نویسنده: عباس كوثری

 
 
«بروج» جمع «برج» در لغت به معنای برج‌های دوازده‌گانه و خانه‌های بنا شده بر دیوار اطراف شهر و بر ركن و كناره قصر است و هنگامی كه زن زیبایی‌های گردن و صورت خود را آشكار كند، گفته می‌شود: «تبّرجت المرأة» (1). این كلمه در اصل به معنای دژها و قصرهاست. (2)

كاربردهای بروج در قرآن

1. به معنای ستارگان

قرآن كریم می‌فرماید: «وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ‌» (3)، «وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ‌» (4) و «تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً...» (5). در اینكه مقصود از بروج چیست، مفسران احتمالاتی را ذكر كرده‌اند. برخی بر این اعتقادند كه بروج همان برج‌های دوازده‌گانه است كه عبارت‌اند از حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت كه منزلگاه سیارات هفت‌گانه می‌باشند (6) و ماه در هر دو روز و یك سوم روز، مقابل یكی از اینها قرار می‌گیرد و دو شب در محاق قرار می‌گیرد و در مجموع یك ماه پایان می‌پذیرد (7)‌ و نامگذاری آنها به بروج از این جهت است كه بروج به معنای قصرها و كوشك‌های بلندمرتبه است و جایگاه این ستارگان مانند قصرهایی برای ساكنان آن است یا آنكه برگرفته از «تبرّج» به معنای ظاهر و آشكار است؛ زیرا این ستارگان درخشان و آشكارند. (8)
این در حالی است كه مفسران دیگر با توجه به معنای لغوی بروج كه قصر رفیع است،آن را به محل ستارگان آسمان تفسیر كرده‌اند (9) و بعضی دیگر آن را به معنای ستارگان دانسته‌اند. (10) این معنا را افزون بر معنای لغوی، حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تأیید می‌كند. جابربن عبدالله انصاری می‌گوید: از پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره تفسیر آیه «وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ‌» و آیه «... جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً ...» سؤال شد. حضرت فرمود: مقصود ستارگان است. زمانی كه از آن حضرت از تفسیر «فی بُروجٍ مُشَیَّدَةٍ» سؤال شد، فرمود: مقصود قصرهاست. (11)

2. قصرها

خداوند متعال می‌فرماید: «أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ...» (12): هرجا باشید مرگ شما را درمی‌یابد؛ هر چند در قصرهای محكم باشید. براساس حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه ذیل معنای قبل به آن اشاره كردیم، بروج در آیه به معنای قصرها است.
مؤلف مواهب الرحمن ذیل آیه می‌نویسد: بروج به معنای دژهاست و مقصود از «بُروجٍ مُشَیَّدَةٍ» قصرهای مرتفع مستحكم است كه انسان برای جلوگیری از دشمن و ناملایمات به آن پناه می‌برد و اینكه برخی گفته‌اند بروج به معنای ستارگان است و كاربرد مشیده به صورت استعاره و با هدف مبالغه است، با سیاق آیه ناسازگار است. (13)
زمخشری نیز فقط معنای دژهای مستحكم را برای بروج ذكر كرده است؛ (14) اما برخی از مفسران برج‌های ستارگان (15) و قصرهای در آسمان را احتمال داده‌اند. (16) افزون بر حدیث نبوی سیاق كلمات «مشیده» و «كنتم» تأییدكننده این است كه بروج به معنای قصرها و كوشك‌های زمینی است.
گفتنی است بروج در هیئت باب تفعل به معنای اظهار زینت‌ها و آراستگی‌های زنانه نزد مردان اجنبی است. قرآن كریم می‌فرماید: ‌«وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‌» (17): و زنان از كارافتاده‌ای كه امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست كه لباس‌های [رویین] خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینكه در برابر مردم خودآرایی نكنند و اگر رعایت عفت و پوشش را بنمایند، برای آنان بهتر است و خداوند دانا و شنواست. همچنین در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى...»‌ (18). كتاب‌های لغت همانند مصباح (19)، العین (20)‌و مقاییس (21) این معنا را برای تبرج ذكر كرده‌اند و مفسران نیز مثل زمخشری (22)، فیروزآبادی (23)، شیخ طوسی (24) و مؤلف المیزان (25) بدان تصریح كرده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج1، ص146.
2. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص238.
3. بروج: 1.
4. حجر: 16.
5. فرقان: 61.
6. محمود زمخشری، الكشاف، ج3، ص289-290.
7. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج10، ص316.
8. محمود زمخشری، الكشاف، ج3، ص289-290.
9. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج20، ص249.
10. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج15، ص159-160.
11. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج8، ص462.
12. نساء: 78.
13. سید عبدالاعلی سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج9، ص 47-48.
14. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص 538.
15. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص115.
16. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج4و3، ص120.
17. نور: 60.
18. احزاب: 33.
19. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص42.
20. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج1، ص 146.
21. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص238.
22. محمود زمخشری، الكشاف، ج3، ص255.
23. محمد فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الكتاب العزیز، ج2، ص 234.
24. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج7، ص461.
25. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج15، ص164.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول