نويسنده: عباس کوثري

 
همان‌گونه که در واژه «جَنّه» - به فتح جيم - بيان شد، ماده اصلي آن «جَنن» به معناي پوشش و ستر است. اگر بر جنيان واژه جنّ اطلاق شده، بدين جهت است که آنها از ديدگان مخفي‌اند (1) و به ديوانه نيز از اين جهت مجنون گويند که عقل وي به سبب ديوانگي پنهان شده است. (2)

کاربردهاي جِنة در قرآن

1. جنّ و پري

خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ». (3) مقصود از جِنّه به قرينه مقابله با کلمه ناس، پريان‌اند. به همين‌سان است آيه ديگر که مي‌فرمايد: «وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ». (4) از آنجا که آيات، هر يک ديگري را تفسير مي‌کند به قرينه آيه 85 سوره ص، لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ مقصود از انسان‌هايي که جهنم از آنان پر مي‌شود، پيروان شيطان است.
بر اين اساس خداوند در سوره ناس درباره استعاذه و پناه بردن به خدا از شر شيطانِ وسوسه‌گر و گمراه کننده مي‌فرمايد: «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ»: (5) همان شيطان که درون سينه‌هاي انسان‌ها وسوسه مي‌کند، خواه از جن باشد يا از انسان.
راغب مي‌نويسد: برخي گفته‌اند موجوداتي که از مقوله روح‌اند، سه طايفه‌اند: 1. نيکان که ملائکه‌اند؛ 2. اشرار که شياطين‌اند؛ 3. حد وسط که برخي از نيکان‌اند و برخي از اشرار که به آنان جن مي‌گويند. (6) از قرآن استفاده مي‌شود که جن موجودي با شعور و مکلف است. خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ». (7) سوره جن برخي از آنها را مؤمنان به قرآن و صالح معرفي مي‌کند و مي‌فرمايد: «قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجباً * يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَداً... وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَداً»: (8) بگو به من وحي شده که جمعي از جن به سخنانم گوش فرا داده‌اند، سپس گفته‌اند ما قرآن عجيبي شنيده‌ايم که به راه راست هدايت مي‌کند. سپس ما به آن ايمان آورده‌ايم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نمي‌دهيم... و اينکه در ميان ما افرادي صالح و افرادي غير صالح‌اند و ما گروه‌هاي متفاوتي هستيم.
در برخي آيات کلمه «جانّ» آمده است؛ خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَارِجٍ مِن نَارٍ»: (9) و جنّ را از شعله‌هاي مختلط و متحرک آتش آفريديم. «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلاَ جَانٌّ»: (10) و هيچ انس و جني با آنان (حورالعين) تماس نگرفته است.
«جانّ» اسم جنس است و جمع آن جنّان (11) و مقصود از آن نوع جنيان است. (12) برخي آن را به معناي پدر جنّيان دانسته‌اند؛ (13) البته جانّ به معناي نوعي از مار نيز ‌آمده است که مرتبط با جنّيان نيست، همانند آيه دهم سوره نمل و آيه 31 سوره قصص.

2. جنون و ديوانگي

قرآن کريم مي‌فرمايد: «أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِم مِن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ». (14) جِنّه مصدر به معناي جنون است. (15) پيامبر گرامي اسلام پس از آنکه بر کوه صفا قرار گرفت و قريش را به توحيد دعوت کرد، مشرکان آن حضرت را متهم به جنون کردند. اين آيه نازل شد و فرمود: آيا در گفتار و رفتار محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) انديشه نمي‌کنند تا بدانند که ساحت او به دور از جنون است (16) و اين اتهامي بود که از پيش به حضرت نوح (عليه‌السلام) نسبت مي‌دادند. پس از آنکه حضرت نوح قوم خويش را دعوت به عبادت و بندگي خداي يکتا کرد، اشراف مغرور در يکي از اتهامات خود گفتند: «إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى‏ حِينٍ». (17) جنّه در اين آيه به معناي جنون است و «تَرَبَّصُوا» بدين معناست که تا خوب شدن وي يا فرارسيدن مردنش منتظر بمانيد. (18) در احتمالي ديگر معناي «تربصوا» اين است که او را تا مدتي حبس کنيد تا از عقايد و گفتارش پشيمان شود. (19) در نتيجه معناي آيه چنين است که [اشراف قوم نوح مي‌گفتند] او فقط مردي است که به نوعي جنون مبتلاست. پس مدتي به انتظار خوب شدن يا مردن او بمانيد يا او را تا مدتي حبس کنيد. کلمه‌ي «جنّه» در آيه 8 و 46 سبأ و 70 مؤمنون به همين معناست.

پي‌نوشت‌ها:

1. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 2، ص 388.
2. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 1، ص 421-422.
3. هود: 119.
4. سجده: 13.
5. ناس: 5-6.
6. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 204.
7. ذاريات: 56.
8. جن: 1-2 و 11.
9. الرحمن: 15.
10. همان، 56.
11. محمد فيروزآبادي؛ القاموس المحيط؛ ج 2، ص 1561.
12. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 19، ص 99.
13. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 9 و 10، ص 304.
14. اعراف: 184.
15. محمد آلوسي؛ روح المعاني؛ ج 6، ص 186.
16. همان، ج 3 و 4، ص 776. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 2، ص 182.
17. مؤمنون: 25.
18. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 165.
19. همان.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.