی از احتمالات- به معنای عبرت گرفته‌اند، آیه شریفه «وَ جَعَلْنَاهَا وَ ابْنَهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ‌» (35) و «لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کَانَ أَمْراً مَقْضِیّاً» (36) است. طبری در جامع البیان معنای آیه را چنین می‌داند: ما مریم و پسر وی را عبرت برای جهانیان زمان آن دو قرار دادیم تا اینكه در كار آن دو تفكر و اندیشه كنند و به بزرگی سلطنت و قدرت ما بر آنچه بخواهیم پی ببرند. (37)

5. نشانه

یكی از معانی لغوی آیه نشانه است. در برخی از آیات قرآن این معنا با توجه به سیاق با قید خاص ذكر شده است كه موارد پنج گانه آن را ذكر می‌كنیم.

الف) نشانه توحید و قدرت الهی

در آیاتی كه می‌آید، كلمه آیه به معنای نشانه توحید و قدرت است: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ... *وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ... * وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ‌* وَ مِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ *وَ مِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً... إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ* وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ» (38).
سیاق آیات بالا بیان دلایل توحید و یگانگی خداوند است؛ زیرا قبل از آن در آیه دوازده و سیزده از شرك سخن به میان آمده و فرموده است: «[برای مجرمان] شفیعانی از معبودان كه شریك خدا گرفته‌اند، نخواهد بود و نسبت به آن شریكان كافر می‌شوند» و در ادامه‌ی آیات بالا در آیه 27 با تمثیلی، نفی شرك را بدین سان بیان كرده است: «خداوند مثالی از خودتان برای شما زده است. آیا برده‌های شما در روزی‌هایی كه به شما داده‌ایم، شریك شمایند، آن چنان كه هر دو مساوی بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید؟» همان‌گونه كه ملاحظه می‌شود سیاق آیات قبل و بعد مربوط به توحید الهی و نفی شرك است.
همین‌گونه است آیات سوره شعراء كه بعد از نقل قصه موسی و ابراهیم و نوح (علیه السلام) و هود و صالح و لوط و شعیب (علیهم السلام) فرموده است: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌» (39)؛ زیرا در قصه موسی (علیه السلام) در آیات 23 تا 29، مناظره آن حضرت درباره‌ی یكتایی خداست؛ بدین جهت فرعون تهدید كرد: «لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ‌»؛ [فرعون گفت] اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد. در نتیجه پس از پایان قصه موسی، كلام الهی كه فرموده «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌»، بیانگر این است كه نشانه‌های توحید الهی را به انسان‌ها یادآور شود. در قصه ابراهیم (علیه السلام) نیز قرآن در آغاز، مناظره ابراهیم (علیه السلام) را در نفی شایستگی بت‌ها برای عبودیت نقل فرموده تا آنجا كه ابراهیم (علیه السلام) می‌فرماید: «فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِینَ‌* الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ‌»: همه این بت‌ها دشمن من‌اند، مگر پروردگار عالمیان؛ همان كسی كه مرا آفرید و پیوسته راهنمایی‌ام می‌كند. سیاق توحیدی این كلمات به سان آیه‌ی قبل مقتضی این است كه تكرار آیه: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‌» (40) درصدد بیان نشانه‌های توحید خداوند است.
مرحوم طبرسی ذیل آیه 67 می‌نویسد: معنای «انّ فی ذالك لایةً» این است كه در شكافتن دریا و نجات موسی و قوم وی و غرق شدن فرعون و قومش، دلیلی روشن بر توحید خدا و صفات بی بدیلش است. (41) نظیر همین معنا در المیزان نیز ذكر شده است. (42)

ب) نشانه الزام‌كننده ایمان به خداوند متعال

خدای متعال در سوره شعراء می‌فرماید: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ‌» (43) به قرینه تفریع «فظلّت» مقصود از آیه، نشانه و آیه‌ای است كه آنان را مجبور به ایمان كند در نتیجه معنای آیه چنین است: اگر بخواهیم، نشانه‌ای الزام كننده به ایمان را از آسمان بر آنان نازل می‌كنیم. آن گاه گردن‌هایشان را در برابر آن فرود، خواهند آورد. (44)
براساس نظر شیخ طوسی (45) و طبرسی (46) مقصود از كلمه آیه در آیه «وَ یَقُولُونَ لَوْ لاَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ» (47) نیز همین معناست.

ج) نشانه تحقق وعده الهی

پس از آنكه زكریا (علیه السلام) به درگاه پروردگار برای برخورداری از فرزندی پاك دعا كرد، ملائكه او را كه در محراب به نماز ایستاده بود، ندا دادند خداوند تو را به یحیی بشارت می‌دهد. زكریا گفت: پروردگارا چگونه مرا پسری باشد، حال آنكه پیری مرا رسیده است و همسرم نازا است؟ خداوند به او گفت: خداوند هرچه را بخواهد، به انجام برساند.
در ادامه داستان زكریا (علیه السلام) آمده است: «قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً» گفت: پروردگارا برای من نشانه‌ای قرار ده. گفت: نشانه تو این است كه سه روز با مردم سخن نگویی، مگر به اشاره. مقصود از آیه نشانه‌ای است كه زكریا می‌خواست به وسیله آن اطمینان یابد كه وعده الهی تحقق یافته است و زمان حمل همسرش فرا رسیده است و خداوند علامت و نشانه آن را بازایستادن زبان وی از سخن گفتن به غیر ذكر الهی و در احتمالی دیگر روزه سكوت به مدت سه روز قرار داد؛ البته در اینكه سخن نگفتن سه روز نشانه چه چیزی بوده، بین مفسران اختلاف است. برخی آن را نشانه حمل همسرش قرار داده‌اند و برخی آن را نشانه تشخیص وعده رحمانی از وعده شیطانی دانسته‌اند و گفته‌اند زكریا (علیه السلام) پس از شنیدن ندای بشارت فرزند، نشانه‌ای خواست كه روشنگر رحمانی بودن این ندا باشد.
عیاشی از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌كند: چون زكریا از خداوند خواست به او فرزندی عنایت كند و ملائكه او را به آنچه خواسته بود، ندا دادند. زكریا دوست داشت بداند این صدا از جانب خداوند است. پس خداوند به او وحی كرد كه نشانه‌اش آن است كه زبانش سه روز از سخن بازمی‌ایستد. پس چون زبانش از سخن باز ایستاد و سخن نگفت، دانست كه بر آن جز خداوند توانایی ندارد. (48)
علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: علت اینكه مفسران جرئت نكرده‌اند بگویند درخواست نشانه از سوی زكریا برای تشخیص این بوده كه بداند آیا خطاب رحمانی بوده یا از ناحیه شیطان، این است كه معتقدند پیامبران به جهت برخورداری از مقام عصمت صدای فرشته را از صدای شیطان تشخیص می‌دهند و ممكن نیست كه شیطان آنان را بازیچه خود قرار داده، راه فهمیدن درست را بر آنان مشتبه سازد. این سخن هرچند حق است ولكن باید دانست كه تشخیص انبیا از جانب خداست و خود استقلالی در این جهت ندارند. بر این اساس چه اشكالی دارد كه زكریا (علیه السلام) همین شناخت و تشخیص را از خداوند بخواهد و از او درخواست كند كه برایش نشانه‌ای قرار دهد.
علامه طباطبایی درباره روایت بالا می‌نویسد: برخی از مفسران به شدت منكر مضمون این‌گونه روایات شده‌اند و گفته‌اند هیچ راهی برای اثبات این امور نیست. نه خداوند سبحان آن را گفته و نه پیامبرش، و از اموری هم نیست كه عقل راهی بر اثبات آن داشته باشد و تاریخ معتبری نیز آن را اثبات نمی‌كند و در این مورد جز روایاتی ضعیف از اسرائیلی و غیراسرائیلی نداریم و برای فهم آیات قرآن نیازی به این گونه روایات نداریم. لكن گفتار این مفسر بدون دلیل است. روایات ذكر شده هرچند خبر واحدند و خالی از ضعف نیستند و زمینه برای استدلال و تمسك به آنها وجود ندارد، دقت در آیات قران مضمون آن را به ذهن نزدیك می سازد. بله در بعضی از آنچه از مفسران پیشین نقل كرده‌اند، اموری آمده است كه با عقل انطباق ندارد؛ مثل آنچه كه از قتاده و عكرمه نقل كرده‌اند: «شیطان نزد زكریا آمد و او را در مورد بشارتی كه شنیده بود، به شك انداخت و گفت اگر این بشارت از جانب خداوند بود، تو را به صورت آهسته ندا می‌كرد، چنان كه تو آهسته و نهانی با خدایت سخن گفتی.» این گونه مطالب را نمی‌توان قبول كرد. (49)

د) نشانه برای صدق كلام پیامبر الهی

از جمله مواردی كه لفظ آیه به معنای نشانه‌ای برای صدق كلام پیامبر الهی آمده است، داستان طالوت است: پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به فرمانروایی شما گماشته است. گفتند: چگونه او بر ما فرمانروایی كند، حال آنكه ما از او به فرمانروایی سزاوارتریم و مال و منال چندانی نیز ندارد. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده است و به او دانایی و توانایی بسیار بخشیده است و خداوند فرمانروایی‌اش را به هر كس كه بخواهد ارزانی می‌دارد. (50) پس از این بود كه پیامبر بنی اسرائیل «اشموئیل» برای صدق و راستی گفتار خویش در برگزیدگی طالوت و سلطنت وی از جانب خدا، نشانه‌ای را ذكر كرد كه قرآن كریم می‌فرماید: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ»: و پیامبرشان به ایشان گفت: نشانه [صدق و راستی‌] فرمانروایی او این است كه تابوت و صندوقی كه در آن آرامشی از جانب پروردگار است، به سوی شما می‌آید.

هـ ) نشانه وحیانی بودن قرآن

از جمله مواردی كه كلمه آیه به معنای نشانه وحیانی بودن قرآن آمده است، این كلام الهی است: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ‌* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‌* عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ‌ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ‌* وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ‌* أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ‌» (51): و این (قرآن) فرو فرستاده‌ی پروردگار جهانیان است كه روح‌الامین آن را بر قلب تو نازل كرده تا مردم را انذار كنی، به زبان عربی شیوا و توصیف آن در كتاب‌های پیشینیان است. آیا همین نشانه برای آنان كافی نیست كه علمای بنی اسرائیل به خوبی از آن آگاه‌اند.
مقصود از كلمه آیه با توجه به سیاق آیات پیشین كه درباره قرآن و پیامبر است، علامت و نشانه وحیانی بودن قرآن است، با این استدلال كه اوصاف قرآن و پیامبر اسلام در كتاب‌های پیشینیان مثل تورات و انجیل آمده است. از سوی دیگر دانشمندان بنی اسرائیل همانند عبدالله بن سلام به آن اعتراف كرده‌اند و خود مسلمان شده‌اند؛ به همین دلیل برای فرد منصف جای هیچ‌گونه تردیدی باقی نمی‌گذارد؛ لذا فخر رازی (52) و طبری (53) و امین الاسلام طبرسی(54) در تفاسیر خود آن را دلیل و حجتی بر صدق قرآن و پیامبر اسلام مطرح كرده‌اند. در ضمن از آنچه در معنای آیه بیان شد، روشن می‌شود آنچه تفلیسی در وجوه قرآن ذكر كرده و گفته است كلمه آیه فقط دارای دو معناست یكی عبرت و دیگری نشان (55)، كامل نیست، بلكه همان‌گونه كه بیان شد، دارای پنج معناست.

پی‌نوشت‌ها:

1. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص102، ذیل «ایّ».
2. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج2، ص169.
3. بقره: 106.
4. آل عمران: 164. جمعه: 2.
5. نور: 1.
6. آل عمران: 58.
7. طلاق: 11.
8. آل عمران: 7.
9. ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص282.
10. آل عمران: 49.
11. اعراف: 73.
12. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر، ج14، ص132.
13. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان، ج7، ص181.
14. شعراء: 154-155.
15. صافات: 14-15.
16. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج4، ص38. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج8 و7، ص687.
17. اعراف: آیه 106-108.
18. جلال الدین سیوطی، الدّر المنثور، ج7، ص 670-671. ابن جمعه عروسی حویزی؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص174-175.
19. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج9، ص443. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج9 و10، ص282.
20. محمد حسن مصطفوی؛ التحقیق، ج1، ص186-187.
21. شعراء: 128.
22. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص372.
23. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7 و8، ص310.
24. عنكبوت: 15.
25. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج8، ص192. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج7و8، ص433.
26. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج10، ص128.
27. عنكبوت: 35.
28. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان، ج10، ص139. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج8و7، ص442.
29. یونس: 92.
30. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان، ج6، ص606. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج2، ص369. فضل بن حسن طبرسی؛ جوامع الجامع؛ ج2، ص127.
31. یوسف: 7.
32. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج6، ص99.
33. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج6و5، ص323.
34. یوسف: 111.
35. انبیاء: 92.
36. مریم: 21.
37. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان، ج9، ص81.
38. روم: 20-25.
39. شعرا: 8، 67، 103، 121، 139، 158، 174 و 190.
40. شعراء: 103.
41. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7و8، ص301.
42. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج15، ص302.
43. شعراء: 4.
44. رك: فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج7و8، ص288. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج15، ص272.
45. محمد بن حسن طبرسی؛ التبیان، ج5، ص357.
46. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص127.
47. یونس: 20.
48. محمد بن مسعود عیاشی؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص172، ش43.
49. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان، ج3، صص179، 184-185.
50. بقره: 247-248.
51. شعراء: 192-197.
52. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر، ج24، ص145.
53. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج7و8، ص320.
54. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان، ج9، ص476-477.
55. حُبیش بن ابراهیم تفلیسی؛ وجوه قرآن، ص5.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول