واژهی افك در قرآن
فرق آن با دروغ این است كه دروغ عدم واقعیت داشتن خبر است، چه زشتی آن آشكار باشد و چه نباشد؛ اما افك دروغی است كه زشتی آن آشكار باشد، مثل دروغ به خدا و پیامبر و قرآن و همانند تهمت به زنان پاكدامن؛ برای مثال اگر كسی برخلاف واقع بگوید زید در خانه یا بازار است، دروغ است؛ اما افك نیست. (3)
كاربردهای افك در قرآن
1. بتها و معبودان باطل
خداوند در سوره عنكبوت میفرماید: «إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لاَ یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً» (4). «تخلُقونَ إفْكاً» یا بدین معناست كه شما دروغی را با هم میسازید و بر بتها نام خدا میگذارید یا اینكه شما بتهایی را میسازید و آن را به خدایی میگیرید. (5) در هر صورت افك همان بتها و معبودان باطل است، چنان كه جمله قبل و بعد از آن، یعنی «تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» نیز قرینهای بر این معناست. در نتیجه ترجمه آیه این است: شما غیر خدا بتهایی را میپرستیدید و معبودانی دروغین برای خود میسازید. كسانی را كه به جای خداوند می پرستیدید، اختیار روزی شما را ندارند. همچنین خداوند فرموده است: «وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ* إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ *إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا ذَا تَعْبُدُونَ * أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ» (6) و ابراهیم جزو پیروان او (نوح) بود؛ هنگامی كه با دلی پیراسته و پاك [از هرگونه شرك] به سوی پروردگارش آمد؛ آنگاه كه به پدر و قومش گفت: چه چیزی را میپرستید؟ آیا به دروغی آشكارا خدایانی جز خداوند را قصد میكنید؟برخی از مفسران «آلِهَةً دُونَ اللَّهِ» را بدل كل از «افك» قرار دادهاند؛ زیرا در حقیقت معبودان باطل همان افكاند، (7)چنان كه خداوند در آیهای دیگر اعتقاد به معبودان دروغین را افك و آن را عامل محرومیت از نصرت و یاری به شمار آورده است و میفرماید: «فَلَوْ لاَ نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْبَاناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ» (8). كلمه «ذلك» اشاره به عدم نصرت خدایان مشركان و غایب بودن آنهاست و معنایش این است كه این عدم یاری نتیجهی برگزیدن معبودان باطل و افترای به خدای یگانه است. (9)
2. نسبت دادن فرزند به خداوند
قرآن كریم میفرماید: «أَلاَ إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ* وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ * أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ» (10): بدانید آنان با این تهمت بزرگشان میگویند: خداوند فرزند آورده است؛ ولی آنان به یقین دروغ میگویند. آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟3. قذف زنان پاكدامن
خداوند متعال دربارهی تهمت ناروا به همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سوره نور میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ * لَوْ لاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَ قَالُوا هذَا إِفْکٌ مُبِینٌ» (11)؛ كسانی كه تهمت ناپاكی را در میان آوردند، گروهی از شمایند. آن را شری به زیان خود میپندارید، بلكه برای شما [در نهایت] خیر است. برعهده هر یك سهمی از گناه است كه مرتكب شده است و كسی كه بخش مهم آن را برعهده داشت، عذاب عظیمی برای اوست. چرا هنگامی كه آن را شنیدند، مردان و زنان با ایمان در حق خویش گمان نیكی نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشكار است؟مفسران آیات بالا را مربوط به اتهام ناروا به عایشه همسر پیامبر میدانند. (12) قرآن كریم از این اتهام در دو مورد با كلمه «افك» یاد كرده است و در آیه شانزدهم آن را بهتان عظیم به شمار میآورد و در ادامه یادآور میشود مؤمنان خود را به اینگونه شایعات آلوده نكنند.
4. دروغ شمردن
كافران كه به جهت خوی استكباری نمیخواستند به اسلام ایمان بیاورند، در مواجهه با مؤمنان آنان را تحقیر میكردند و میگفتند: اگر [اسلام و ایمان] خوب بود، آنان بر ما پیشی نمیگرفتند و چون خودشان به آن هدایت نشدند، میگویند: این یك دروغ قدیمی است. «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کَانَ خَیْراً مَا سَبَقُونَا إِلَیْهِ وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذَا إِفْکٌ قَدِیمٌ» (13).طبری در تفسیر «افك قدیم» مینویسد: كافران میگفتند این قرآن دروغهایی است از اخبار گذشتگان. خداوند در آیهای دیگر گفتار آنان را بیان كرده و فرموده است: «وَ قَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً» (14): و گفتند افسانههای پیشینیان است كه وی آن را رونویسی كرده و هر صبح و شام بر او خوانده میشود. (15) شیخ طوسی نیز افك را به همین معنا تفسیر كرده است. (16)
گفتنی است افك در هیئت مضارعیاش به معنای گرایش از حق به سوی باطل نیز آمده است. راغب می نویسد: كلام الهی كه فرموده است: «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ» (17) معنایش این است كه «خدا آنان را بكشد. چگونه از اعتقاد حق گرایش به سوی باطل دارند و چگونه از گفتار راست به سوی دروغ و از كارهای زیبا به كارهای زشت متمایل می شوند؟» و همین سان است آیه «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ» (18) و «فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ» (19). وی در ادامه در علت كاربرد «تأفكنا» مینویسد: اینكه در قرآن آمده است قوم عاد به حضرت هود گفتند: «أَ جِئْتَنَا لِتَأْفِکَنَا عَنْ آلِهَتِنَا»: آیا آمدهای كه ما را از معبودانمان بازگردانی، بدین جهت است كه اعتقاد قوم عاد این بود كه خودشان بر حقاند و پیامبرشان را متهم به رویگردانی از حق میكردند. (20)
از سوی دیگر افك در هیئت اسم فاعلی به معنای زیر و رو شده و نگونسار آمده است. خداوند درباره عذاب شهرهای قوم لوط فرموده است: «وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوَى» كه ترجمهاش این است كه شهرهای زیر و رو شده را فرو كوبید (21) و در آیه دیگر فرموده است: «وَ جَاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکَاتُ بِالْخَاطِئَةِ» (22): فرعون و كسانی كه پیش از او بودند و همچنین اهل شهرهای زیر و رو شده، مرتكب گناهان بزرگ شدند. «مؤتفكه» برگرفته از «ائتكف» به معنای وارونه شونده است، به گونهای كه بالای آن به سمت پایین قرار بگیرد و مقصود از آن قریههای قوم لوط است. (23)
پینوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغة، ج1، ص118.
2. محمود زمخشری، الكشاف، ج3،ص 217.
3. ابوهلال عسكری، معجم الفروق اللغویة، ج2، ص450، ش1802.
4. عنكبوت: 17.
5. محمود زمخشری، الكشاف، ج3، ص 447.
6. صافات: 83-86.
7. محمود آلوسی، روح المعانی، ج13، ص149. محمد قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ج15، ص 62. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص79.
8. احقاف: 28.
9. محمود زمخشری، الكشاف، ج4، ص310.
10. صافات: 151.
11. نور: 11-12.
12. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7و8؛ ص205-206. محمد فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج23، ص150.
13. احقاف: 11.
14. فرقان: 5.
15. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج13، ص18.
16. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج9، ص293.
17. توبه: 30.
18. ذاریات: 9.
19. انعام: 95.
20. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص79، «افك».
21. نجم: 53.
22. حاقه: 9.
23. محمود زمخشری، الكشاف، ج4، ص429.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}