نويسنده: عباس کوثري

 
بيشترين کاربرد ماده «سلم» در صحت و عافيت است؛ بر اين اساس سلامت اين است که انسان از هر نوع آفت و ناراحتي به دور باشد و سلام از صفات خدا، به اين معناست که از عيب و نقص و فنا که بر مخلوقات عارض مي‌شود، مبراست. (1) به بهشت نيز از آن جهت دارالسّلام گفته‌اند که سلامت و عافيت در آن هميشگي است. برخي گفته‌اند سلام در لغت عرب بر چهارگونه است.
1. مصدر باب «سلّمت» که دعا براي سلامتي در دين و بدن است.
2. سلام به کسر سين به معناي سنگ سخت است که از سستي و پوکي سالم مانده است.
3. اسمي از اسماي الهي است.
4. به معناي درخت تنومندي است که از آفات سالم مانده است. تحيت و سلام به يک معناست و آن آرزوي سلامتي از تمامي آفات است. (2) سلام و سَلَم و سِلْم (بر وزن فعل) به معناي صلح است. (3)

کاربردهاي سلام در قرآن

1. اسم و صفت الهي

خداي متعال در سوره حشر مي‌فرمايد: «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ». (4) براي سلام که از اسماي حسناي الهي است، سه معنا بيان شده است:
الف) ذاتي که از هرگونه عيب و نقص به دور است.
ب) ذاتي که سلامت و عافيت را به ديگران مي‌بخشد. (5)
ج) ذاتي که بندگان از ظلم و ستم وي در سلامت و امنيت‌اند. (6)

2. اظهار تحيت مؤمنان در ملاقات با يکديگر

خداوند در آداب ورود به خانه‌ها مي‌فرمايد: «فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى‏ أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً»: (7) هنگامي که داخل خانه‌اي شديد، بر خويشتن سلام کنيد، سلام و تحيتي از سوي خداوند، سلامي پربرکت و پاکيزه. در روايتي از امام باقر (عليه‌السلام) نقل شده است که فرمود: مقصود از «سَلِّمُوا عَلَى‏ أَنفُسِكُمْ» سلام دادن به اهل خانه و پاسخ آنان است و اين همان سلام کردن بر خود است. (8) همچنين آن حضرت فرمودند: «اذ دخل الرّجل منکم بيته فان کان فيه احدٌ يسلّم عليه و ان لم يکن فيه احد فَليقُل السلام علينا من عند ربنا يقول الله عزوجل تحيةً من عندالله مبارکةً طيبة»: (9) هنگامي که کسي از شما وارد خانه‌اش مي‌شود، اگر در آنجا کسي بود، بر او سلام کند و اگر کسي نبود بگويد سلام بر ما از سوي پروردگارمان، همان‌گونه که خداوند فرموده است: «تحيتي بابرکت و پاکيزه از خداوند».
خداي متعال درباره بهشتيان مي‌فرمايد: «دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ»: (10) گفتار [و دعاي] آنان در بهشت اين است که خداوندا منزهي تو و تحيت آنان در آنجا سلام است. در آيه ديگر آمده است: «يُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلاَماً»: (11) و در آنجا (بهشت) با تحيت و سلام روبه‌رو مي‌شوند. خداي متعال در داستان ورود ملائکه بر ابراهيم (عليه‌السلام) و تبادل سلام بين آنان مي‌فرمايد: «هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ قَوْمٌ مُنكَرُونَ»: (12) آيا خبر مهمان‌هاي بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است. در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو. او گفت: سلام بر شما که جمعيتي ناشناخته‌ايد. همين مضمون در آيه 69 سوره هود نيز ذکر شده است.

3. سلامتي

پس از آنکه نمروديان نقشه کشيدند و ابراهيم (عليه‌السلام) را در آتش انداختند، خداي متعال دستور داد آتش بر آن حضرت سرد و سلامت شود: «قُلْنَا يَانَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاَماً عَلَى‏ إِبْرَاهِيمَ». (13) فرمان الهي به آتش، خطاب تکويني است؛ به همين جهت مقصود از «سَلاَماً»، چنان‌که آيه به روشني دلالت مي‌کند، اين است که ابراهيم از ضرر آتش در امان و به سلامت باشد. در برخي موارد کلمه «سَلاَماً» به معناي سلامتي از موانع سعادت و دور ماندن از عذاب در برزخ و قيامت است. خداوند متعال درباره حضرت يحيي (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «وَسَلاَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً»: (14) سلام بر او آن روز که تولد يافت و آن روز که مي‌ميرد و آن روز که زنده برانگيخته مي‌شود.
براي انسان‌ها سه روز مهم و سرنوشت‌ساز است که هر کدام آغاز ورود به جهاني متفاوت از ديگري است:
الف) ولادت: آغاز زندگي دنيوي؛ ب) مرگ: مبدذ عالم برزخ؛ ج) برانگيخته شدن در قيامت.
خداوند متعال براي حضرت يحيي (عليه‌السلام) در هر سه روز سلامتي را مقرر کرده است:
1. سلامتي در زمان ولادت، بدين معنا که در زندگي دنيوي‌اش در رسيدن به سعادت و نيکبختيِ معنوي امري ناخوشايند او را تهديد نخواهد کرد و مزاحم او نخواهد شد.
2. سلامتي در زمان مرگ، بدين‌سان که در برزخ برخوردار از نعمت است.
3. برانگيخته شدن در قيامت، بدين صورت که از حقيقت حيات و زندگي بهره‌مند خواهد شد؛ حياتي پاکيزه و پر از نعمت که به دور از رنج و خستگي و عذاب الهي است. (15)
حضرت عيسي (عليه‌السلام) نيز سلامتي در هر سه روز را براي خود اعلام مي‌کند، چنان‌که قاطعانه فرمود: «وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً»: (16) خداوند مرا وجودي پربرکت قرار داد. آن حضرت همچنين اعلام کرد: خداوند مرا کتاب آسماني داده و مرا پيامبر قرار داده است. (17) آن حضرت در ادامه مي‌فرمايد: «وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً»: (18) سلامتي بر من است در آن روز که متولد شدم و در آن روز که مي‌ميرم و آن روز که زنده برانگيخته خواهم شد.
از آيات ديگري که مي‌توان کلمه سلام را در آن به معناي سلامتي دانست، اين فرموده الهي است: «قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ». (19) برخي از مفسران کلمه سلام را به معناي سلامت دانسته‌اند. (20) اين احتمال نيز ذکر شده است که سلام به معناي تحيت و سلام ملائکه است. (21) ذيل آيه که مي‌فرمايد: «أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ» قرينه است که مقصود سلامتي از عذاب طوفان است. (22)

4. ثنا و درود

در برخي از آيات کلمه سلام به معناي تحيت متقابل نيست، بلکه درود و دعايي است که به قصد احترام و بزرگداشت گفته مي‌شود. خداوند درباره حضرت نوح (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ * سَلاَمٌ عَلَى‏ نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ * إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ». (23)
جمله «سَلاَمٌ عَلَى‏ نُوحٍ» مي‌تواند بيانگر موضوع آيه پيشين باشد که خداوند در آن فرموده است: ما نام نيک او را در ميان امت‌هاي بعد باقي گذاشتيم، بدين‌سان که جهانيان به او درود فرستند و بگويند سلام بر نوح. (24) اين احتمال نيز وجود دارد که سلام جمله مستأنفه از جانب خداوند باشد و مضمون آن اين است که خداوند سلام دادن را در ميان ملائکه و انسان‌ها و جن مقرر داشته است و همه آنان مترنم به اين کلام خواهند بود. (25) در هر صورت سلام در اين آيه درود و ثنايي است که جهانيان بر حضرت نوح مي‌فرستند.
راغب درباره معناي اين آيه و آيات مشابه آن مي‌نويسد: در آيات الهي «سَلاَمٌ عَلَى‏ نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ»، (26) «سَلاَمٌ عَلَى‏ مُوسَى‏ وَهَارُونَ» (27) و «سَلاَمٌ عَلَى‏ إِبْرَاهِيمَ» (28) سلام بر نوح در جهانيان و سلام بر موسي و هارون و سلام بر ابراهيم توجه دادن به اين نکته است که خداوند ايشان را به گونه‌اي قرار داده است که ستايش مي‌شوند و برايشان دعا مي‌شود. (29) به همين‌سان است ديگر کلامي الهي که مي‌فرمايد: «وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ * سَلاَمٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ». (30)

5. استعاره از گفتار نيکو و برخورد مسالمت‌آميز

خداوند متعال در بيان ويژگي دوم عبادالرحمان مي‌فرمايد: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً». (31) مقصود از کلمه سلام مي‌تواند گفتار دور از لغو و گناه باشد، چنان‌که در آيه ديگر کلمه سلام در مقابل اين دو قرار گرفته است: «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِيماً * إِلَّا قِيلاً سَلاَماً سَلاَماً»: (32) در آن بهشت، سخنان لغو و بيهوده و گفتار گناه‌آلود و نسبت دهنده به گناه نمي‌شنوند.

پي‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 3، ص 90.
2. محمد ازهري؛ تهذيب اللغه؛ ج 12، صص 446 و 448.
3. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 423.
4. حشر: 23.
5. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 509.
6. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 9 و 10، ص 400.
7. نور: 61.
8. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالثقلين؛ ج 3، ص 627، ح 258.
9. همان، ح 259.
10. يونس: 10.
11. فرقان: 75.
12. ذاريات: 24-25.
13. انبياء: 69.
14. مريم: 15.
15. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 14، ص 21.
16. مريم: 31.
17. همان: 30.
18. همان، 33.
19. هود: 48.
20. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 421.
21. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 2، ص 579.
22. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 10، ص 239.
23. صافات: 78-80.
24. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 3، ص 48. جلال‌الدين سيوطي؛ الدرالمنثور؛ ج 7، ص 99. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 699.
25. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 8، ص 506. عبدالله بيضاوي؛ تفسير البيضاوي؛ ج 3، ص 461.
26. صافات: 79.
27. همان: 120.
28. همان: 109.
29. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 422.
30. صافات: 129-130.
31. فرقان: 63.
32. واقعه: 25-26.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.