نویسنده: عباس كوثری

 
 
ابن فارس می‌نویسد: اهلِ مرد همسر و زوجه اوست و تأهل به معنای همسردار بودن است. نیز اهل رجل نزدیك‌ترین فرد به وی است و اهل بیت ساكنان خانه‌اند و اهل اسلام به معنای متدینان به اسلام است و جمع اهل اهلون است. (1) مؤلف المصباح المنیر نیز می‌نویسد: اصل در معنای اهل، قرابت و خویشاوندی است و بر پیروان نیز اطلاق شده است و اهل بلد به كسی می‌گویند كه آن شهر را وطن خود انتخاب كرده است و اهل علم كسی است كه متصف به علم و دانش باشد. (2) فرق بین اهل و آل، ذیل كلمه آل بررسی شد.

كاربردهای اهل در قرآن

1. ساكنان در یك محل

در برخی از آیات مقصود از اهل، ساكنان یك محل است، اعم از آنكه ساكنان در یك سرزمین باشند، همانند آیات «... رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا... » (3)، «... إِنَّ هذَا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا... » (4)، «... حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا ... » (5)، «... وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً ... » (6) و «... وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ... » (7) یا آنكه ساكنان در محلی همانند كشتی باشند، مثل آیه «فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَ خَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا... » (8).

2. خویشاوندان

قرآن كریم می‌فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِهَا... » (9). مقصود از «اهل» در این آیه، اقوام و خویشان هر یك از زن و مرد است و همانند «قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا ... » (10) كه مقصود از «شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا» گواهی دهنده‌ای از خویشاوندان زلیخا است كه در تفسیر آمده است شاهد پسرعموی زلیخا بوده یا پسر خواهر زلیخا كه كودكی در گهواره بوده است. (11) در احتمالی دیگر گفته شده پسردایی وی بوده است. (12)‌به همین معناست اهل در آیه «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ* وَ کَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ... » (13) زمخشری (14) و فخر رازی (15) ‌و طبرسی (16) در احتمالی معتقدند كه مقصود از اهل در این آیه، خویشاوندان است.

3. اولیای مقتول

در برخی از آیات، مقصود از اهل اولیای مقتول است كه نسبت به معنای دوم اخص است؛ زیرا اولیای مقتول دارای مراتب است و هر مرتبه مانع از ولایت مرتبه دیگر می‌شود؛ اما در معنای دوم، كلمه اهل همه آنها را در عرض یكدیگر شامل می‌شود. اهل در آیه‌ای كه می‌آید به معنای اولیای مقتول است: ‌«... وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا... » (17). شیخ طوسی در تفسیر «دیة مسلمة الی اهله» می‌نویسد: قتل خطایی دارای دیه‌ای است كه عاقله‌ی قاتل به اولیای مقتول می‌پردازد، مگر آنكه اولیا از آن صرف‌نظر كنند كه در این صورت پرداخت دیه ساقط می‌شود. (18)

4. مالك

خداوند می‌فرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ... فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ ... » (19). مقصود از «باذن اهلهنّ» این است كه در صورت عدم توانایی بر ازدواج با زنان حرّه، كنیزكان را با اجازه مالكان آنان به تزویج درآورید.

5. زوجه

خداوند متعال می‌فرماید: «... قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‌» (20). مقصود زلیخا از كلمه «اهلك» خودش بوده است.

6. زوجه و فرزندان

خداوند می‌فرماید: «فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ ... » (21). مقصود از اهل، همسر و فرزندان موسی است. (22)

7. استحقاق و شایستگی

قرآن كریم می‌فرماید: «... فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَى وَ کَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَ أَهْلَهَا... » (23). «اهلها» به معنای شایسته بودن مؤمنان برای كلمه تقوا و یا شایستگی آنان برای نزول آرامش و یا برای وارد شدن به مكه است. (24)
همچنین است اهل در آیه «... هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» (25). در تفسیر این آیه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: خداوند فرموده است شایسته‌ام كه نسبت به من رعایت تقوا شود. پس شریكی برای من قرار داده نشود و هركس از قرار دادن شریكی برای من پرهیز كند، شایسته است كه او را بیامرزم. (26)

8. پنج تن آل عبا

خداوند متعال می‌فرماید: «... إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ... » (27). تفاسیر و منابع اهل سنت و شیعه، اهل بیت در این آیه را با پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین تطبیق داده‌اند. مؤلف الدر المنثور می‌نویسد: پیامبر (صلی الله علیه و اله) فرمود: «نزلت هذه الآیه فی وفی علی و فاطمه و حسن و حسین. »(28) طبری نیز با سندهای مختلف این شأن نزول را نقل می‌كند؛ از آن جمله نقل می‌كند كه ابوالحمراء گفته من هفت ماه در مدینه بودم. پیامبر را در این مدت صبحگاهان می‌دیدم كه به درِ خانه علی و فاطمه می‌آمد و می‌فرمود: «الصلاة الصلاة» و بعد این آیه را می‌خواند: «... إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ... » (29). واحدی نیز از ابوسعید نقل می‌كند: «نزلت فی خمسة فی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی و فاطمه و الحسن و الحسین». (30) این آیه درباره پنج نفر نازل شده است پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام).

9. صاحبان اصلی امانت

قرآن كریم می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ... » (31). این آیه به قرینه آیات پیشین همانند آیه 51 معنایی عام دارد و شامل ادای امانت‌های معنوی نیز می‌شود؛ زیرا در این آیه، سخن از حاملان كتاب الهی است كه امانت را درست ادا نمی‌كنند و مشركان را از مؤمنان راه یافته‌تر می‌دانند (32)؛ علاوه بر آنكه در روایتی آمده است ادای امانت امام پیشین به امام بعدی، از مصادیق «تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ» است. (33) شأن نزول آیه نیز دستور به بازگرداندن كلیدداری كعبه به عثمان بن طلحه است كه از پیش كلیددار بود و خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از فتح مكه دستور بازگرداندن آن را به وی داده است. (34) در نتیجه مقصود از اهل در آیه بالا، صاحبان اصلی امانت در معنای عام آن است.

10. تلاوت كنندگان تورات و انجیل

در آیاتی كه خطاب «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ» (35) آمده است، مقصود از اهل، تلاوت كنندگان تورات و انجیل‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص150.
2. احمد فیومی، المصباح المنیر، ج2و1، ص28.
3. نساء: 75.
4. اعراف: 123.
5. كهف: 77.
6. قصص: 4.
7. توبه: 101.
8. كهف: 71.
9. نساء: 35.
10. یوسف: 26.
11. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7و8، ص347.
12. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص459.
13. مریم: 54-55.
14. محمود زمخشری، الكشاف، ج3، ص23.
15. محمد فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج21، ص199.
16. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص800.
17. نساء: 92.
18. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص290.
19. نساء: 25.
20. یوسف: 25.
21. قصص: 29.
22. فتح: 26.
23. فتح: 26.
24. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج9، ص334. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9و10، ص190.
25. مدثر: 56.
26. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9و10، ص593. نیز رك: محمود زمخشری، الكشاف، ج4، ص657.
27. احزاب: 33.
28. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج5، ص198.
29. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج12، ص10.
30. علی بن احمد واحدی، اسباب نزول، ص566.
31. نساء: 58.
32. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص402.
33. ابن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 495-496، ح318-322.
34. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص 523. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص99.
35. مائده: 15، 19 و 59.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول