واژهی بِرّ (به كسر باء) در قرآن
كاربردهای برّ در قرآن
1. تقوا
قرآن كریم میفرماید: «... لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى...» (3). مفسران معتقدند كلمه برّ در این آیه یا به تقدیر «ذو» است؛ به این معنا كه صاحب نیكی و نیكوكار فردی است كه با تقوا باشد و یا قبل از «من اتقی» كلمه «برّ» كه مضاف بوده است حذف شده و معنایش این است كه نیكی، نیكی انسانی است كه با تقوا باشد. در سوره بقره آیه 177 نیز خداوند متعال پس از آنكه نمونههایی از برّ و نیكی را ذكر میكند، از آنان با صفت راستگویان باتقوا یاد میكند و میفرماید: «... أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (4). در نتیجه گستره برّ از جهت مصادیق، با كلمه تقوا یكی است. برخی بر این نظرند اگر برّ و تقوا در كنار یكدیگر ذكر شوند، برّ به معنای انجام دستورهای الهی و تقوا به معنای ترك منهیات است. (5)2. نیكویی در اعتقاد، عمل و اخلاق
خداوند متعال انسانهای نیك رفتار را در مراتب سهگانه اعتقادی، عملی و اخلاقی معرفی كرده است، بدین سان كه این انسانها از جهت اعتقادی، مؤمنان به خدا و قیامت و ملائكه و كتابهای آسمانی و پیامبراناند، چنان كه میفرماید: «... وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ...» (6). این در حالی است كه از جهت عملی، چنین انسانهایی مال خود را با تمام علاقهای كه به آن دارند، به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و بازماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق میكنند و نماز را برپا میدارد و زكات را میپردازد. در بُعد اخلاق نیز قرآن با تكیه بر وفای به عهد و صبر و هنگام فقر و بیماری و پایداری در میدان جنگ، اصلیترین صفات عالی اخلاقی آنان را یادآور میشود و در پایان میفرماید: «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»: اینان كسانیاند كه راست گفتهاند و اینان پرهیزكاراناند؛ زیرا در تمامی ابعاد زندگی رفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است، چنان كه خداوند در سوره انسان ابرار را به ترس از قیامت، وفای به نذر، اخلاص و صبر توصیف كرده، میفرماید: «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً *إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً ... وَ جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً» (7). این همان برخورداری از نیك بودن در اعتقاد و عمل و اخلاق است.3. مقابل گناه و فجور
خداوند متعال مؤمنان را مخاطب قرار داده، میفرماید: «تَعاوَنوا عَلی البِرِّ وَ التَّقْوی» (8) در راه نیكی و پرهیزكاری با یكدیگر همكاری كنید. پس از آن میفرماید: «وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ». تقابل این دو، بیانگر كاربرد واژه برّ در مقابل گناه و اثم است. به همین سان است سوره مطففین، آنجا كه خداوند ابرار را چنین توصیف میكند: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ» (9): ابرار در انواع نعمتهای بهشتی به سر میبرند. سپس خداوند در ترسیمی زیبا، مجرمان را در مقابل آنان قرار داده، میفرماید: «فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (10): گناهكاران پیوسته به مؤمنان [در دنیا] میخندیدند؛ ولی امروز (قیامت) مؤمنان به كفار میخندند. تقابل این دو گروه نیز میتواند گواهی بر كاربرد واژه ابرار در مقابل مجرمان باشد، چنان كه در دو سوره از قرآن، ابرار در مقابل فاجران ذكر شده است: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ» (11) و «کَلاَّ إِنَّ کِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ ... کَلاَّ إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ» (12).4. اطاعت اوامر الهی
به اعتقاد بسیاری از مفسران اگر كلمه برّ به تنهایی ذكر شود، گسترهاش تمام نیكیها را در برمیگیرد؛ ولی در صورتی كه با كلمه تقوا ذكر شود، برّ به معنای انجام دستورهای الهی و تقوا به معنای ترك نواهی خداوند است، چنان كه شیخ طوسی (13)، طبرسی (14) و طبری (15) آن را ذكر كردهاند. آلوسی ذیل آیه «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى» مینویسد: بسیاری این نظر را برگزیدهاند كه مقصود از برّ متابعت و پیروی تمام دستورهای الهی و مراد از تقوا دوری از هوای نفس است تا به این ترتیب آیه در شمار كلمات جامع قرار بگیرد. (16)مصادیق اختلافی كلمه برّ
در برخی از كتابهای وجوه و نظایر برّ به معنای صله رحم آمده و به این آیه استشهاد شده است: «لاَ یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ ...» (17): خداوند شما را از صله رحم با كسانی كه در امر دین با شما پیكار نكردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیكند. ولی این یكی از احتمالات است؛ زیرا درباره این آیه سه شأن نزول نقل شده است: 1. مقصود طایفه خزاعه بودند كه با مسلمانان پیمان ترك مخاصمه داشتند. 2. همسر مطلقه ابوبكر برای دخترش «اسماء» هدایایی از مكه آورد. اسماء از پذیرش آن امتناع كرد و حتی اجازه نداد مادرش وارد منزل وی شود. آیه بالا نازل شد و پیامبر به وی دستور داد مادرش را بپذیرد و او را تكریم و احسان كند. (18) 3. برخی از مسلمانان درباره نیكی كردن به اقوام و خویشان مشرك از پیامبر سؤال كردند. آیه بالا نازل شد و این زمانی بود كه هنوز حكم جهاد نازل نشده بود كه بعد از نزول آیه جهاد، آیه بالا منسوخ شد. (19)براساس اولین شأن نزول، آیه گسترهای عام فراتر از صله رحم دارد و شامل هر گروه و فردی است كه درصدد مقابله و جنگ با اسلام نباشد. برخی در پاسخ به نسخ آیه به وسیله حكم قتال و جهاد گفتهاند، موضوع در آیه بالا فقط كسانیاند كه اهل جنگ نیستند و موضوع در آیات جهاد، كافران توطئهگر و جنگ كننده با اسلاماند. در صورت تعدد موضوع معنا ندارد كه یكی دیگری را نسخ كند. (20) به همین سان است اینكه گفتهاند گاه برّ به معنای بارّ و نیكوكار است و به آیه 177 بقره استناد جستهاند كه فرموده است: «وَ لكِنَّ البِرَّ مَنْ آمَنَ باللهِ»؛ ولی همانگونه كه پیش از این آوردیم، در آیه سه احتمال است: 1. برّ به معنای بارّ و نیكوكار؛ 2. تقدیر مضاف یعنی «و لكنّ ذو البرّ»؛ 3. تقدیر كلمه برّ قبل از «من آمن»، به این معنا كه نیكی، نیكی كسانی است كه ایمان به خدا آوردهاند و قرینهای كه بتواند احتمال اول را تثبیت كند، در ظاهر آیه موجود نیست.
پینوشتها:
1. رك: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 531.
2. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج2، ص531.
3. بقره: 189.
4. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص473-474 و 508. محمود آلوسی، روح المعانی، ج2، ص111.
5. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص427. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج4، ص89-90.
6. بقره: 177.
7. انسان: 7-12.
8. مائده: 2.
9. مطفّفین: 22.
10. همان، 34.
11. انفطار: 13-14.
12. مطفّفین: 7 و18.
13. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص427.
14. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص240.
15. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج4، ص89-90.
16. محمود آلوسی، روح المعانی، ج4، ص85.
17. ممتحنه: 8.
18. اسماعیل بروسوی؛ تفسیر روح البیان، ج9، ص481. محمود زمخشری، الكشاف، ج4، ص516.
19. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9و10، ص408.
20. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج19، ص224.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}