نویسنده: عباس كوثری

 
 
«اعمی» از ماده «عمی» است كه مؤنث آن عمیاء و جمع آن عُمی و عُمیان است؛ مثل كلام الهی كه می‌فرماید: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» (1) و مثل «صُمّاً وَ عُمْیَاناً» (2).
این كلمه به معنای نداشتن چشم است و انتساب آن به قلب، كنایه از گمراهی است كه علاقه بین نداشتن چشم و گمراهی، عدم راهیابی است. (3) فرق آن با «عمه» این است كه اعمی نابینایی در چشم و قلب است؛ اما كاربرد ماده «عمه» فقط در كوردلی و نادرستی اندیشه است. (4) كلمه اعمی در قرآن كریم در دو معنا به كار رفته است.

كاربردهای اعمی در قرآن

1. نابینایی

همانند آیات «لَیْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ» (5) و «عَبَسَ وَ تَوَلَّى‌ *أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى‌» (6).

2. گمراهی و فاقد بصیرت

راغب می‌نویسد: كلمه «عمی» در فقدان چشم و بصیرت، كاربرد دارد، بلكه قرآن فاقد چشم را در مقایسه با فاقد بصیرت، اعمی و نابینای واقعی نمی‌داند، آنجا كه فرموده: «فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (7): دیدگان نیست كه نابینا می‌شود، بلكه دل‌هایی كه در سینه‌هاست نابینا می‌شود. (8)
آیاتی كه می‌آید نمونه‌هایی از كاربرد «عمی» در معنای گمراهی و فقدان بصیرت است: «وَ مَنْ کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَى» (9)، «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ‌» (10)، «وَ مَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلاَلَتِهِمْ» (11) و «وَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمّاً وَ عُمْیَاناً» (12).

پی‌نوشت‌ها:

1. بقره: 171.
2. فرقان: 73.
3. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص431. نیز رك: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص588.
4. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص 69.
5. فتح: 17.
6. عبس: 1-2.
7. حج: 46.
8. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص588.
9. اسراء: 72.
10. بقره: 18.
11. روم: 53.
12. فرقان: 73.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول