نویسنده: عباس كوثری

 
 
«امساك» برگرفته از «مسك» به معنای حبس و نگه داشتن و بخل ورزیدن است. (1) و در صورت تعدیه با كلمه «عن» به معنای بازایستادن است. (2)

كاربردهای امساك در قرآن

1. رجوع در عدّه

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ» (3) مقصود از «بَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ»: نزدیك شدن به پایان عده است كه در این صورت مقصود از «امساك به معروف» مراجعه در عده به طرز صحیح و بدون قصد اضرار است و معنای تسریح رها كردن زنان است تا آنكه زمان عده آنان تمام شود (4) و به همین معناست آیه «فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ» (5).

2. بخل ورزیدن

خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفَاقِ وَ کَانَ الْإِنْسَانُ قَتُوراً» (6): بگو اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بودید، در آن صورت بخل می‌ورزید كه مبادا انفاق مایه تنگدستی شما شود و انسان تنگ‌نظر و بخل‌ورز است. سیاق جمله به قرینه «قتورا» و «خشیة الانفاق» دلالت می‌كند كه امساك به معنای بخل ورزیدن است، زیرا «قتور» به معنای انسانی است كه از انفاق خویش كم می‌گذارد و جمله «وَ کَانَ الْإِنْسَانُ قَتُوراً» اشاره به سرشت بخیل انسان است و تناسب این ذیل با آیه در صورتی شكل می‌گیرد كه جمله قبل یعنی «لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفَاقِ»: به معنای بخل‌ورزی باشد. (7) ‌از سوی دیگر امساك از ترس فقر، در فرض مالكیت گنجینه‌های رحمت الهی، همان معنای بخل است؛ به همین دلیل است كه «امسكتم» در كشاف (8) و مجمع البیان (9)، به معنای بخل آمده است.

3. حبس

خداوند متعال برای مردان و زنانی كه مرتكب زنا شوند، احكام خاصی را مقرر كرده است. در یكی از آیات برای زنان شوهردار كه آلوده به زنا شده‌اند، قبل از بیان حد تازیانه و رجم، به صورت موقت و محدود حكم حبس ابد را بیان كرده، می‌فرماید: ‌«وَ اللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً» (10): و كسانی از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنان بطلبید. اگر شهادت دادند، آنان (زنان) را در خانه‌های خود نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا اینكه خداوند راهی برای آنان قرار دهد. جمله «فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ» به قرینه «حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ» دلالت می‌كند كه مقصود از امساك زنان در خانه‌ها، حبس ابد است، چنان كه همین معنا را در تفاسیر شیعه و اهل سنت می‌توان ملاحظه كرد. (11)
كلمه «سبیلاً» اشاره دارد كه حكم حبس ابد موقت است و در آینده به نفع آنان حكمی دیگر نازل خواهد شد؛ زیرا نزول حكم تازیانه برای افراد مجرد و حكم سنگسار برای زنان محصنه، موجب گشودن راهی برای آزادی از حبس شد. در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است كه پس از نزول آیه «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ» فرمود: خداوند برای آنان راهی قرار داد. برای زنان و مردان مجرد صد تازیانه و تبعید یك سال و برای افراد متأهل تازیانه و پس از آن سنگسار مقرر شده است. (12)

4. حفظ و نگهداری

خداوند متعال می‌فرماید: ‌«إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ لَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً» (13)، «وَ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»‌(14) و «أَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِی جَوِّ السَّمَاءِ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ‌» (15). راغب اصفهانی امساك در آیه را به معنای حفظ می‌داند. (16) گواه بر این معنا قرائن به كار رفته در كلام است، مثل «أن تَزولا» و «تَقَعَ عَلی الأرْض» كه نشانگر آن است كه معنای امساك در تقابل با معنای سقوط بر زمین است، چنان كه در سوره نحل آیه 79، امساك و نگهداری پرندگان در فضای آسمان به معنای حفظ از سقوط است.

5. منع و جلوگیری

قرآن كریم درباره ناتوانی بت‌ها می‌فرماید: «قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ»‌(17): بگو آیا هیچ درباره معبودانی كه غیر از خدا می‌خوانید اندیشه می‌كنید كه اگر خدا زیانی برای من بخواهد، آیا آنها می‌توانند گزند او را برطرف سازند؟ و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آنها می‌توانند جلوی رحمت او را بگیرند؟ در آیه دیگر می‌فرماید: «هر رحمتی را خدا به روی مردم بگشاید، كسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد و هرچه را امساك كند، كسی غیر از او قادر به فرستادن آن نیست.» (18)

6. استمرار زوجیت

قبل از فتح مكه مسلمانان به دلیل اعتقاد ایمانی‌شان به مدینه هجرت كردند؛ ولی زنان برخی از آنان بر كفرشان باقی ماندند. قرآن كریم می‌فرماید: «وَ لاَ تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» (19): همسران كافر را در همسری خود نگه دارید. «عصم» جمع عصمت در اصل به معنای منع است و به نكاح از این جهت عصمت گویند كه زن در حباله شوهرش و ممنوع از ازدواج با دیگران است. (20) نیز به معنای هر عقد و سببی است كه انسان بدان چنگ می‌زند. (21) بر این اساس در آیه از هرگونه حریم و علقه زوجیت بین مسلمان و كافر نهی شده است. علامه طباطبایی می‌نویسد: مقصود از امساك عصمت، استمرار زوجیت همسر كافر از سوی مرد است كه قرآن كریم از آن نهی فرموده است، (22) چنان كه در آیه دیگر فرموده است: «وَ لاَ تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ» (23). ابن عاشور نیز همین معنا را برگزیده است. (24)
همین سان است كلام دیگر الهی كه می‌فرماید: «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ» (25): [به خاطر بیاور] زمانی را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خوانده‌ات زید) ‌می‌گفتی: همسرت را نگاه دار».

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج5، ص320، «مسك».
2. احمد فیومی، المصباح المنیر، ج1و2، ص 573، «مسك».
3. بقره: 231.
4. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج2، ص251-252. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص277.
5. بقره: 229.
6. اسراء: 100.
7. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص655.
8. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص696.
9. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص683.
10. نساء: 15.
11. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص 142. محمد فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج9، ص189.
12. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص143.
13. فاطر: 41.
14. حج: 65.
15. نحل: 79.
16. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص768.
17. زمر: 38.
18. فاطر: 2.
19. ممتحنه: 10.
20. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9و10، ص412.
21. محمود زمخشری، الكشاف، ج4، ص518.
22. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج19، ص241.
23. بقره: 221.
24. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج28، ص159.
25. احزاب: 37.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول