نویسنده: عباس كوثری

 
 
امانت نقیض خیانت است. (1) معنای اصلی آن آرامش قلب است و مجازاً در اعیان خارجی كه انسان از ناحیه‌ی آنها در آرامش است، به كار می‌رود، چنان كه بر ودیعه، اطلاق امانت كرده‌اند. جمع ان امانات است. (2) راغب می‌نویسد: امن، امانت و امان هر سه در اصل مصدرند؛ ولی «امان» در برخی از مواقع اسم برای حالت آرامش انسان است و گاه اسم برای چیزی است كه فرد بر آن امین قرار داده شده است؛ مثل آیه «... وَ تَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ ...»‌ (3) كه در آن كلمه «امانات» به معنای اشیایی است كه انسان بر آن امین قرار گرفته است. (4)
مرحوم طبرسی در تعریف آن می‌نویسد: «امانت چیزی است كه فرد بر آن امین قرار می‌گیرد، همانند وصیت‌ها، ودائع و داوری‌ها». (5)

كاربردهای امانت در قرآن

1. اعیان یا اموری كه فرد بر آن امین قرار داده شده

قرآن كریم می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ‌» (6). مؤلف المیزان می‌نویسد: آنچه از كلمه «امانات» به ذهن متبادر می‌شود، انواع امانات مالی و نیز اموری است كه براساس وصیت، فردی را بر آنها امین قرار می‌دهند. (7) پیش از این نیز همین معنا را از مرحوم طبرسی نقل كردیم و شاید بتوان این احتمال را به قرینه اضافه امانات و عهد به ضمیر «هم» تأكید كرد؛ زیرا ضمیر دلالت می‌كند كه مقصود، امانات و عهدی است كه بین انسان‌ها و افراد شكل گرفته است؛ اگرچه در آیه احتمالات دیگری نیز ذكر شده است.

2. ودیعه‌های مالی و الهی

خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...» (8). اگرچه مفسران شأن نزول آیه را درباره استرداد كلیدداری خانه كعبه به عثمان بن طلحة بن عبدالدّار ذكر كرده‌اند، خطاب آیه را شامل تمامی افراد و انواع امانات دانسته‌اند (9)؛ زیرا براساس قاعده عام قرآنی، شأن نزول جز در موارد محدود، موجب اختصاص و انحصار آیه نمی‌شود. (10) بر این اساس است كه شیخ طوسی در تفسیر آیه می‌نویسد: در اینكه مقصود از این آیه كیست؟ سه نظر وجود دارد:
1. هر امانتداری باید امانت را به صاحبش برگرداند. شیخ طوسی این نظر را به امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) و ابن عباس و ابی ابن كعب و حسن و قتاده نسبت می‌دهد.
2. منظور پیشوایان و والیان امورند، چنان كه از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل شده كه فرمود: خداوند به هر یك از ائمه دستور داده است كه امر امامت را به فرد بعد از خود تسلیم كنند. البته نظریه اول شامل این مورد نیز می‌شود؛ چون امور ولایی نیز بخشی از امانت‌هاست كه خداوند فرمان به بازگرداندن آن داده است.
3. بازگردادن كلیدداری كعبه به عثمان بن طلحه، شیخ طوسی در پایان می‌نویسد: نظر صحیح همان نظر اول است. اگرچه سبب نزول آیه عثمان بن طلحه است، به آن بسنده نمی‌شود و تعمیم داده می‌شود. (11)
در نتیجه براساس نظر شیخ طوسی آیه معنایی عام دارد و روایاتی كه آن را به وظایف ائمه تفسیر كرده‌اند، بیان كننده مصداقی از معنایِ عام آیه‌اند، چنان كه مؤلف المیزان نیز این روایات را مرتبط با قاعده جری و تطبیق (12) و آیه را دارای معنایی عام می‌داند؛ زیرا معتقد است آیات پیشین قرینه است بر اینكه منظور از امانات، فقط امانت‌های مالی نیست، بلكه شامل امانت‌های معنوی از قبیل علوم و معارف حقه- كه باید به اهلش برسد- نیز می شود؛ زیرا قرآن در معرفی یهود فرموده است: «آیا ندیدی كسانی را كه بهره‌ای از كتاب [خدا] به آنان داده شده، به جبت و طاغوت ایمان می‌آورند.» درباره كافران نیز می‌گویند: «آنان از كسانی كه ایمان آورده‌اند، هدایت یافته‌ترند.» معلوم است آنچه در كتاب‌های آسمانی آمده، بیانگر آیات خدا و معارف الهیه است كه خود امانتی است الهی و معنوی كه به اهل هر كتاب سپرده و از آنان میثاق گرفته است كه از مردم خویش آن را كتمان نكنند. (13)

3. استعداد وصول به كمال از طریق به تكالیف الهی

خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً» (14): ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها عرضه كردیم. آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش كشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود.
در اینكه مقصود از امانت چیست، بین مفسران گفتگوست. عده‌ای امانت را به معنای كلمه توحید، عدالت، عقل و حروف تهجی دانسته‌اند. راغب معنای عقل را ترجیح می‌دهد؛ به این دلیل كه با عقل است كه معرفت توحیدی و عدالت و یادگیری حروف تهجی حاصل می‌شود. (15) برخی آن را واجبات و تكالیف الهی دانسته‌اند و برخی دیگر مقصود از آن را امانت‌هایی می‌دانند كه مردم از یكدیگر می‌گیرند. (16) اختیار و آزادی اراده انسان از دیگر احتمالات معنایی است كه برای كلمه امانت ذكر شده است. (17)
برای روشن شدن معنای امانت در مرحله اول باید وجه امتیاز انسان از آسمان و زمین و كوه‌ها دانسته شود؛ زیرا در آیه، امانت از ویژگی‌های انسان به شمار رفته و مقصود از عرضه كردن امانت، مقایسه آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها با انسان است. (18) ممكن است كسی بگوید مقصود از امانت، خداشناسی است؛ ولی این معنا صحیح نیست؛ زیرا آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها در این جهت اشتراك دارند. خداوند می‌فرماید: «... إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ...» (19): هیچ موجودی نیست مگر آنكه همراه با حمد الهی تسبیح می‌گوید. علاوه بر اینكه ذیل آیه از ستمگری و جهل انسان یاد می‌كند كه راه الحاد را پیش می‌گیرد و اگر انسان امانت به معنای معرفت الهی را متحمل شده بود، گرایش به سوی الحاد پیدا نمی‌كرد.
قرینه دیگر آن، آیه بعد است كه در آن انسان‌ها به سه دسته تقسیم شده‌اند: منافقان، مشركان، مؤمنان. این آیه بیانگر این است كه تمامی انسان‌ها پذیرای خداشناسی نیستند؛ البته آزادی، اختیار پذیرش تكالیف عقل، از امتیازات انسان‌ها در مقایسه با آسمان و زمین و كوه‌هاست؛ ولی اینها هر كدام به بخشی از ابعاد وجودی انسان اشاره دارد؛ لذا بهتر است برای امانت، معنایی جامع در نظر گرفت تا در گستره‌ای عام تمامی آنها را شامل شود.
بر این اساس است كه علامه طباطبایی و برخی دیگر از مفسران معتقدند تحمل امانت به معنای استعداد رسیدن به كمال و برخورداری از ولایت الهی در سایه ایمان و عمل به تكلیف است. علامه طباطبایی می‌نویسد: از احتمالات فقط این باقی ماند كه امانت به معنای كمالی باشد كه به سبب اعتقاد و عمل صالح و حركت در مسیر آن پدید می‌آید و موجب ارتقا از مرحله پست ماده به اوج اخلاص می‌شود، به گونه‌ای كه خداوند عهده‌دار امور او می‌شود و این همان ولایت الهی است... و مقصود از حمل امانت و امتناع از آن این است كه در انسان استعداد و صلاحیت رسیدن به مقام پذیرش ولایت هست، ولی در آسمان‌ها و زمین نیست. اینها با اینكه بزرگ سنگین و نیرومندند، استعداد آن را ندارند كه حامل ولایت الهی شوند و مقصود از امتناع و هراسیدن آنها از تحمل این امانت همین نداشتن استعداد است. (20)
تفسیر نمونه نیز این معنا را می‌پذیرد و می‌نویسد: امانت الهی همان قابلیت تكامل به صورت نامحدود و آمیخته با اراده و اختیار و رسیدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است. این به دلیل اهمیت این امتیاز بزرگ انسان‌هاست وگرنه باقی مواهب نیز امانت‌های الهی‌اند؛ ولی در برابر آن، اهمیت كمتری دارند. (21) ‌آلوسی معتقد است مقصود از «عرضنا» مقایسه وجودی انسان با آسمان و زمین و كوه‌ها از جهت استعداد و صلاحیت پذیرش است و امانت به معنای تكالیف الهی است كه به دلیل عدم استعداد آن سه، تعبیر به امتناع و هراسیدن (اباء و اشفاق) شده است. (22)
اینكه وی مقصود از تحمل امانت را صلاحیت و استعداد وجودی انسان می‌داند امری صحیح است؛ ولی دلیلی بر انحصار این استعداد به پذیرش تكلیف وجود ندارد، به ویژه آنكه وجه امتیاز انسان فقط در تكلیف پذیری او نیست، بلكه این امتیاز در امری فراتر از آن یعنی استعداد رسیدن به كمال و اوج اخلاص و بندگی است و تكلیف مقدمه‌ای است بر دستیابی انسان به این كمال، چنان كه علامه طباطبایی بدین نكته تصریح كرده است. (23)
گفتنی است «امانت» در هیئت وصفی «امین» به معنای عفت و پاكدامنی آمده است. خداوند در سوره قصص در ادامه قصه موسی از ورود وی به شهر مدین و ملاقاتش با شعیب یاد می‌كند. یكی از دختران شعیب از پدر می‌خواهد كه به دلیل توانمندی و امانتداری موسی، او را به خدمت بگیرد: «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ‌» (24).
در حدیثی از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) آمده است: «قال لها شعیب یا بنیة هذا قوی قد عرفتیه برفع الصّخرة، الامین من این عرفتیه؟ قالت: یا ابة انّی مشیت قدامه فقال امشی من خلفی فان ضللت فارشدینِ الی الطریق فانّا قوم لا ننظر فی ادبار النساء»: شعیب به دختر خود گفت: دخترم قوت او را از بلند كردن صخره روی دهانه چاه فهمیدی؛ ولی امانتداری وی را چگونه تشخیص دادی؟ پاسخ داد از آنجا كه من در پیش روی او راه می‌رفتم و او به من گفت در پشت سر من حركت كن. اگر راه را گم كردم مرا راهنمایی كن، زیرا ما مردمی هستیم كه به پشت سر زنان نگاه نمی‌كنیم. (25) همین معنا در تفسیر بیضاوی (26)، تبیان (27)، المیزان (28)‌و تفسیر طبری (29) نیز آمده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. خلیل بن احمد فراهیدی؛ ترتیب كتاب العین، ج1، ص108.
2. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و 2، ص24. محمدحسن مصطفوی، التحقیق، ج1، ص150.
3. انفال: 27.
4. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص90.
5. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9و10، ص535.
6. معارج: 32.
7. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان؛ ج20، ص17.
8. نساء: 58.
9. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص523.
10. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص99-98. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج4، ص 234.
11. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج4، ص234.
12. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص385.
13. همان، ص 378.
14. احزاب: 72.
15. حسین راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القران، ص90.
16. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7و8، ص584.
17. ناصر مكارم شیرازی؛ تفسیر نمونه، ج17، ص 452.
18. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج16، ص350. محمود آلوسی؛ روح المعانی؛ ج12، ص138-139.
19. اسراء: 44.
20. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج16، ص349.
21. ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج17، ص453-454.
22. محمود آلوسی؛ روح المعانی، ج12، ص138-139 و 141.
23. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج16، ص351.
24. قصص: 26.
25. ابن جمعه عروسی حویزی؛ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص123، ح47.
26. عبدالله بیضاوی؛ تفسیر البیضاوی، ج3، ص301.
27. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج8، ص144.
28. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج16، ص26.
29. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج12، ص79-80.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول